بعضى از مفسران، گفته اند: در آیه فوق، نکته لطیفى وجود دارد و آن این که: خداوند تمام احوال ناراحت کننده ابراهیم(علیه السلام) را به ضد آن تبدیل کرد:
بت پرستان «بابل» مى خواستند ابراهیم را با آتش بسوزانند آتش گلستان شد. آنها مى خواستند او همیشه تنها بماند، خداوند آن چنان جمعیت و کثرتى براى او قرار داد که دنیا از دودمان ابراهیم(علیه السلام) پر شد.
بعضى از نزدیکترین افراد به او گمراه و بت پرست بودند ـ از جمله آزر ـ خداوند در عوض به او فرزندانى داد که هم خود هدایت یافته بودند و هم هدایتگر دیگران شدند.
ابراهیم(علیه السلام) در آغاز مال و جاهى نداشت، اما خداوند در پایان، مال و جاه عظیمى به او عطا کرد.
ابراهیم(علیه السلام) در ابتداء به قدرى گمنام بود که حتى بت پرستان «بابل» هنگامى که مى خواستند از او یاد کنند مى گفتند: سَمِعْنا فَتىً یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ اِبْراهِیْمُ: «شنیدیم جوانکى گفتگوى بتها را مى کرد، که به او ابراهیم مى گفتند»! اما خدا آن چنان اسم و آوازه اى به او داد که به عنوان «شیخ الانبیاء» یا «شیخ المرسلین» معروف شد.(1)