با این همه دلیل باز مشرک مى شوید؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره نمل / آیه 60 - 64 1 ـ مضطرى که دعاى او به اجابت مى رسد کیست؟


در آخرین آیه بحث گذشته ـ بعد از ذکر بخش هاى تکان دهنده اى از زندگى پنج پیامبر بزرگ ـ سؤال کوتاه و پر معنائى مطرح شد که: «آیا خداوند با این همه قدرت و توانائى بهتر است؟ یا بت هاى بى ارزشى که آنها ساخته اند»؟.
در آیات مورد بحث، به شرح آن پرداخته و ضمن پنج آیه که با پنج سؤال حساب شده شروع مى شود مشرکان را تحت بازپرسى و محاکمه قرار مى دهد، و روشن ترین دلائل توحید را در پنج آیه، ضمن اشاره به دوازده نمونه از مواهب بزرگ خداوند بیان مى کند.
نخست، به خلقت آسمان ها، زمین و نزول باران و برکات ناشى از آن پرداخته چنین مى گوید: «آیا بت هائى که معبود شما هستند بهترند؟ یا کسى که آسمان ها و زمین را آفریده و براى شما از آسمان آبى فرستاد که با آن باغ هاى زیبا و سرورانگیز رویاندیم»؟ (أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَة).(1)
«حدائق» جمع «حدیقه» به طورى که بسیارى از مفسران گفته اند: به معنى باغى است که اطراف آن دیوار کشیده باشند و از هر نظر محفوظ باشد، همچون «حدقه» چشم که در میان پلک ها محصور شده است.
«راغب» در «مفردات» مى گوید: «حدیقه در اصل، به زمینى مى گویند که آب در آن جمع شده است، همچون حدقه چشم که همیشه آب در آن قرار دارد».
از مجموع این دو سخن مى توان چنین نتیجه گرفت: حدیقه باغى است که هم دیوار دارد و هم آب کافى.
«بهجة» (بر وزن لهجه) به معنى زیبائى رنگ و حسن ظاهر است که بینندگان را غرق سرور مى کند.(2)
پس از آن روى سخن را به بندگان کرده مى گوید: «شما قدرت نداشتید که درختان این باغ هاى زیبا را برویانید» (ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها).
کار شما تنها بذر افشانى و آبیارى است، اما کسى که حیات را در دل این بذر آفریده، و به نور آفتاب و قطرات حیات بخش باران و ذرات خاک فرمان مى دهد این دانه را برویانید، تنها خدا است.
اینها حقائقى است که هیچ کس نمى تواند منکر آن شود، و یا آن را به غیر خدا نسبت دهد، او است که آفریننده آسمان ها و زمین است، و او است که نازل کننده باران است، او مبدأ این همه زیبائى و حسن و جمال در عالم حیات است.
حتى دقت در رنگ آمیزى یک گل زیبا و برگ هاى لطیف و منظمى که در درون یکدیگر اطراف هسته مرکزى گل حلقه زده اند، و آواى حیات سرداده اند کافى است که انسان را به عظمت، قدرت و حکمت آفریدگار آن آشنا سازد، اینها است که قلب انسان را تکان مى دهد و به سوى او مى خواند.
به تعبیر دیگر: توحید در خلقت (توحید خالق) و توحید در ربوبیت (توحید تدبیر کننده این جهان) پایه اى براى «توحید معبود» شمرده شده است.
و لذا در پایان آیه مى گوید: «آیا معبود دیگرى با خدا است»؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ).
«ولى آنها گروهى نادان هستند که از پروردگار عدول کرده و غیر او را که هیچگونه قدرتى ندارد شریک او قرار مى دهند» (بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ).(3)

* * *

در دومین سؤال به بحث از موهبت آرامش، ثبات زمین و قرارگاه انسان در این جهان پرداخته، مى گوید: «آیا معبودهاى ساختگى آنها بهتر است یا کسى که زمین را مستقر و آرام قرار داد، و در میان آن، نهرهاى آب جارى، روان ساخت، و براى زمین، کوه هاى ثابت و پا بر جا ایجاد کرد»؟! (تا همچون زرهى قشر زمین را از لرزش نگاه دارند) (أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ).(4)
و نیز «میان دو دریا (از آب شیرین و شور) مانعى قرار داد» تا با هم مخلوط نشوند (وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً).
به این ترتیب، چهار نعمت بزرگ، در این آیه آمده است که، سه قسمت از آن سخن از آرامش مى گوید:
آرامش خود زمین که در عین حرکت سریع به دور خودش، و به دور آفتاب، و حرکت در مجموعه منظومه شمسى، آنچنان یک نواخت و آرام است که ساکنانش به هیچ وجه آن را احساس نمى کنند، گوئى در یک جا میخ کوب شده و ثابت ایستاده است و کمترین حرکتى ندارد.
دیگر وجود کوه ها ـ که سابقاً گفتیم دور تا دور زمین را فرا گرفته اند و ریشه هاى آنها به هم پیوسته و زره نیرومندى را تشکیل داده است، و در برابر فشارهاى داخلى زمین و حرکات جزر و مد خارجى که بر اثر جاذبه ماه پیدا مى شود مقاومت مى کند، و هم مانعى است براى طوفان هاى عظیم که آرامش زمین را بر هم مى زنند.(5)
و سوم حجاب و حایل طبیعى است که میان بخش هائى از آب شیرین و آب شور، اقیانوس ها قرار داده، این حجاب نامرئى چیزى جز تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین، و به اصطلاح تفاوت «وزن مخصوص» آنها نیست که سبب مى شود آب نهرهاى عظیمى که به دریا مى ریزند تا مدت زیادى، در آب شور حل نشوند و در نتیجه جزر و مد دریا آنها را بر بخش عظیمى از سواحل آماده کشت و زرع، مسلط سازد، و آنها را آبیارى کند، که شرح این سخن را ذیل آیه 53 سوره «فرقان» در همین جلد آورده ایم.(6)
در عین حال در لابلاى بخش هاى مختلف زمین، نهرهائى از آب که مایه حیات، زندگى و سرچشمه طراوت و خرمى، و مزارع آباد و باغ هاى پر ثمر است، قرار داده، بخشى از منابع این آبها در کوه ها است، و بخشى در لابلاى قشرهاى زمین.
آیا این نظام مى تواند مولود تصادف کور و کر و مبدئى فاقد عقل و حکمت باشد؟
آیا بت ها نقشى در این نظام بدیع و شگفت انگیز دارند؟!
حتى بت پرستان چنین ادعائى نمى کنند.
لذا در پایان آیه، بار دیگر این سؤال را تکرار مى کند که: «آیا معبودى با اللّه هست»؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ).
نه «بلکه اکثر آنها نادانند و بى خبر» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).

