پیامبر(صلى الله علیه وآله) شاعر نیست

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره شعراء / آیه 221 - 227 1 ـ چرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) را متهم به شعر مى کردند؟


آیات فوق که آخرین آیات سوره «شعراء» است، بار دیگر به بحث آیات قبل پیرامون تهمت دشمنان به پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره این که قرآن القائات شیاطین است بازمى گردد، و با بیانى رسا و کوبنده مجدداً به آنها پاسخ مى دهد.
مى گوید: «آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسى نازل مى شوند»؟! (هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ).

* * *

«آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مى گردند»؟ (تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفّاک أَثِیم).(1)

* * *

«شیاطین آنچه را مى شنوند توأم با دروغ هاى بسیار به دوستان خود القاء مى کردند، و اکثرشان دروغگو هستند» (یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ).
کوتاه سخن این که: القائات شیطانى، نشانه هاى روشنى دارد که با آن نشانه ها مى توان آن را بازشناخت، شیطان وجودى است ویرانگر و موذى و مخرب و القائات او در مسیر فساد و تخریب است و مشتریان او دروغگویان گنهکارند، هیچ یک از این امور بر قرآن و آورنده آن تطبیق نمى کند، و کمترین شباهتى با آن ندارد.
مردم آن محیط راه و رسم محمّد(صلى الله علیه وآله) را در صدق و امانت و صلاح شناخته بودند، محتواى قرآن نیز چیزى جز دعوت به توحید و حق و عدالت، و اصلاح در تمام زمینه ها نبوده و نیست، بنابراین شما چگونه آن را متهم به القائات شیطان مى کنید.
منظور از «أَفّاک أَثِیم» همان کاهنانى بودند که با شیاطین ارتباط داشتند و شیاطین، گاه از طریق استراق سمع، سخنان حقى از فرشتگان مى شنیدند، و با اباطیل فراوانى مى آمیختند، و به کاهنان منتقل مى ساختند، آنها نیز دروغ هائى بر آن افزوده و به مردم مى گفتند و در کنار یک سخن راست، ده ها دروغ مى بافتند!.
مخصوصاً، بعد از نزول وحى و محروم گشتن شیاطین از صعود به آسمان ها و استراق سمع، آنچه را به کاهنان القاء مى کردند، مشتى دروغ و اراجیف بود، با این حال، چگونه مى شد محتواى قرآن را با آن مقایسه کرد؟، و پیامبر امین راستگو را با مشتى کاهنان کذّاب افّاک، سنجید؟!
براى جمله «یُلْقُونَ السَّمْعَ» تفسیرهاى گوناگونى کرده اند:
نخست این که: ضمیرى که در آن است به شیاطین بازمى گردد، و «سمع» به معنى مسموعات است، یعنى شیاطین، مسموعات خود را به دوستان خویش القا مى کردند و اکثر آنها کاذبند (و دروغ فراوانى بر آن مى نهند).
دیگر این که: ضمیر آن، به دروغگویان گنهکارى بازمى گردد که گوش به سخنان شیاطین مى دادند و یا آنچه را از شیاطین شنیده بودند به توده مردم القا مى کردند.
ولى تفسیر اول صحیح تر به نظر مى رسد.(2)

* * *

در چهارمین آیه مورد بحث، به پاسخ یکى دیگر از تهمت هاى کفار به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) یعنى این که: او شاعر است، مى پردازد; زیرا همان گونه که در آیه 5 سوره «انبیاء» آمده است، گاه مى گفتند: بَلْ هُوَ شاعِرٌ: «او شاعر است» و حتى گاهى «شاعر مجنونش» مى خواندند، چنان که در آیه 36 سوره «صافات» آمده: وَ یَقُولُونَ أَ إِنّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِر مَجْنُون: «آنها مى گویند: آیا ما خدایان خود را به خاطر شاعر دیوانه اى رها کنیم»؟!
قرآن در آیه مورد بحث، با بیانى بسیار منطقى مى گوید: خط مشى پیامبر از خط شعرا جدا است، شعرا در عالم خیال و پندار حرکت مى کنند و او در عالمى مملوّ از واقع بینى براى نظام بخشیدن به جهان انسانى.
شعراء غالباً طالب عیش و نوشند، و در بند زلف و خال یار (مخصوصاً شاعرانى که در آن عصر و در محیط حجاز مى زیستند، چنان که از نمونه اشعارشان پیدا است).
به همین دلیل «شعرا کسانى هستند که گمراهان از آنها پیروى مى کنند» (وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ).

* * *

پس از آن به دنبال آن این جمله را اضافه مى کند: «آیا ندیدى که آنها در هر وادى سرگردانند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ واد یَهِیمُونَ).(3)
آنها غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویشند، حتى هنگامى که قافیه ها آنها را به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادى سرگردان مى شوند.
آنها غالباً در بند منطق و استدلال نیستند، و اشعارشان از هیجاناتشان تراوش مى کند، و این هیجانات و جهش هاى خیالى هر زمان، آنان را به وادى دیگرى سوق مى دهد.
هنگامى که از کسى راضى و خشنود شوند او را با مدائح خود به اوج آسمان ها مى برند، ـ هر چند مستحق قعر زمین باشد ـ و از او فرشته زیبائى مى سازند ـ هر چند شیطان لعینى باشد! ـ
و هنگامى که از کسى برنجند چنان به هجو او مى پردازند که گوئى مى خواهند به اسفل السافلینش بکشانند، هر چند موجودى آسمانى و پاک باشد.
آیا محتواى حساب شده قرآن با زمینه هاى فکرى شاعران، مخصوصاً با شاعران آن محیط که کارى جز وصف شراب و جمال معشوق و خط یار و مدح قبیله هاى مورد نظر و ذم و هجو دشمنان نداشتند، هیچ شباهتى دارد.

* * *

به علاوه شاعران، معمولاً مردان بزمند نه جنگاوران رزم، اهل سخنند نه عمل، لذا در آیه بعد اضافه مى کند: «آیا نمى بینى که آنها سخنانى مى گویند که عمل نمى کنند» (وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ).
اما پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) سر تا پا عمل است، و حتى دشمنان او وى را به عزم راسخ، استقامت شگفت انگیز و اهمیت دادن به جنبه هاى عملى مسائل مى ستایند، شاعر کجا و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کجا؟
از جمع بندى بیانات فوق چنین استفاده مى شود که: قرآن سه نشانه براى این گروه از شعراء بیان کرده است:
نخست این که: پیروان آنها گروه گمراهانند، و با الگوهاى پندارى و خیالى از واقعیت ها مى گریزند.
دیگر آن که: آنها مردمى بى هدفند و خط فکرى آنها به زودى دگرگون مى شود، و تحت تأثیر هیجان ها به آسانى تغییر مى پذیرند.
سوم این که: آنها سخنانى مى گویند که به آن عمل نمى کنند، حتى در آنجا که واقعیتى را بیان مى دارند خود مرد عمل نیستند.
اما هیچ یک از این اوصاف سه گانه، بر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تطبیق نمى کند، او درست نقطه مقابل این حرف ها است.

* * *

ولى از آنجا که در میان شاعران، افراد پاک و هدفدارى پیدا مى شوند که اهل عمل و حقیقتند، و دعوت کننده به راستى و پاکى (هر چند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت مى شد) قرآن، براى این که حق این هنرمندان با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نگردد، با یک استثناء صف آنها را از دیگران جدا کرده، مى گوید: «مگر کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند» (إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ).
شاعرانى که هدف آنها تنها شعر نیست، بلکه در شعر، هدف هاى الهى انسانى مى جویند.
شاعرانى که غرق در اشعار نمى شوند و غافل از خدا، بلکه «خدا را بسیار یاد مى کنند» و اشعارشان مردم را به یاد خدا وا مى دارد (وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً).
«و به هنگامى که مورد ستم قرار مى گیرند، از این ذوق خویش، براى دفاع از خویشتن و مؤمنان به پا مى خیزند» (وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا).
و اگر به هجو و ذم گروهى با اشعارشان مى پردازند، به خاطر آن است که از حق در برابر حمله و هجوم شعرى آنان، دفاع مى کنند.
و به این ترتیب، چهار صفت براى این شاعران با هدف بیان کرده: «ایمان»، «عمل صالح»، «بسیار به یاد خدا بودن» و «در برابر ستم ها به پا خواستن و از نیروى شعر براى دفع آن کمک گرفتن».
و از آنجا که بیشتر آیات این سوره، دلدارى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان اندک آن روز در برابر انبوه دشمنان است.
و نیز از آنجا که بسیارى از آیات این سوره در مقام دفاع از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در برابر تهمت هاى ناروا نازل شده، سوره را با یک جمله پر معنى تهدید آمیز به این دشمنان لجوج پایان داده، مى گوید: «به زودى آنها که ستم کردند خواهند دانست که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است»؟! (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَب یَنْقَلِبُونَ).
گرچه بعضى از مفسران، خواسته اند این بازگشت و سرنوشت را منحصراً همان آتش دوزخ، معرفى کنند، ولى هیچگونه دلیلى براى محدود ساختن آن نداریم، بلکه، ممکن است شکست هاى پى در پى که در جنگ هاى بدر و مانند آن دامن آنها را گرفت و ضعف و ذلتى که سرانجام در این دنیا نصیبشان شد، علاوه بر شکست آخرت، در مفهوم این تهدید جمع باشد.

* * *

  


1 ـ «أَفّاک» از ماده «افک» (بر وزن پلک) به معنى دروغ بزرگ است.
بنابراین، «أَفّاک» به معنى کسى است که فراوان دروغ هاى بزرگ مى گوید.
«أَثِیم» از ماده «اثم» (بر وزن اسم) در اصل، به معنى کارى است که انسان را از کسب ثواب تأخیر مى اندازد و معمولاً به معنى گناه به کار مى رود، بنابراین «أَثِیم» یعنى گنهکار.
2 ـ زیرا «یُلْقُونَ» از ماده «القاء» در این موارد به معنى منتقل ساختن اخبار و مطالب است، همان گونه که در آیه 53 سوره «حج» آمده: «لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» و جمله «أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ» نیز تناسب با کار شیاطین دارد، و گر نه آنها که «افّاک و دروغگو» هستند، همه شان کاذبند، نه اکثرشان (دقت کنید).
3 ـ «یَهِیمُونَ» از ماده «هیام» (بر وزن قیام) به معنى راه رفتن بدون هدف است!.
سوره شعراء / آیه 221 - 227 1 ـ چرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) را متهم به شعر مى کردند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma