این پرسشى است که بسیارى از مفسّران آن را مطرح کرده و معمولاً به عنوان یک معجزه و خارق عادت براى یعقوب یا یوسف شمرده اند. ولى با توجّه به اینکه قرآن از این نظر سکوت دارد و آن را به عنوان اعجاز یا غیر اعجاز قلمداد نمى کند، مى توان توجیه علمى نیز بر آن یافت، زیرا امروز مسأله تله پاتى (انتقال فکر از نقاط دوردست)، یک مسأله مسلّم علمى است که در میان افرادى که پیوند نزدیک با یکدیگر دارند یا از قدرت روحى فوق العاده اى برخوردارند برقرار مى شود.
شاید بسیارى از ما در زندگى روزمرّه خود به این موضوع برخورد کرده ایم که گاهى فلان مادر یا برادر بدون جهت، احساس ناراحتى فوق العاده در خود مى کند، چیزى نمى گذرد که به او خبر مى رسد براى فرزند یا برادرش در نقطه دوردستى حادثه ناگوارى اتّفاق افتاده است.دانشمندان این نوع احساس را از طریق «تله پاتى» و انتقال فکر از نقاط دور توجیه مى کنند.
در داستان یعقوب(علیه السلام) نیز ممکن است پیوند فوق العاده شدید او با یوسف(علیه السلام)و عظمت روح او سبب شده باشد که احساسى را که از حمل پیراهن یوسف(علیه السلام)بر برادران دست داده بود از آن فاصله دور در مغز خود جذب کند.
البتّه این امر نیز کاملاً امکان دارد که این موضوع مربوط به وسعت دایره علم پیامبران بوده باشد.در بعضى از روایات نیز اشاره جالبى به مسأله انتقال فکر شده است.
در حدیثى آمده است که کسى از امام باقر(علیه السلام) پرسید: گاهى اندوهناک مى شوم بى آنکه مصیبتى به من رسیده باشد یا حادثه ناگوارى اتّفاق افتاده باشد، آن چنان که خانواده و دوستانم آثار آن را در چهره من مشاهده مى کنند.
حضرت فرمودند: «آرى، خداوند مؤمنان را از طینت واحد بهشتى آفریده و از روحش در آنها دمیده است; ازاین رو مؤمنان برادر یکدیگرند، هنگامى که در یکى از شهرها به یکى از برادران مصیبتى برسد، در بقیّه تأثیر مى گذارد».(1)
از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که آن پیراهن، معمولى نبود بلکه پیراهن بهشتى بوده که از ابراهیم خلیل(علیه السلام) در خاندان یعقوب(علیه السلام)به یادگار مانده بود و کسى که همچون یعقوب(علیه السلام) شامّه بهشتى داشت بوى آن پیراهن بهشتى را از دور احساس مى کرد.(2)