* * *

در سومین سؤال، از این سؤالات پنجگانه که مجموعه اى از یک بازپرسى و محاکمه معنوى را تشکیل مى دهد، سخن از حل مشکلات، و شکستن بن بستها و اجابت دعاها است، مى گوید:
«آیا معبودهاى بى ارزش شما بهترند یا کسى که دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مى رساند و گرفتارى و بلا را بر طرف مى کند»؟! (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ).
آرى، در آن هنگام که تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى شود، کارد به استخوانش مى رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مى گردد، تنها کسى که مى تواند قفل مشکلات را بگشاید، بن بست ها را بر طرف سازد، نور امید در دل ها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسان هاى درمانده باز کند، ذات پاک او است و نه غیر او.
از آنجا که این واقعیت به عنوان یک احساس فطرى در درون جان همه انسان ها است، بت پرستان نیز به هنگامى که در میان امواج خروشان دریا گرفتار مى شوند، تمام معبودهاى خود را فراموش کرده، دست به دامن لطف «اللّه» مى زنند همان گونه که قرآن مى گوید: فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ: «هنگامى که سوار کشتى مى شوند خدا را مى خوانند در حالى که پرستش را مخصوص او مى دانند».(7)
سپس مى افزاید:
نه تنها مشکلات و ناراحتى ها را بر طرف مى سازد، که «شما را خلفاى زمین قرار مى دهد» (وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ).
«آیا با این همه، معبودى با خدا است»؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ).
«ولى شما کمتر متذکر مى شوید» و از این دلائل روشن پند و اندرز نمى گیرید (قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ).(8)
پیرامون مفهوم «مضطر» و مسأله استجابت دعا و شرائط آن بحث هائى است که در نکته ها در پایان همین آیات به خواست خدا خواهد آمد.
منظور از «خلفاء الارض» ممکن است ساکنان زمین و صاحبان آن باشد; چرا که خدا با آن همه نعمت و اسباب رفاه و آسایش و آرامش که در زمین قرار داده انسان را حکمران این کره خاکى ساخته، و او را براى سلطه بر آن آماده کرده است.
مخصوصاً هنگامى که انسان در اضطرار فرو مى رود، و به درگاه خدا رو مى آورد و او به لطفش بلاها و موانع را بر طرف مى سازد، پایه هاى این خلافت مستحکمتر مى شود (و از اینجا رابطه میان این دو بخش از آیه روشن مى گردد).
و نیز ممکن است اشاره به این باشد که: خدا ناموس حیات را چنین قرار داده که دائماً اقوامى مى آیند و جانشین اقوام دیگر مى شوند که اگر این تناوب نبود تکاملى صورت نمى گرفت.(9)

* * *

در چهارمین سؤال، مسأله هدایت را مطرح کرده، مى گوید: «آیا این بت ها بهترند یا کسى که شما را در تاریکى هاى صحرا و دریا (به وسیله ستارگان) هدایت مى کند»؟ (أَمَّنْ یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).
«و کسى که بادها را به عنوان بشارت دهندگان پیش از نزول رحمتش مى فرستد» (وَ مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ).
بادهائى که بیانگر نزول بارانند و همانند پیک مخصوص بشارت، پیشاپیش آن حرکت مى کنند، در حقیقت کار آنها نیز هدایت مردم به نزول باران است.
تعبیر «بشراً» (بشارت دهندگان) در مورد بادها و تعبیر به «رحمت» در مورد باران هر دو جالب است; زیرا بادها هستند که: رطوبت هوا و قطعات ابر را از صفحه اقیانوس ها برداشته و بر دوش خود حمل مى کنند، و به نقاط خشک و تشنه مى برند، و از قدوم باران خبر مى دهند.
همچنین باران است که نغمه حیات را در سراسر کره خاک سر مى دهد، و هر جا نازل شود خیر، رحمت، برکت و زندگى مى آفریند.(10)
و در پایان آیه، بار دیگر، مشرکان را مخاطب ساخته مى گوید: «آیا معبود دیگرى با خدا است»؟! (أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ).
سپس بى آن که منتظر جواب آنها باشد، اضافه مى کند: «خداوند برتر و بالاتر است از آنچه براى او شریک قرار مى دهند» (تَعالَى اللّهُ عَمّا یُشْرِکُونَ).

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، پنجمین سؤال را که در مورد مبدأ و معاد است به این صورت مطرح مى کند: «آیا معبودان شما بهترند یا کسى که آفرینش را آغاز کرد و سپس آن را اعاده مى کند»؟! (أَمَّنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ).
«و کسى که در میان این آغاز و انجام، شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد» (وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
آیا با این حال باز هم معتقدید که: «معبودى با خدا است»؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ).
«به آنها بگو اگر چنین اعتقادى دارید دلیلتان را بیاورید اگر راست مى گوئید» (قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
در واقع آیات گذشته، همه سخن از مبدأ و نشانه هاى عظمت خدا در عالم هستى و مواهب و نعمت هاى او مى گفت، ولى در آخرین آیه، بحث را از یک گذرگاه ظریف به مسأله معاد منتقل مى کند; چرا که آغاز آفرینش، خود دلیلى بر انجام آن است و قدرت بر خلقت، دلیل روشنى بر معاد محسوب مى شود.
و از اینجا پاسخ سؤالى که بسیارى از مفسران مطرح کرده اند، معلوم مى شود و آن این که: مشرکان که مخاطب این آیات هستند، غالباً عقیده به معاد (معاد جسمانى) نداشتند، با این حال، چگونه ممکن است از آنها سؤال کنیم و اقرار بخواهیم؟
پاسخ این که: این سؤال، توأم با دلیلى است که طرف را وادار به اقرار مى کند; زیرا همین که معترف باشند: آغاز آفرینش از او است، و این همه روزى ها و مواهب از ناحیه او مى باشد، کافى است که قبول کنند امکان بازگشت مجدد به زندگى در قیامت موجود است.
ضمناً، منظور از «رزق آسمان»، باران و نور آفتاب و مانند آن است، و منظور از «رزق زمین»، گیاهان و مواد غذائى مختلفى است که مستقیماً از زمین مى روید یا به طور غیر مستقیم از زمین نشأت مى گیرد، همچون دام ها، همچنین معادن و مواد گوناگونى که انسان در زندگى خود از آن بهره مى گیرد.

* * *

 


1 ـ این آیه، در حقیقت محذوفى دارد و در تقدیر چنین است: «ما یُشْرِکُونَ خَیْرٌ أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ».
در حقیقت در آیه قبل سؤال چنین بود: آیا خداوند که مبدأ نجات بندگان است بهتر است یا بت هائى را که شریک او قرار مى دهند؟ ولى در این آیه سؤال را از بت ها شروع مى کند، مى گوید: «آیا آنها بهترند یا خداوندى که خالق آسمان ها و زمین است»؟.
2 ـ کلمه «ذات» در «ذات بهجة» به صورت مفرد آمده، در حالى که «حدائق» که موصوف آن است جمع است، این به خاطر آن است که «حدائق» جمع مکسر است، و جمع مکسر گاهى به مفهوم «جماعت» که مفرد است مى آید، و صفت آن نیز مفرد خواهد بود.
و بنا به گفته اى دیگر: از این نظر که جمع کثرت و براى غیر ذوى العقول است، صفت آن مفرد است (اعراب القرآن، جلد 7، صفحه 238).
3 ـ «یَعْدِلُونَ» ممکن است از ماده «عدول» به معنى انحراف و بازگشت از حق به سوى باطل باشد، و نیز ممکن است از ماده «عِدل» (بر وزن قشر) به معنى معادل و شبیه و نظیر باشد، در صورت اول، مفهومش این است که: آنها از خداوند واحد یکتا به غیر او عدول مى کنند، و در صورت دوم، مفهومش این است که: براى او عدیل و نظیر قائل مى شوند.
4 ـ «خِلال» در اصل به معنى شکاف میان دو چیز است، و «رَواسِى» جمع «راسیه» به معنى ثابت و پابرجا مى باشد.
5 ـ درباره نقش کوه ها در ثبات زمین و برکات دیگر آن، در جلد دهم، صفحه 113، ذیل آیه 3 سوره «رعد» نیز بحث کرده ایم.
6 ـ صفحه 121.
7 ـ عنکبوت، آیه 65.
8 ـ «ما» در «قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ» ظاهراً زائده است و مى دانیم: فائده حروف زائده در بسیارى از موارد تأکید است. و «قَلِیلاً» صفت است براى مصدر محذوف و در تقدیر چنین بوده: «تَتَذَکَّرُونَ تَذَکُّراً قَلِیلاً».
9 ـ بنابراین، «خلفاء الْارض» به معنى «خلفاء فى الارض» است.
10 ـ «بُشْر» (بر وزن عُشْر) چنان که قبلاً هم گفته ایم، مخفف «بُشُر» (بر وزن کتب) جمع «بشور» (بر وزن قبول) به معنى مبشر و بشارت دهند است.
شرح بیشتر درباره نقش بادها در نزول باران در سوره «اعراف»، ذیل آیه 57، جلد ششم تفسیر «نمونه»، صفحه 214 آمده است.
سوره نمل / آیه 60 - 64 1 ـ مضطرى که دعاى او به اجابت مى رسد کیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma