در یک چشم بر هم زدن تخت او حاضر است!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره نمل / آیه 38 - 40 1 ـ پاسخ به چند سؤال



سرانجام فرستادگان «ملکه سبأ» هدایا و بساط خود را برچیدند، به کشورشان بازگشتند و ماجرا را براى «ملکه» و اطرافیان او شرح دادند، همچنین عظمت اعجاز آمیز ملک سلیمان و دستگاهش را بیان داشتند که هر یک از اینها دلیلى بود بر این که: او یک فرد عادى و پادشاه نیست، او به راستى فرستاده خدا است و حکومتش نیز یک حکومت الهى است.
در اینجا براى آنها روشن شد که: نه تنها قادر بر مقابله نظامى با او نیستند بلکه اگر فرضاً بتوانند مقابله کنند، به احتمال قوى، مقابله با یک پیامبر پر قدرت الهى است.
لذا «ملکه سبأ» با عده اى از اشراف قومش، تصمیم گرفتند به سوى سلیمان(علیه السلام) بیایند و شخصاً این مسأله مهم را بررسى کنند ،تا معلوم شود سلیمان(علیه السلام) چه آئینى دارد؟
این خبر از هر طریقى که بود به سلیمان(علیه السلام) رسید، و سلیمان تصمیم گرفت در حالى که ملکه و یارانش در راهند، قدرت نمائى شگرفى کند تا آنها را بیش از از پیش، به واقعیت اعجاز خود آشنا، و در مقابل دعوتش تسلیم سازد.
لذا رو به اطرافیان خود کرده، «گفت: اى گروه بزرگان! کدامیک از شما توانائى دارید، تخت او را پیش از آن که خودشان نزد من بیایند و تسلیم شوند براى من بیاورید»؟ (قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ).
گرچه بعضى از مفسران، براى پیدا کردن دلیل احضار تخت ملکه سبأ خود را به زحمت افکنده اند، و گاه احتمالاتى ذکر کرده اند که: به هیچ وجه با مفاد آیات سازگار نیست، ولى روشن است: هدف سلیمان(علیه السلام) از این برنامه چه بود؟
او به اصطلاح، مى خواست ضرب شستى نشان دهد و کار فوق العاده مهمى انجام گیرد، تا راه را براى تسلیم بى قید و شرط آنها و ایمانشان به قدرت اللّه هموار سازد، و نیاز به حضور در میدان نبرد و خونریزى نباشد.
او مى خواست ایمان به اعماق وجود ملکه سبأ و اطرافیانش راه یابد تا سایرین را نیز دعوت به تسلیم و پذیرش ایمان کنند.

* * *

در اینجا دو نفر اعلام آمادگى کردند که یکى از آنها عجیب و دیگرى عجیب تر بود.
نخست «عفریتى از جن رو به سوى سلیمان کرده گفت: من تخت او را پیش از آن که مجلس تو پایان گیرد، و از جاى برخیزى نزد تو مى آورم» (قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ).(1)
من این کار را با زحمت انجام نمى دهم و در این امانت گران قیمت نیز خیانتى نمى کنم; چرا که «من نسبت به آن توانا و امینم»! (وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ).
«عفریت» به معنى فرد گردنکش و خبیث است، و جمله «إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ» که از جهات مختلفى توام با تأکید است (انّ ـ جمله اسمیه ـ لام) نیز نشان مى دهد که: بیم خیانت در این عفریت مى رفته، لذا در مقام دفاع از خود برآمده و قول امانت و وفادارى داده است.
به هر حال، سرگذشت سلیمان(علیه السلام) مملوّ است از شگفتى ها و خارق عادات، و جاى تعجب نیست که عفریتى این چنین بتواند در یک مدت کوتاه، یعنى یک یا چند ساعت که سلیمان در مجلس خویش براى داورى میان مردم، یا رسیدگى به امور مملکت، یا نصیحت و ارشاد، نشسته است، چنین امر مهمى را انجام دهد.

* * *

دومین نفر، مرد صالحى بود که آگاهى قابل ملاحظه اى از «کتاب الهى» داشت، چنان که قرآن در حق او مى گوید: «کسى که علم و دانشى از کتاب داشت گفت: من تخت او را قبل از آن که چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد»!! (قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ).
و هنگامى که سلیمان(علیه السلام) با این امر موافقت کرد، او با استفاده از نیروى معنوى خود تخت «ملکه سبأ» را در یک «طرفة العین» نزد او حاضر کرد: «هنگامى که سلیمان آن را نزد خود مستقر دید، زبان به شکر پروردگار گشوده گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت او را به جا مى آورم یا کفران مى کنم»؟! (فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ).
سپس افزود: «هر کس شکر کند، به سود خویش شکر کرده است، و هر کسى کفران کند، پروردگار من غنى و کریم است» (وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ).
در این که: این شخص که بوده؟ و این قدرت عجیب را از کجا به دست آورده؟ و منظور از علم کتاب چیست؟ مفسران گفتگو بسیار کرده اند.
ولى ظاهر این است: این شخص یکى از نزدیکان با ایمان، و دوستان خاص سلیمان(علیه السلام) بوده است، و غالباً در تواریخ نام او را «آصف بن برخیا» نوشته اند، و مى گویند: وزیر سلیمان و خواهرزاده او بوده است.(2)
و اما «علم کتاب »منظور آگاهى او بر کتب آسمانى است، آگاهى عمیقى که به او امکان مى داد: دست به چنین کار خارق عادتى بزند.
و بعضى احتمال داده اند: منظور لوح محفوظ است، همان لوح علم خداوند که این مرد به گوشه اى از آن علم آگاهى داشت، و به همین دلیل، توانست تخت «ملکه سبأ» را در یک چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر کند.
بسیارى از مفسران و غیر آنها گفته اند: این مرد با ایمان از «اسم اعظم الهى» با خبر بود، همان نام بزرگى که همه چیز در برابر آن خاضع مى گردد، و به انسان قدرت فوق العاده مى بخشد.
ذکر این نکته نیز لازم است که: آگاهى بر اسم اعظم، بر خلاف آنچه بسیارى تصور مى کنند، مفهومش این نیست که: انسان کلمه اى را بگوید و آن همه اثر عجیب و بزرگ داشته باشد، بلکه، منظور تخلق به آن اسم و وصف است.
یعنى آن نام الهى را در درون جان خود پیاده کند، و آنچنان از نظر آگاهى، اخلاق، تقوا و ایمان تکامل یابد که خود مظهرى از آن اسم گردد، این تکامل معنوى و روحانى که پرتوى از آن اسم اعظم الهى است، قدرت بر چنین خارق عاداتى را در انسان ایجاد مى کند.(3)
در مورد جمله «قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» نیز مفسران احتمالات گوناگونى داده اند، اما با توجه به آیات دیگر قرآن، حقیقت آن را مى توان دریافت: در سوره «ابراهیم» آیه 43 مى خوانیم: لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ: «در روز رستاخیز مردم آنچنان وحشتزده مى شوند که چشمهایشان خیره مى گردد، و حتى پلک ها به هم نمى خورد» (مى دانیم در حالت وحشت چشم انسان به حالت یکنواخت و خیره همچون چشم مردگان باز مى ماند).
بنابراین، منظور این بوده پیش از آن که چشمت را بر هم زنى من تخت ملکه سبأ را نزد تو حاضر مى کنم.(4)


* * *

 


1 ـ کلمه «آتى» ممکن است «اسم فاعل» باشد و ممکن است «فعل مضارع» از ماده «اتى»، ولى احتمال اول مناسب تر به نظر مى رسد (دقت کنید).
2 ـ و این که: بعضى او را «جبرئیل» و یا خود سلیمان(علیه السلام) دانسته اند، بدون دلیل است، و در مورد این که او خود سلیمان باشد قطعاً مخالف ظاهر آیات است.
3 ـ درباره «اسم اعظم خدا» در جلد هفتم تفسیر «نمونه»، صفحه 30، ذیل آیه 180 سوره «اعراف» نیز بحث کرده ایم.
4 ـ این که بعضى گفته اند: منظور از جمله «یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» نظر افکندن به چیزى و بازگشت نظر به انسان و آگاهى او از آن است، هیچگونه دلیلى ندارد، همان گونه که این تعبیر، گواه بر نظریه خروج شعاع از چشم، که در فلسفه قدیم آمده است نخواهد بود (دقت کنید).
سوره نمل / آیه 38 - 40 1 ـ پاسخ به چند سؤال
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma