سرچشمه فساد، اعمال خود مردم است!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 16
سوره روم / آیه 41 - 45 1 ـ رابطه «گناه» و «فساد»!

در آیات گذشته، سخن از «شرک» در میان بود، و مى دانیم ریشه اصلى تمام مفاسد، فراموش کردن اصل توحید و روى آوردن به شرک است، لذا در آیات مورد بحث، نخست سخن از «ظهور فساد در زمین» به خاطر اعمال مردم به میان آورده، مى گوید: «فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهائى که مردم انجام داده اند آشکار شده» (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ).
«خدا مى خواهد عکس العمل کارهاى مردم را به آنها نشان دهد، و نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند، به آنها بچشاند، شاید بیدار شوند، و به سوى حق بازگردند»! (لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
آیه فوق معنى وسیع و گسترده اى را پیرامون ارتباط «فساد» و «گناه» با یکدیگر بیان مى کند، که نه مخصوص سرزمین «مکّه» و «حجاز» است، و نه عصر و زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بلکه به اصطلاح از قبیل «قضیه حقیقیه» است که پیوند «محمول» و «موضوع» را بیان مى کند، به عبارت دیگر، هر جا فسادى ظاهر شود، بازتاب اعمال مردم است، و در ضمن، یک هدف تربیتى دارد، تا مردم طعم تلخ نتیجه اعمالشان را بچشند، شاید به خود آیند.
بعضى مى گویند: این آیه ناظر به آن قحطى و خشکسالى مى باشد، که به خاطر نفرین پیامبر(صلى الله علیه وآله) دامان مشرکان «مکّه» را گرفت، باران قطع شد، بیابان ها  خشکید و خشکیده تر شد، و حتى استفاده از صید دریا (دریاى احمر) براى آنها مشکل گشت.
به فرض، که این سخن از نظر تاریخى صحیح باشد، تنها بیان یک مصداق است، و معنى آیه را در مسأله ارتباط فساد و گناه هرگز محدود نمى کند، نه محدود به آن زمان و مکان، و نه محدود به خشکسالى و کمى باران.
از آنچه در بالا گفتیم، به خوبى روشن مى شود، بسیارى از تفسیرهاى محدود و موضعى که از بعضى از مفسران، ذیل این آیه نقل شده، به هیچ وجه قابل قبول نیست، مثل این که: مراد از فساد در خشکى ها، قتل «هابیل» به دست «قابیل» است، و منظور از فساد در دریا، غصب کشتى ها در عصر «موسى» و «خضر» است.
یا این که: منظور از فساد دریا و صحرا، زمامداران فاسدى هستند که همه این مناطق را به فساد مى کشند.
البته ممکن است یکى از مصداق هاى فساد این چنین افراد بوده باشند: که بر اثر دنیاپرستى و مجامله، و تن در دادن مردم، به ذلت، بر سر آنها مسلط مى شوند اما مسلماً تمام مفهوم آیه این نیست.
جمعى از مفسران، نیز در معنى «فساد بحر» به گفتگو نشسته اند:
بعضى گفته اند: «بحر» به معنى شهرهائى است که در کنار دریا است، و بعضى گفته اند: «بحر» به معنى مناطق حاصل خیز و پر باغ و زراعت است.
ما دلیلى بر این گونه، تکلفات نمى بینیم، چرا که «بحر» معنى معروفى دارد، که همان «دریا» است و فساد در آن، ممکن است به صورت کمبود مواهب دریائى و یا ناامنى ها و جنگ هائى که در دریاها به وقوع مى پیوست، باشد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: حَیاتُ دَوابِّ الْبَحْرِ بِالْمَطَرِ فَاِذا  کَفَّ الْمَطَرُ ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، وَ ذلِکَ اِذا کَثُرَتِ الذُّنُوبُ وَ الْمَعاصِى: «زندگى موجودات دریا به وسیله باران است، هنگامى که باران نبارد هم خشکى ها به فساد کشیده مى شود، و هم دریا، و این هنگامى است که گناهان فزونى گیرد»!.(1)
البته آنچه در این روایت آمده، بیان یک مصداق روشن از فساد است، و نیز آنچه در رابطه با نزول باران و حیات حیوانات دریائى در این حدیث ذکر شده، مسأله اى است که دقیقاً به تجربه رسیده، که هر وقت باران کمتر ببارد ماهى در دریا کم خواهد شد، و حتى از بعضى از ساحل نشینان، شنیده ایم مى گفتند: «فایده باران براى دریا بیش از فایده آن براى صحرا است»!
در زمینه رابطه «فساد برّ و بحر» با «گناهان» مردم، تحلیل هاى دیگرى داریم که به خواست خدا در بحث نکات خواهد آمد.

* * *

در آیه بعد، براى این که، مردم شواهد زنده اى را در مسأله ظهور فساد در زمین، به خاطر گناه انسان ها با چشم خود بینند، دستور «سیر در ارض» را مى دهد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «بگو شما در روى زمین به گردش پردازید، حال امت هاى پیشین را جستجو کنید، و اعمال و سرنوشت آنها را مورد بررسى قرار دهید، ببینید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند، به کجا رسید»؟! (قُلْ سِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ).
قصرها و کاخ هاى ویران شده آنها را بنگرید، خزائن به تاراج رفته آنها را تماشا کنید، جمعیت نیرومند پراکنده آنها را مشاهده نمائید، و سرانجام قبرهاى درهم شکسته و استخوان هاى پوسیده آنها را بنگرید.
 ببینید سرانجام ظلم و ستم و گناه و شرک، آنها چه شد؟
ببینید اگر آنها آشیانه مرغان را سوزاندند، چگونه خانه این صیادان نیز به ویرانى کشیده شد؟
آرى، «اکثر آنها مشرک بودند» (کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ).
و شرک «ام الفساد» و مایه تباهى آنها شد.
جالب توجه این که، هنگامى که در آیات قبل، سخن از نعمت هاى خدا بود، نخست آفرینش و خلقت انسان را مطرح کرد، سپس روزى دادن به او را (اللّهُ الَّذِى خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ) ولى در آیات مورد بحث، هنگامى که سخن از مجازات الهى مى گوید: نخست اشاره به زوال نعمت ها بر اثر گناه مى کند، سپس نابودى و هلاکت بر اثر شرک، چرا که به هنگام بخشش، اول موهبت خلقت است و بعد روزى، و به هنگام باز پس گرفتن، نخست زوال نعمت است و بعد هلاکت.
تعبیر به «أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ» با توجه به این که: این سوره «مکّى» است و مسلمانان آن روز در اقلیت قرار داشتند، شاید اشاره به این است که از انبوه مشرکان نهراسید، که خداوند گروه هاى عظیمى از این قبیل افراد را در گذشته هلاک و نابود کرده است، و هم هشدارى است براى این طغیانگران که «سیر در ارض» کنند و پایان کار پیشینیان هم مسلک خود را با چشم ببینند.

* * *

و از آنجا که پند گرفتن و بیدار شدن، و سپس بازگشتن به سوى خدا، همیشه مفید و مؤثر نیست، در آیه بعد روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، چنین مى گوید: «صورت خود را به سوى دین و آئین مستقیم و پا بر جا (آئین توحید خالص) قرار ده، پیش از آن که روزى فرا رسد که هیچ کس قدرت ندارد آن را از خدا  بازگرداند، و برنامه الهى را تعطیل کند، و در آن روز مردم گروه گروه مى شوند و صفوف از هم جدا مى گردد» گروهى در بهشت و گروهى در دوزخ (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّهِ  یَوْمَئِذ یَصَّدَّعُونَ).(2)
توصیف دین به «قیّم» با توجه به این که «قیّم» به معنى ثابت و برپا است، در حقیقت اشاره به دلیل این توجه مستمر به دین است، یعنى چون آئین اسلام آئینى است ثابت و مستقیم، و برپادارنده نظام زندگى مادى و معنوى مردم، هرگز از آن منحرف مشو!
و این که، خطاب را متوجه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى کند، براى این است که دیگران حساب کار خویش را برسند.
تعبیر به «یَصَّدَّعُون» از ماده «صدع»، در اصل به معنى «شکستن» و «شکافتن ظرف» است، ولى تدریجاً به معنى هرگونه پراکندگى و تفرق به کار رفته است، و در اینجا، اشاره به جدائى صفوف بهشتیان و دوزخیان مى باشد که هر یک از این دو صف، نیز به صفوفى تقسیم مى شوند، به تناسب سلسله مراتب درجات بهشتى، و درکات دوزخى.

* * *

آیه بعد در حقیقت شرحى است براى این جدائى صفوف در قیامت، مى فرماید: «هر کسى کافر شد، کفرش بر زیان خود او است» و وبالش دامنگیر او (مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).
«و اما آنها که عمل صالحى انجام دادند (پاداش الهى را) به سود خودشان  آماده و مهیا مى سازند» (وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ).
«یَمْهَدُونَ» از ماده «مهد» (بر وزن عهد) ـ همان گونه که «راغب» در «مفردات» گفته ـ در اصل به معنى «گاهواره» یا محلى است که براى کودک آماده مى کنند، سپس «مهد» و «مهاد» به معنى وسیعترى یعنى هر مکان مهیا و آماده اى (که نهایت آرامش و آسایش در آن است) گفته شده است، انتخاب این تعبیر براى بهشتیان و مؤمنان صالح، نیز از همین نظر است.
خلاصه این که، گمان نکنید، ایمان و کفر و اعمال زشت و زیباى شما، براى خدا اثرى دارد، این شما هستید که از آن شاد و خشنود، یا ناراحت و غمگین مى شوید.

* * *

جالب این که: در مورد کفار با همان جمله «مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ» قناعت کرده ولى در مورد مؤمنان در آیه بعد، توضیح مى دهد که، نه تنها اعمال خود را در آنجا مى بینند، بلکه خدا مواهب بیشترى که شایسته فضل و کرم او است به آنها مى بخشد مى گوید: «هدف این است که خداوند کسانى را که ایمان آورده، و عمل صالح انجام داده اند از فضلش پاداش دهد» (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ).
مسلماً این فضل الهى، شامل حال کافران نمى شود، «چرا که خدا کافران را دوست ندارد» (إِنَّهُ لایُحِبُّ الْکافِرِینَ).
بدیهى است، با آنها نیز بر طبق عدالت رفتار مى کند، و بیش از استحقاقشان مجازات نخواهد کرد، ولى فضل و موهبتى نیز نصیبشان نخواهد شد.

 * * *

 


1 ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، طبق نقل تفسیر «مجمع البیان»، جلد 4، صفحه 190.
2 ـ کلمه «مَرَدَّ» در جمله «لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّهِ» مصدر میمى است، و در اینجا مصدر به معنى اسم فاعل به کار رفته، بنابراین، معنى چنین مى شود: هیچ کس نمى تواند آن روز را از خداوند بازگرداند، یعنى جلو دادرسى و کیفر و پاداش خدا را با تعطیل کردن آن روز بگیرد، خلاصه این که، نه خداوند از وعده خود تخلف مى کند تا آن روز را باز گرداند، و نه غیر او قدرت چنین کارى را دارد، پس وقوع آن روز حتمى است (دقت کنید).
سوره روم / آیه 41 - 45 1 ـ رابطه «گناه» و «فساد»!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma