از توطئه هاى آنها نگران نباش

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره نمل / آیه 69 - 75 نکته:




در آیات گذشته، سخن از انکار معاد از سوى کفار متعصب بود که، با سخریه و استهزاء، رستاخیز را تکذیب مى کردند.
از آنجا که بحث منطقى با چنین قوم لجوجى بیهوده بوده است، به علاوه، دلائل فراوانى براى معاد در آیات دیگر قرآن اقامه شده، دلائلى که حتى در زندگى روزمره در جهان گیاهان، در عالم جنین و مانند آن مشاهده مى شود، لذا در آیات مورد بحث، به جاى این که دلیلى براى آنها ذکر کند آنها را به مجازات هاى الهى که در پیش دارند تهدید و انذار مى کند.
روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: «بگو در روى زمین سیر کنید، آثار گذشتگان را ببینید، و بنگرید عاقبت کار مجرمان و گنهکاران به کجا رسید»؟ (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ).
شما مى گوئید: این وعده ها به نیاکان ما نیز داده شد و آنها نیز به آن اعتنا نکردند و ضررى هم ندیدند، اما اگر کمى در جهان سیر کنید و آثار این گذشتگان مجرم، گنهکار و منکر توحید و معاد را ـ که مخصوصاً در اطراف همین سرزمین «حجاز» شما قرار دارد ـ بنگرید، مى دانید مطلب چنین نیست.
نوبت شما هم مى رسد، عجله نکنید، شما هم اگر مسیر خود را اصلاًح نکنید به همان سرنوشت شوم گرفتار خواهید شد.
قرآن مجید کراراً مردم را به سیر در ارض، و مشاهده آثار گذشتگان، سرزمین هاى ویران شده اقوامى که به عذاب گرفتار شده اند، کاخ هاى در هم شکسته شاهان، قبرهاى در هم ریخته و استخوان هاى پوسیده مستکبران، اموال و ثروت هاى بى صاحب مانده ثروتمندان مغرور، دعوت کرده است، مخصوصاً تصریح مى کند: مطالعه این آثار ـ که تاریخ زنده، گویا و ملموس پیشینیان است ـ دل ها را بیدار و چشم ها را بینا مى کند و به راستى چنین است، گاهى مشاهده یکى از این آثار آنچنان طوفانى در دل و جان انسان بر پا مى کند که مطالعه چندین کتاب قطور تاریخ چنان اثرى ندارد.(1)
قابل توجه این که: در این آیه، به جاى «مکذبین» (تکذیب کنندگان معاد) «مجرمین» گفته شده، اشاره به این که: تکذیب آنها به خاطر آن نبود که در تحقیق و بررسى اشتباه کرده باشند، بلکه سرچشمه آن لجاجت، عناد و آلوده شدن به انواع جرم ها بود.

* * *

و از آنجا که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از انکار و مخالفت آنها رنج مى برد، و به راستى دلش براى آنها مى سوخت و عاشق هدایت و بیدارى آنها بود، و از سوى دیگر، همواره با توطئه هاى آنها مواجه بود، آیه بعد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دلدارى داده مى گوید: «از تکذیب و انکار آنها غمگین مباش و زیاد غصه آنها را مخور» (وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ).
و از توطئه هاى آنها نگران مباش، «و سینه ات به خاطر آن تنگى نکند» که ما پشتیبان و یار و یاور توئیم (وَ لا تَکُنْ فِی ضَیْق مِمّا یَمْکُرُونَ).

* * *

ولى این منکران لجوج به جاى این که از این هشدار پیامبر دلسوز و مهربان، و ملاحظه عاقبت کار مجرمان، پند و اندرز گیرند، باز در مقام سخریه و استهزاء برآمده «مى گویند: اگر راست مى گوئید این وعده عذاب الهى، کى واقع خواهد شد»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
با این که: مخاطب، پیامبر بود ولى مطلب را به صورت جمع مى آورند، به خاطر این که مؤمنان راستین نیز با پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این سخن هم صدا بودند، و طبعاً آنها نیز مخاطبند.

* * *

در اینجا قرآن به پاسخ این گفتار سخریه آمیز آنها، با لحنى کاملاً واقع بینانه پرداخته مى گوید: «به آنها بگو شاید بعضى از آنچه را عجله مى کنید نزدیک و در کنار شما باشد»! (قُلْ عَسى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ).
چرا عجله مى کنید؟ چرا مجازات الهى را کوچک مى شمرید؟ چرا به خود رحم نمى کنید؟ آخر عذاب خدا، شوخى نیست! احتمال بدهید به خاطر همین سخنانتان قهر و غضب خدا بر سر شما سایه افکنده باشد و به همین زودى بر شما فرود آید و نابودتان کند، این همه سرسختى براى چیست؟
«رَدِفَ» از ماده «ردف» (بر وزن حرف) به معنى قرار گرفتن پشت سر چیزى است، لذا به کسى که پشت سر اسب سوار مى نشیند، «ردیف» گفته مى شود، همچنین در مورد افراد و اشیائى که پشت سر یکدیگر قرار مى گیرند این کلمه به کار مى رود.
در این که: منظور از این عذاب، چه بوده؟ بعضى مى گویند: همان ضربه شدیدى است که بر پیکر این مجرمان لجوج در جنگ «بدر»، نخستین پیکار مسلمانان با کفار وارد شد، هفتاد نفر از سردمداران آنها به خاک افتادند و هفتاد نفر اسیر شدند.
این احتمال نیز وجود دارد که: منظور مجازات دردناک عمومى باشد ولى سرانجام به خاطر وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) که «رحمة للعالمین» بود از آنها دفع شد، و آیه 33 سوره «انفال» شاهد بر آن است (وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیْهِم).
تعبیر به «عسى» (شاید) از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد، و حتى در کلام الهى نیز این تعبیر ـ بر خلاف آنچه بعضى پنداشته اند ـ هیچ اشکالى ندارد، چرا که اشاره به وجود مقدمات و مقتضى چیزى است، هر چند ممکن است این مقدمات مقرون به مانع گردد و به نتیجه نهائى نرسد (دقت کنید).

* * *

آن گاه به بیان این واقعیت مى پردازد که: اگر خداوند در مجازات شما عجله نمى کند، به خاطر فضل و رحمتش بر شما است، تا براى اصلاًح خویش و جبران گذشته به قدر کافى مهلت داشته باشید مى گوید: «پروردگار تو نسبت به همه مردم فضل و رحمت دارد، ولى اکثر آنها شکرگذار نیستند» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْل عَلَى النّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ).

* * *

و اگر تصور مى کنند، تأخیر مجازات آنها به خاطر آن است که خداوند از نیات سوء و اندیشه هاى زشتى که در سر مى پرورانند بى خبر است، اشتباه بزرگى است; چرا که «پروردگار تو آنچه را سینه هاشان پنهان مى دارد و آنچه را آشکار مى کنند به خوبى مى داند» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ).(2)
او به همان اندازه از خفایاى درونشان آگاه است که از اعمال برون، و اصولاً پنهان و آشکار، و غیب و شهود براى او یکسان است، این علم محدود ما است که این مفاهیم را ساخته و پرداخته، و گرنه در مقابل یک وجود نامحدود، این مفاهیم، به سرعت رنگ خود را مى بازند.
در اینجا علم خداوند به اسرار درون دل ها، مقدم بر علم به افعال برون، ذکر شده، این به خاطر اهمیت نیت و اراده است، و نیز ممکن است به خاطر این باشد که افعال برون از نیات نهفته درون سرچشمه مى گیرد و علم به علت، مقدم بر علم بر معلول است.

* * *

سپس مى افزاید: نه تنها خداوند، اسرار درون و برون آنها را مى داند، بلکه علم او به قدرى وسیع و گسترده است که: «هیچ موجودى در آسمان و زمین، پنهان و مکتوم نیست مگر آن که در کتاب آشکار (علم پروردگار) ثبت است» (وَ ما مِنْ غائِبَة فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاّ فِی کِتاب مُبِین).(3)
روشن است: «غائبة» معنى وسیعى دارد که هر آنچه را که از حس ما پنهان است در بر مى گیرد، اعم از اعمال مخفى بندگان، و نیات باطنى آنها، و نیز اسرارى که در پهنه آسمان و زمین نهفته است، و همچنین قیام رستاخیز و زمان نزول عذاب و مانند اینها، و دلیلى ندارد مانند بعضى از مفسران، آن را به خصوص یکى از این امور تفسیر کنیم.
منظور از «کتاب مبین»، لوح محفوظ، همان صفحه علم بى پایان خدا است که در ذیل آیه 59 سوره «انعام» از آن بحث کرده ایم.(4)

* * *


1 ـ ما در این زمینه به طور مشروح ذیل آیه 137 سوره «آل عمران»، جلد سوم، صفحه 102 به بعد بحث کرده ایم.
2 ـ «تُکِنُّ» از ماده «کِنّ» (بر وزن جنّ) به چیزى گفته مى شود که اشیاء را در آن محفوظ و مستور مى دارند و منظور، رازها، اندیشه ها و توطئه هائى است که کفار در دل پنهان مى داشتند.
3 ـ «غائِبَة» جنبه وصفى دارد و به عقیده گروهى، «تاء» در آن براى تأنیث نیست، بلکه براى مبالغه است، و اشاره به اشیائى است که فوق العاده مستور و پنهان مى باشند، ولى این احتمال نیز وجود دارد که: «تاء» آن براى تأنیث باشد و موصوف آن، «اشیاء» یا «خصلت» و مانند آن است که محذوف گردیده است.
بعضى گفته اند: «سمى الشىء الذى یغیب و یخفى غائبة و خافیة فکانت التاء فیهما بمنزلتها... فى انّها اسماء غیر صفات» (اعراب القرآن، جلد 7، صفحه 250).
4 ـ به جلد پنجم تفسیر «نمونه»، صفحه 271 مراجعه فرمائید.
سوره نمل / آیه 69 - 75 نکته:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma