18فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ
19فَلَمّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسى أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِیدُ إِلاّ أَنْ تَکُونَ جَبّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ
20وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعى قالَ یا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النّاصِحِینَ
21فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ
22وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ
ترجمه:
18 ـ موسى در شهر، ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه اى (و در جستجوى اخبار); ناگهان دید همان کسى که دیروز از او یارى طلبیده بود فریاد مى زند و از او کمک مى خواهد; موسى به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى»!
19 ـ و هنگامى که خواست با کسى که دشمن هر دوى آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «اى موسى! مى خواهى مرا بکشى، همان گونه که دیروز انسانى به کشتى؟! تو فقط مى خواهى جبّارى در روى زمین باشى، و نمى خواهى از مصلحان باشى»!
20 ـ (در این هنگام) مردى با سرعت دورترین نقطه شهر =] مرکز فرعونیان[ آمد و گفت: «اى موسى! این جمعیت براى کشتن تو به مشورت نشسته اند; فوراً (از شهر) خارج شو، که من از خیرخواهان توأم».
21 ـ موسى از شهر خارج شد در حالى که ترسان بود، و هر لحظه در انتظار حادثه اى; عرض کرد: «پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهائى بخش»!
22 ـ و هنگامى که متوجه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند»!