تفسیر:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 10
سوره یوسف/ آیه 67 - 68سوره یوسف/ آیه 69 - 76


برادران یوسف(علیه السلام) پس از جلب موافقت پدر، بنیامین را با خود همراه کردند و براى دومین بار آماده حرکت به سوى مصر شدند. در اینجا یعقوب نصیحت و سفارشى به آنها کرد «و گفت: اى فرزندان من، از
یک در وارد نشوید، بلکه از درهاى مختلف وارد شوید» (وَ قَالَ یَا بَنِىَّ لاَ تَدْخُلُوا مِنْ بَاب وَاحِد وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَاب مُّتَفَرِّقَة).
بعد اضافه کرد: «و (من با این دستور،) نمى توانم تقدیر حتمى الهى را از شما دفع کنم» (وَ مَا أُغْنِى عَنکُمْ مِّنَ اللهِ مِنْ شَىْء).
ولى یک سلسله حوادث و پیشامدهاى ناگوار، قابل اجتناب است و حکم حتمى الهى درباره آن صادر نشده، هدف من آن است که این گونه احکام از شما برطرف گردد و این امکان پذیر است.
و در پایان گفت: «حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست» (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ).
«بر او توکّل کرده ام» (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ).
«و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند» و از او استمداد بجویند و کار خود را به او واگذارند (وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ).
بى گمان پایتخت مصر در آن روز، مانند هر شهر دیگر، دیوار و برج و بارو داشت و دروازه هاى متعدّد، امّا اینکه چرا یعقوب سفارش کرد فرزندانش از یک دروازه وارد نشوند بلکه به گروه هایى تقسیم شوند و هر گروهى از یک دروازه وارد شود، دلیل آن در آیه فوق ذکر نشده است.
بعضى از مفسّران گفته اند: علّت چنین دستورى این بود که برادران یوسف، هم از جمال کافى بهره مند بودند (گرچه یوسف نبودند ولى برادر او بودند) و هم قامت هاى رشید داشتند، و یعقوب نگران بود که جمعیّت یازده نفرى که قیافه هایشان نشان مى داد از یک کشور دیگر به مصر آمده اند، توجّه مردم را به خود جلب کنند، او نمى خواست از این راه چشم زخمى به آنها برسد.

و به دنبال این تفسیر بحث مفصّلى در میان مفسّران در زمینه تأثیر چشم زدن در گرفته و شواهدى از روایات و تاریخ براى آن ذکر کرده اند که به خواست خدا در ذیل آیه وَ إِنْ یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ(1) بحث مى کنیم. در آنجا ثابت مى کنیم که بخشى از این موضوع حقّ است و از نظر علمى نیز بهوسیله سیّاله مغناطیسى مخصوصى که از چشم بیرون مى پرد قابل توجیه است، هر چند بعضى آن را با مقدار زیادى از خرافات آمیخته اند. علّت دیگرى که براى این دستور یعقوب ذکر شده این است که ممکن بود وارد شدن دسته جمعى آنها به یک دروازه مصر و حرکت گروهى آنان با قیافه هاى جذّاب و اندام درشت، حسد حسودان را برانگیزد و همین حسادت باعث شود که درباره آنها نزد دستگاه حکومت سعایت کنند و آنان را به عنوان جمعیّتى بیگانه که قصد خرابکارى دارند مورد سوءِ ظن قرار دهند. ازاین رو پدر به آنها دستور داد که از دروازه هاى مختلف وارد شوند تا جلب توجّه نکنند.
بعضى از مفسّران یک تفسیر ذوقى نیز براى آیه مورد بحث گفته اند و آن این است که یعقوب(علیه السلام) مى خواست یک دستور مهمّ اجتماعى به عنوان بدرقه راه به فرزندان بدهد، که گمشده خود را از یک در نجویند بلکه از هر درى باید وارد شوند، زیرا بسیار مى شود که انسان براى رسیدن به یک هدف، گاه تنها یک راه را انتخاب مى کند و هنگامى که به بن بست کشید مأیوس شده به کنار مى رود، امّا اگر به این حقیقت توجّه داشته باشد که گمشده ها معمولاً یک راه ندارند و از راه هاى مختلف به جستوجوى آن برخیزد غالباً پیروز مى شود.
*

برادران حرکت کردند و پس از پیمودن راه طولانى میان کنعان و مصر، وارد سرزمین مصر شدند «و هنگامى که از همان طریق که پدر به آنان دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمىِ الهى را نمى توانست از آنها دور سازد» (وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَّا کَانَ یُغْنِى عَنْهُمْ مِّنَ اللهِ مِنْ شَىْء).
بلکه تنها فایده اش این بود که «جز حاجتى در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد» (إِلاَّ حَاجَةً فِى نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَاهَا).
اشاره به اینکه اثر این کار، تسکین خاطر یعقوب و آرامش قلب او بود که از همه فرزندانش دور بود و شب و روز در فکر آنان و یوسف و از گزند حوادث و حسد حسودان و بدخواهان بر آنها مى ترسید، و همین اندازه که اطمینان داشت آنها دستورهایش را به کار مى بندند دل خوش بود.
سپس قرآن با این جمله، یعقوب را مدح و توصیف مى کند: «و او به خاطر تعلیمى که ما به او دادیم علم فراوانى داشت، ولى بیشتر مردم نمى دانند» (وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْم لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَ لَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ).
اشاره به اینکه بسیارى از مردم چنان در عالم اسباب گم مى شوند که خدا را فراموش مى کنند و خیال مى کنند مثلاً چشم زخم، اثر اجتناب ناپذیر بعضى از چشم هاست، و به همین جهت خدا و توکّل بر او را فراموش کرده، به دامن این و آن مى چسبند، ولى یعقوب(علیه السلام) چون مى دانست تا خداوند چیزى را نخواهد انجام نمى پذیرد، لذا در درجه اوّل، توکّل و اعتماد او بر خدا بود و سپس به سراغ عالم اسباب مى رفت و در عین حال مى دانست که پشت سر این اسباب، ذات پاک مسبّب الاسباب است. همان گونه که قرآن در سوره بقره آیه 102 درباره ساحران شهر بابل مى گوید: وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ: «آنها نمى توانستند از طریق سحر به کسى زیان برسانند، مگر اینکه خدا بخواهد».
اشاره به اینکه مافوق همه اینها اراده خداست، باید دل به او بست و از او کمک خواست.
 

* * *

 


1 . سوره قلم، آیه 51.
سوره یوسف/ آیه 67 - 68سوره یوسف/ آیه 69 - 76
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma