2 ـ شعر و شاعرى در اسلام

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
1 ـ چرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) را متهم به شعر مى کردند؟ 3 ـ ذکر خدا


بدون شک ذوق شعر، و هنر شاعرى مانند همه سرمایه هاى وجودى انسان، در صورتى ارزشمند است که در یک مسیر صحیح به کار افتد و از آن بهره گیرى مثبت و سازنده شود، اما اگر به عنوان یک وسیله مخرب، براى ویران کردن بنیان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشویق به فساد و بى بند و بارى، مورد استفاده واقع شود، یا انسان ها را به پوچى و بیهودگى و خیال پرورى سوق دهد، و یا تنها یک سرگرمى بى محتوا تلقى گردد، بى ارزش و حتى زیانبار است.
و با این جمله، پاسخ این سؤال روشن مى شود که: بالاخره از آیات فوق چه مى فهمیم; شاعر بودن خوبست یا بد؟ زشت است یا زیبا؟ و اسلام با شعر موافق است یا مخالف؟.
پاسخ این سخن آن است که: ارزیابى اسلام در این زمینه روى «هدف ها»، «جهت گیرى ها» و «نتیجه ها» است، به گفته امیرمؤمنان على(علیه السلام) هنگامى که گروهى از یارانش در یکى از شب هاى ماه مبارک «رمضان» به هنگام افطار، سخن به شعر و شاعران کشیدند، آنها را مخاطب ساخته فرمود:
اِعْلَمُوا أَنَّ مِلاکَ أَمْرِکُمْ الدِّیْنُ، وَ عِصْمَتَکُمْ التَّقْوى، وَ زِیْنَتَکُمْ الْأَدَبُ، وَ حُصُونَ أَعْراضِکُمْ الحِلْمُ: «بدانید ملاک کار شما دین است، و مایه حفظ شما تقوا است، زینت شما ادب و دژهاى محکم آبروى شما، حلم و بردبارى است».(1)
اشاره به این که شعر، وسیله اى است و معیار ارزیابى آن هدفى است که شعر در راه آن به کار گرفته مى شود.
اما متأسفانه در طول تاریخ ادبیات اقوام و ملل جهان، از شعر سوء استفاده فراوان شده است، و این ذوق لطیف الهى در محیط هاى آلوده آنچنان به ننگ کشیده شده است که گاه از مؤثرترین عوامل فساد و تخریب بوده است.
مخصوصاً در عصر جاهلیت که دوران انحطاط فکرى و اخلاقى قوم عرب بود، «شعر»، «شراب» و «غارت» همواره در کنار هم قرار داشتند!.
ولى چه کسى مى تواند این حقیقت را انکار کند که اشعار سازنده و هدفدار در طول تاریخ، حماسه هاى فراوان آفریده است، و گاه قوم و ملتى را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آنچنان بسیج کرده که بى پروا از همه چیز، بر صف دشمن زده و قلب او را شکافته اند.
در دورانى که شاهد و ناظر بارور شدن انقلاب اسلامى بودیم، با چشم خود دیدیم که: اشعار موزون و شعارهائى که در قالب شعر ریخته مى شد، چه شور و هیجان و جنبشى مى آفرید، و چگونه خون ها را در رگ ها به جوش مى آورد، و صفوف انسان ها را به خروش وامى داشت؟
و چگونه این اشعار کوتاه و ساده، اما حماسى و هیجان انگیز لرزه بر اندام دشمن مى انداخت، و پایه هاى کاخشان را متزلزل مى ساخت.(2)
و نیز چه کسى مى تواند انکار کند که گاه یک شعر اخلاقى آنچنان در اعماق جان انسان نفوذ مى کند که یک کتاب بزرگ و پر محتوا کار آن را انجام نمى دهد.
آرى، همان گونه که در حدیث معروف از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَةً، وَ إِنَّ مِنَ الْبَیَانِ لَسِحْراً: «بعضى از اشعار، حکمت است، و پاره اى از سخنان، سحر»!(3) گاهى اشعار غوغا به پا مى کند.
گاه، کلمات موزون شاعرانه، برندگى شمشیر، و نفوذ تیر را در قلب دشمن دارد، چنان که در حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که در مورد چنین اشعارى فرمود: وَ الَّذِى نَفْسُ مُحَمَّد بِیَدِهِ فَکَأَنَّما تَنْضَهُونَهُمْ بِالْنَّبْلِ!:
«به آن کسى که جان محمّد(صلى الله علیه وآله) در دست قدرت او است، با این اشعار، گوئى تیرهائى به سوى آنها پرتاب مى کنید»!.(4)
این سخن را آنجا فرمود: که دشمن با اشعار هجو آمیزش، براى تضعیف روحیه مسلمانان تلاش مى کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد: در مذمت آنان و تقویت روحیه مؤمنین، شعر بسرایند.
و در مورد یکى از شعراى مدافع اسلام فرمود: أُهْجُهُمْ فَاِنَّ جَبْرَئِیْلَ مَعَکَ!: «آنها را هجو کن که جبرئیل با تو است».(5)
مخصوصاً هنگامى که «کعب بن مالک» شاعر با ایمانى که در تقویت اسلام شعر مى سرود، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرسید: یا رسول اللّه درباره شعر، این آیات مذمت آمیز نازل شده، چه کنم؟ فرمود:
اِنَّ الْمُؤْمِنَ یُجاهِدَ بِنَفْسِهِ وَ سَیْفِهِ وَ لِسانِهِ: «مؤمن با جان، شمشیر و زبانش در راه خدا جهاد مى کند».(6)
از ائمه اهلبیت(علیهم السلام) نیز توصیف فراوانى درباره اشعار و شعراى با هدف، و دعا در حق آنان، و جایزه فراوان به آنها، رسیده است که اگر بخواهیم به نقل آنها بپردازیم سخن به درازا مى کشد.
ولى افسوس که در طول تاریخ، گروهى این هنر بزرگ و ذوق لطیف ملکوتى را که از زیباترین مظاهر آفرینش است آلوده کرده اند، و از اوج آسمان به حضیض مادیگرى سقوطش دادند، آن قدر دروغ گفتند که ضرب المثل معروف: أَحْسَنُهُ أَکْذَبُهُ: «بهترین شعر دروغ ترین آن است» به وجود آمد.
گاه آن را در خدمت ظالمان و جباران درآوردند و به خاطر صله ناچیزى آنچنان تملق و چاپلوسى کردند که نُه کرسى فلک را اندیشه آنان به زیر پاى نهاد، «تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند»!.
و گاه در وصف عیش، شراب، رسوائى و ننگ آن قدر پیش رفتند که قلم از ذکر آن شرم دارد.
گاه آتش جنگ هائى با اشعار خود برافروختند، و انسان ها را براى غارت و کشتار به جان هم انداختند و صفحه زمین را از خون بى گناهان رنگین ساختند.
ولى در مقابل، شعراى با ایمان و پر همتى بودند که باج به فلک نمى دادند، و این قریحه ملکوتى را در طریق آزادگى انسان ها، پاکى و تقوا، و مبارزه با دزدان و غارتگران و جباران به کار گرفتند و به اوج افتخار رسیدند.
گاهى در دفاع از حق، اشعارى گفتند که: با هر بیتى، بیتى در جنّت براى خود خریدند.(7)
و گاه در دوران هاى خفقان بارى که حکام بیدادگر همچون «بنى امیه» و «بنى عباس»، نفس ها را در سینه ها حبس کرده بودند با گفتن قصیده اى همچون قصیده «مدارس آیات» قلب ها را جلا دادند، و پرده هاى دروغ و تزویر را کنار زدند، گوئى روح القدس این اشعار را بر زبان آنها جارى مى ساخت.(8)
و گاه براى ایجاد حرکت در توده هاى رنجدیده که احساس حقارت مى کردند اشعارى مى سرودند و شور و حماسه و هیجان مى آفریدند.
و قرآن درباره اینها مى گوید: «إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا».
جالب این که: این گروه از شاعران، گاهى چنان آثار جاودانه اى از خود به یادگار گذاشتند که پیشوایان بزرگ اسلام، طبق بعضى از روایات، مردم را به حفظ اشعار آنها توصیه مى فرمودند، چنان که درباره اشعار «عبدى» از «امام صادق»(علیه السلام) نقل شده که فرمود: یا مَعْشَرَ الشِّیْعَةِ عَلِّمُوا أَوْلادَکُمْ شِعْرَ الْعَبْدِى، فَاِنَّهُ عَلى دِیْنِ اللّهِ:
«اى شیعیان! به فرزندان خود، اشعار عبدى را بیاموزید که او بر دین خدا است».(9)
این بحث را با یکى از اشعار معروف «عبدى» که در زمینه خلافت و جانشینى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) سروده پایان مى دهیم:
وَ قالُوا رَسُولُ اللّهُ مَا اخْتارَ بَعْدَهُ *** اِماماً وَ لْکِنّا لِأَنْفُسِنَا اخْتَرْنا!
أَقَمْنا اِماماً اِنْ أَقامَ عَلَى الْهُدى *** أَطَعْنا، وَ اِنْ ضَلَّ الْهِدایَةَ قَوَّمْنا!
فَقُلْنا اِذاً أَنْتُمْ اِمامُ اِمامِکُمْ *** بِحَمْد مِنَ الرَّحْمنِ تَهْتُمْ وَ لا تُهْنا
وَ لْکِنَّنَا اخْتَرْنَا الَّذِى اخْتارَ رَبُّنا *** لَنا یَوْمُ خُمٍّ مَا اعْتَدَیْنا وَ لا حُلْنا!
وَ نَحْنُ عَلى نُور مِنَ اللّهِ واضِحٌ *** فَیا رَبِّ زِدْنا مِنْکَ نُوراً وَ ثَبِّتْنا!
: «آنها گفتند: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى بعد از خود کسى را به عنوان امام انتخاب نکرده است و ما خود انتخاب مى کنیم.
ما امامى برمى گزینیم اگر بر طریق هدایت بود اطاعتش مى کنیم، و اگر از طریق گمراهى رفت او را صاف مى کنیم! (و یا کنار مى گذاریم).
ما به آنها گفتیم: در این صورت شما امام امام خود هستید، شما سرگردان شدید و ما سرگردان نیستیم.
ولى ما همان را برگزیدیم که پروردگار ما براى ما روز غدیر خم برگزیده و از آن کمترین انحراف و عدولى نخواهیم داشت.
ما بر نور واضح الهى هستیم، پروردگارا بر نورانیت ما بیفزا و ما را ثابت قدم بدار».(10)

 * * *

  


1 ـ «شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید»، جلد 20، صفحه 461.
2 ـ مراجعه به روزنامه ایام انقلاب سال 1357 و خواندن شعار و اشعار مردم در آن روز بازگو کننده گفته بالا است.
شعارهائى از قبیل: «مسلمان به پا خیز برادرت کشته شد»، «ما مسلح به اللّه اکبریم ـ بر صف دشمنان حمله مى بریم» یا «خمینى اى امام! ـ اى مجاهد اى مظهر شرف!» یا «کاخت کنم زیر و زبر یابن مرجانه» نمونه هائى از آنها است.
3 ـ این حدیث را گروه زیادى از دانشمندان اسلام اعم از شیعه و اهل تسنن در کتاب هاى خود آورده اند (به کتاب «الغدیر»، جلد 2، صفحه 9، مراجعه فرمائید).
4 ـ «مسند احمد»، جلد 3، صفحه 460.
5 ـ «مسند احمد»، جلد 4، صفحه 299.
6 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 7، صفحه 4869.
7 ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: مَنْ قالَ فِیْنا بَیْتَ شِعْر بَنَى اللّهُ لَهُ بَیْتا فِى الْجَنَّةِ:
«هر کس درباره ما بیت شعرى بگوید، خدا خانه اى در بهشت براى او بنا مى کند» (الغدیر، جلد 2، صفحه 3).
8 ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «ما قال فِیْنا بَیْتَ شِعْر حَتّى یُؤَیَّدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ» (عیون اخبار الرضا).
9 ـ «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 71.
10 ـ «الکنى و الالقاب»، جلد 2، صفحه 455.
1 ـ چرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) را متهم به شعر مى کردند؟ 3 ـ ذکر خدا
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma