ایمان «ابوطالب» و جنجالى که در این زمینه برپا کرده اند!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 16
هدایت، تنها به دست خدا است سوره قصص / آیه 58 - 60



ابتدا، این موضوع براى کسانى که اهل مطالعه هستند، عجیب جلوه مى کند، که چرا گروهى از راویان اخبار اصرار داشتند، «ابوطالب»، عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را که به اتفاق همه مسلمانان جهان، از کسانى بود که حداکثر فداکارى و ایثار و حمایت را در مورد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) انجام داد، بى ایمان و مشرک جلوه دهند و کافر بمیرانند؟!
چرا درباره دیگران، که نقشى در تاریخ اسلام نداشتند، این همه اصرار نیست؟
اینجا است که با خبر مى شویم، مسأله، یک مسأله عادى نیست، سپس، با کمى دقت، به اینجا مى رسیم که پشت سر این بحث هاى تاریخى و روائى، بازى سیاسى خطرناکى، از ناحیه رقبا و دشمنان على(علیه السلام) در جریان بوده، آنها اصرار داشتند، هر فضیلتى را از او سلب کنند، و حتى پدر ایثارگر و فداکارش را مشرک قلمداد نمایند و بى ایمان از دنیا ببرند!
یقیناً «بنى امیه»، و هواخواهان آنها در عصر خود، و حتى پیش از آن که به حکومت برسند، هر جا توانستند، به این فکر دامن زدند، و کوشش داشتند از هر جا که ممکن است، شواهدى هر چند سست و بى پایه، براى اثباتِ این مدعا سر هم کنند.
ما، قطعِ نظر از این موجِ انحرافىِ سیاسىِ کثیف و آلوده، که خود از جهاتى قابل دقت و مطالعه است، مسأله را به عنوان یک مسأله صرفاً تاریخى و تفسیرى به طور بسیار فشرده، (آن چنان که، وضع کتاب، ایجاب مى کند) مورد بررسى  قرار مى دهیم، تا روشن شود، در پشتِ سر این جنجال ها، هیچ گونه مدرکِ معتبرى وجود ندارد، بلکه شواهد زنده اى بر ضد آن در دست داریم:
1ـ آیه مورد بحث (إِنَّکَ لاتَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ...) چنان که دیدیم، هیچ گونه ارتباطى با «ابوطالب» ندارد و آیاتِ قبل از آن به خوبى دلالت مى کند که درباره گروهى از مؤمنان «اهل کتاب» در برابر «مشرکان مکّه» است.
جالب این که، «فخر رازى» که خود اجماعِ مسلمین را بر نزول آیه، درباره «ابوطالب» نقل کرده، تصریح مى کند: در ظاهرِ آیه، کمترین دلالتى بر کفر «ابوطالب» نیست.(1)
اما با این حال، چرا اصرار دارند که آن را به شرک «ابوطالب» ارتباط دهند؟ راستى وحشت آور است!
2ـ مهمترین دلیلى که در این زمینه اقامه کرده اند، ادعاى اجماع مسلمین است، که «ابوطالب»، مشرک از دنیا رفته است!
در حالى که چنین اجماعى، دروغ محض است، چنان که مفسرِ معروفِ اهلِ سنت، «آلوسى» در «روح المعانى»، تصریح کرده است، که این مسأله، اجماعى نیست و حکایتِ اجماع مسلمین یا مفسرین، بر این که آیه فوق، درباره «ابوطالب» نازل شده، صحیح به نظر نمى رسد، چرا که علماى «شیعه» و بسیارى از مفسرینِ آنها، معتقد به اسلام «ابوطالب» هستند و ادعاىِ اجماعِ ائمه اهلبیت(علیهم السلام)، بر این معنى کرده اند، به علاوه اکثر قصیده هاى «ابوطالب»، شهادت بر ایمان او مى دهد.(2)
3ـ دقت و بررسى نشان مى دهد که این ادعاى اجماع، از اخبارِ آحادى  سرچشمه مى گیرد، که هیچ اعتبارى به آن نیست، و در سندِ این روایات، افرادِ مشکوک یا کذّابى هستند.
از جمله، روایتى است که «ابن مردویه»، با سندِ خود از «ابن عباس» نقل کرده، که آیه «إِنَّکَ لاتَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ» درباره «ابوطالب» نازل شده است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او اصرار کرد اسلام بیاورد، او نپذیرفت!.(3)
در حالى که، در سند این روایت «ابوسهل سرى» است، که بنا به تصریح بعضى از بزرگان علم رجال، یکى از دروغ پردازان و جعل کنندگان و سارقان حدیث بود، و همچنین، «عبدالقدوس ابى سعید دمشقى»، که باز در سندِ این حدیث است، نیز از «کذّابین» است!.(4)
ظاهرِ تعبیرِ حدیث، چنین گواهى مى دهد که «ابن عباس»، بدونِ واسطه، این حدیث را نقل کرده و خودش شاهد و ناظر بوده، در حالى که مى دانیم «ابن عباس»، سه سال قبل از هجرت متولد شد، بنابراین، هنگام وفاتِ «ابوطالب»، هنوز از پستان مادر شیر مى خورده! و این نشان مى دهد که جاعلانِ حدیث حتى در جعل این حدیث ناشى بوده اند.
حدیث دیگرى در این زمینه، از «ابو هریره» نقل کرده اند، وى مى گوید: هنگامى که زمان وفات «ابوطالب» فرا رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: «اى عمو بگو لا اِلهَ اِلاَّ اللّه، تا من روز قیامت، نزد خدا براى تو گواهى به توحید دهم»! «ابوطالب» گفت: «اگر نه به خاطر این بود، که قریش مرا سرزنش مى کرد، که او به هنگام مرگ از روى ترس، اظهار ایمان نمود، من شهادت به توحید مى دادم، و چشم تو را روشن مى ساختم! در این هنگام، آیه «إِنَّکَ لاتَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ» نازل  شد»!.(5)
باز، ظاهرِ حدیث این است که «ابو هریره» شخصاً شاهد چنین مطلبى بوده است، در حالى که مى دانیم «ابو هریره»، در سال «فتح خیبر»، یعنى هفت سال بعد از هجرت، اظهار اسلام کرد، او کجا، و وفات «ابوطالب» که قبل از هجرت واقع شد، کجا؟!
بنابراین، آثارِ جعلِ ناشیانه، در این حدیث نیز نمایان است.
و اگر گفته شود: «ابن عباس» و «ابو هریره»، خود شاهد این ماجرا نبودند، و این داستان را از دیگرى شنیده اند، سؤال مى کنیم: از چه کسى؟ شخصى که این روایت را براى این دو نفر بیان کرده، ناشناس و مجهول است، و چنین حدیثى را مرسل مى نامند و همه مى دانند، اعتبارى به احادیث «مرسل» نیست.
متأسفانه، جمعى از مفسران و راویان اخبار، بدون دقت و مطالعه، این گونه احادیث را در کتاب هاى خود، از یکدیگر گرفته و نقل کرده اند، و کم کم براى خودشان، اجماعى درست کرده اند، اما کدام اجماع؟ و کدام حدیث معتبر؟
4ـ از همه اینها گذشته، متنِ همین احادیث مجعول نشان مى دهد که، «ابوطالب»، ایمان به حقانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشته، هر چند، روىِ ملاحظاتى، بر زبان جارى نمى کرده، و مى دانیم، ایمان به قلب است، و زبان، جنبه طریقت دارد، در بعضى از احادیثِ اسلامى، وضع «ابوطالب»، به «اصحاب کهف» تشبیه شده است، که ایمان در دل داشتند، هر چند به عللى، قدرتِ اظهار آن را نداشتند.(6)
5ـ مگر مى توان در مسأله اى به این مهمى، یک جانبه بحث کرد و تنها به روایت مرسله، از «ابو هریره» و «ابن عباس» و مانند آن قناعت نمود؟ چرا  اجماعِ امامان اهلبیت(علیهم السلام)، و چرا اجماع علماى شیعه، در اینجا مورد توجه قرار نمى گیرد؟! با آن که آنها به وضع خاندان پیامبر آشناترند.
ما امروز، اشعار زیادى از «ابوطالب» در دست داریم، که ایمان او را به اسلام و رسالت محمّد(صلى الله علیه وآله)، به عنوانِ پیامبر اسلام، با وضوحِ تمام بیان مى کند، این اشعار را بسیارى از بزرگان و دانشمندان در کتاب هایشان آورده اند، و ما نمونه هاى گویائى از آن را، در جلد پنجم تفسیر «نمونه»، صفحه 194 به بعد، (ذیل آیه 26 سوره انعام) از منابع معروفِ اهل سنت، نقل کردیم.
6ـ از همه اینها گذشته، تاریخ زندگى «ابوطالب» و فداکارىِ عظیم او نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و علاقه شدید پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان نسبت به او، تا آنجا که سال مرگش را «عام الحزن» (سال اندوه) نام نهادند، همه، نشان مى دهد که او به اسلام عشق مىورزید و دفاعش از پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عنوانِ دفاع از یک خویشاوند نبود، بلکه به صورتِ دفاعِ یک مؤمنِ مخلص، و یک عاشقِ پاک باخته، و سربازِ فداکارِ از جان گذشته، از رهبر و پیشواى خود بود، با این حال، چقدر غفلت و بى خبرى و ناسپاسى و ظلم است که گروهى اصرار داشته باشند، این مؤمنِ موحدِ مخلص را، مشرک از دنیا ببرند؟!.(7)


* * *


1 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 25، صفحه 2.
2 ـ «روح المعانى»، جلد 20، صفحه 84، ذیل آیه مورد بحث.
3 ـ «درّ المنثور»، جلد 5، صفحه 133.
4 ـ «الغدیر»، جلد 8، صفحه 20.
5 ـ «درّ المنثور»، جلد 5، صفحه 133.
6 ـ تفسیر «صافى» و تفسیر «برهان»، ذیل آیه مورد بحث.
7 ـ در این زمینه، به بحث مشروحِ دیگرى، که در جلد پنجم تفسیر «نمونه»، صفحه 191 به بعد آورده ایم،مراجعه فرمائید.
هدایت، تنها به دست خدا است سوره قصص / آیه 58 - 60
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma