چنان که گفتیم، از آیات مختلف قرآن استفاده مى شود: یکى از تهمت هاى رایج که به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى بستند، شعر و شاعرى بود و آیات فوق نیز پاسخى بود به چنین اتهامى.
آنها به خوبى مى دانستند: قرآن کمترین شباهت به شعر ندارد، نه از نظر ظاهر یعنى نظم و وزن و قافیه شعرى، و نه از نظر محتوا، تشبیهات و تخیلات و تغزلات شاعرانه.
ولى آنها چون جاذبه فوق العاده قرآن را در افکار مردم مى دیدند، و آهنگ دلنشین آن را در درون جان خویش احساس مى کردند، براى پرده افکندن بر این نور الهى، گاه آن را سحر مى نامیدند; چرا که نفوذ مرموز در افکار داشت، و گاه شعر مى خواندند; چرا که دل ها را تکان مى داد و به همراه خود مى برد!.
آنها در حقیقت مى خواستند: مذمت کنند، اما با این سخن مدح مى کردند و این گفتارشان سند زنده اى بود بر نفوذ خارق العاده قرآن در افکار و دل ها.
قرآن درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ * لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیّاً:
«ما شعر به او نیاموختیم و شعر و شاعرى شایسته او نیست، بلکه این ذکر و بیدارى است و قرآنى است آشکار * تا افرادى که روح حیات در کالبدشان است را انذار کند».(1)