مأیوسان از رحمت خدا

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 16
سوره عنکبوت / آیه 20 - 23 سوره عنکبوت / آیه 24 - 27

این آیات، همچنان بحث معاد را تعقیب مى کند و به صورت جمله هاى معترضه اى است در وسط داستان ابراهیم(علیه السلام).
این نخستین بار نیست که با چنین طرز بحثى روبرو مى شویم، روش قرآن این است که وقتى بیان داستانى به مرحله حساس مى رسد، براى نتیجه گیرى بیشتر، موقتاً دنباله آن را رها کرده و به نتیجه گیرى هاى لازم مى پردازد.
به هر حال، در نخستین آیه مورد بحث، مردم را به «سیر آفاقى» در مسأله معاد دعوت مى کند، در حالى که آیه قبل، بیشتر جنبه «سیر انفسى» داشت.
مى فرماید: «بگو بروید و در روى زمین سیر کنید، انواع موجودات زنده را ببینید اقوام و جمعیتهاى گوناگون را با ویژگى هایشان ملاحظه کنید، و بنگرید خداوند آفرینش نخستین آنها را چگونه ایجاد کرده است»؟ (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ).
«سپس همان خداوندى که قدرت بر ایجاد این همه موجودات رنگارنگ و اقوام مختلف دارد، نشأه آخرت را ایجاد مى کند» (ثُمَّ اللّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ).
چرا که او با خلقت نخستین، قدرتش را بر همگان ثابت کرده است، آرى «خداوند بر هر چیزى قادر و توانا است» (إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ).
هم این آیه، و هم آیه قبل از آن، امکان معاد را از طریق وسعت قدرت خداوند، اثبات مى کند، با این تفاوت که آیه اول پیرامون خلقت نخستین درباره خود انسان و آنچه اطراف او است سخن مى گوید و آیه دوم دستور به مطالعه حالات اقوام و موجودات دیگر مى دهد، تا حیات نخستین را در چهره هاى مختلف و در شرائط کاملاً متفاوت ببینند، و به عمومیت قدرت خدا آشنا شوند و  به توانائى او بر اعاده این حیات پى ببرند.
در حقیقت همان گونه که اثبات توحید، گاه از مشاهده «آیات انفسى» است و گاه «آیات آفاقى»، اثبات معاد نیز از هر دو طریق انجام مى گیرد.
امروز، این آیه مى تواند براى دانشمندان معنى دقیق تر و عمیق ترى ارائه دهد و آن این که: بروند و آثار موجودات زنده نخستین را به صورت فسیل ها و غیر آن، در اعماق دریاها، در دل کوه ها، و در لابلاى طبقات زمین ببینند، و به گوشه اى از اسرار آغاز حیات در کره زمین، و عظمت و قدرت خدا، پى برند، و بدانند: او بر اعاده حیات قادر است.(1)
ضمناً، واژه «نشأه» در اصل به معنى ایجاد و تربیت چیزى است، و گاه از دنیا به «نشأه اولى» و از قیامت به «نشأه آخرت» تعبیر مى شود.
این نکته نیز قابل توجه است که: در ذیل آیه گذشته، «إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیرٌ» آمده بود، و در اینجا «إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ»، این تفاوت ممکن است به خاطر آن باشد که اولى یک مطالعه محدود را بیان مى کند و دومى یک مطالعه وسیع و گسترده را.

* * *

پس از آن به ذکر یکى از مسائل مربوط به معاد، مى پردازد، و آن مسأله «رحمت» و «عذاب» است مى گوید: «او در قیامت هر کس را بخواهد و مستحق بداند، مجازات مى کند، و هر کس را بخواهد و لایق ببیند، مورد رحمت قرار مى دهد، و به سوى او بازگشت مى کنید» (یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ).
 با این که، رحمت الهى بر غضبش پیشى گرفته اما در اینجا، نخست سخن از عذاب مى گوید، بعد رحمت; چرا که در مقام تهدید است، و مناسب مقام تهدید، همین است.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که: چگونه اول، سخن از عذاب و رحمت مى گوید، و بعد سخن از بازگشت مردم به سوى او، در حالى که قضیه بر عکس است، نخست مردم در پیشگاه او حاضر مى شوند، و بعد مشمول رحمت یا عذاب مى گردند، و شاید همین امر، سبب شود که بعضى این عذاب و رحمت را عذاب و رحمت دنیا بدانند.
در پاسخ مى گوئیم: عذاب و رحمت به قرینه آیات قبل و بعد، ظاهراً همان عذاب و رحمت قیامت است، و جمله «اِلَیْهَ تُقْلَبُونَ» مى تواند اشاره به دلیل آن باشد، یعنى چون بازگشت همه شما به سوى او است، و حساب و کتابتان نزد او، پس عذاب و رحمت نیز، در اختیار او و با اراده او است.
این معنى نیز بعید نیست که، عذاب و رحمت در این آیه، مفهوم وسیعى داشته باشد که عذاب و رحمت دنیا و آخرت را شامل شود.
این نکته نیز، روشن است که: مراد از جمله «مَنْ یَشاء» (هر که را بخواهد) همان مشیت توأم با حکمت است، یعنى هر که را شایسته و مستحق بداند، که مشیت خدا بى حساب نیست، و هماهنگ با شایستگى ها و استحقاق ها است.
جمله «تُقْلَبُون» از ماده «قلب»، در اصل به معنى دگرگون ساختن چیزى از صورتى به صورت دیگر است، و از آنجا که در قیامت انسان از صورت خاک بى جان، به صورت موجود زنده کاملى در مى آید، این تعبیر در مورد آفرینش مجدد او، آمده است.
این تعبیر، ممکن است اشاره به این نکته نیز بوده باشد که: در سراى آخرت،  انسان آن چنان دگرگون و زیر و رو مى شود که باطنش ظاهر مى گردد و اسرار درونش آشکار، و به این ترتیب معنى آیه 9 سوره «طارق»: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر» (روزى که اسرار درون آشکار مى گردد) را تداعى مى کند.

* * *

در تکمیل این بحث، که عذاب و رحمت به دست خدا است، و بازگشت همه به سوى او است، مى افزاید: اگر تصور کنید، مى توانید از قلمرو حکومت خداوند بیرون روید، و چنگال مجازات، گریبان شما را نگیرد، سخت در اشتباهید چرا که: «شما نمى توانید بر اراده خداوند چیره شوید، و از دست قدرت او در زمین یا آسمان فرار کنید» (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ).(2)
و اگر تصور کنید، سرپرست و یاورى از شما دفاع مى کند، آن هم اشتباه محض است زیرا «براى شما جز خدا، ولى و یاورى نیست» (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیّ وَ لا نَصِیر).
در حقیقت، رهائى از چنگال عذاب پروردگار، یا به این است که از قلمرو حکومت او بیرون روید، یا بمانید و با تکیه کردن بر قدرت دیگران، از خویشتن دفاع کنید، نه بیرون رفتن امکان پذیر است ـ که همه جا کشور او است و تمام عالم هستى ملک پهناور او ـ و نه کسى وجود دارد که بتواند در برابر قدرتش، قد علم کند و به دفاع از شما برخیزد.
در اینجا دو سؤال باقى مى ماند:
 نخست این که: با توجه به این واقعیت که نظر در این آیه، به مشرکان و کفار است، و آنها از ساکنان زمینند، تعبیر به «وَ لا فِى السَّماء» چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ باید گفت: این تعبیر، یک نوع تأکید و مبالغه است، یعنى شما نه مى توانید در محدوده زمین از قلمرو قدرت خدا بیرون روید، و نه در آسمانها
ـ که اگر فرضاً قدرت مى داشتید و به آسمان هم مى رفتید باز هم تحت قدرت او بودید ـ .
یا این که: نه به وسیله زمینیان مى توانید خداوند را در مشیتش عاجز کنید و نه به وسیله معبودانى که براى خود در آسمان مى پنداشتید، ـ همچون فرشتگان و جنیان ـ (البته تفسیر اول مناسب تر است).
دیگر این که: فرق میان «ولىّ» و «نصیر» چیست؟
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» مى گوید: «ولىّ»، کسى است که بدون درخواست به انسان کمک کند، اما «نصیر»، اعم از آنست، گاه، با درخواست و گاه، بدون درخواست کمک مى نماید».
بلکه مى توان گفت:با توجه به مقابله این دو کلمه، «ولىّ» اشاره به سرپرستى است که بدون تقاضا کمک مى کند و «نصیر» فریادرس و یاورى است که بعد از تقاضاى کمک به یارى انسان مى شتابد.
و به این ترتیب، قرآن، تمام درهاى فرار از چنگال مجازات الهى را به روى این مجرمان مى بندد.

* * *

لذا در آیه بعد، به طور قاطع مى فرماید: «کسانى که به آیات خدا و لقاى او کافر شدند از رحمت من مأیوسند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ  یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی).
سپس براى تأکید مى افزاید: «براى آنها عذاب دردناکى است» (وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
این «عذاب الیم» لازمه مأیوس شدن از رحمت خدا است.
منظور از «آیات اللّه»، یا «آیات تکوینى» یعنى آثار عظمت الهى در نظام آفرینش است، و در این صورت اشاره به مسأله توحید مى باشد، در حالى که «لِقائِهِ» اشاره به مسأله معاد است، یعنى آنها هم منکر مبدأ هستند و هم منکر معاد.
و یا اشاره به «آیات تشریعى» یعنى آیاتى که خداوند بر پیامبرانش نازل کرده، که هم از مبدأ سخن مى گوید، هم از نبوت و هم از معاد، و در این صورت تعبیر به «لِقائِهِ» از قبیل ذکر عام بعد از خاص است.
این احتمال نیز، وجود دارد که، منظور همه آیات خدا در عالم آفرینش و تشریع است.
ذکر این نکته، نیز لازم است که «یَئِسُوا» (مأیوس شدند) «فعل ماضى» است، هر چند هدف اصلى آن آینده، یعنى قیامت مى باشد، زیرا معمول عرب این است که حوادث آینده، هنگامى که صددرصد قطعى باشد، گاهى با فعل ماضى از آن تعبیر مى کند.

* * *


1 ـ در گذشته بحث مشروحى درباره «سیر در ارض و جهانگردى» و اثرات آن داشته ایم اما آن بحث بیشتر جنبه درس عبرت در زمینه سرگذشت اقوام طغیانگر گذشته داشت (به جلد سوم تفسیر «نمونه»، صفحه 102، ذیل آیه 137 سوره «آل عمران» مراجعه فرمائید).
2 ـ «مُعْجِزِیْن» از ماده «عجز» در اصل به معنى «عقب افتادن از چیزى» است، و لذا به هنگام ناتوانى که باعث عقب افتادگى است این تعبیر به کار مى رود، و «معجز» به معنى کسى است که دیگرى را عاجز مى کند، و از آنجا که افرادى که فرار مى کنند و از قلمرو قدرت کسى بیرون مى روند، او را از تعقیب خود عاجز و ناتوان مى کنند واژه «معجز» در این گونه موارد نیز به کار مى رود.
سوره عنکبوت / آیه 20 - 23 سوره عنکبوت / آیه 24 - 27
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma