تهمتى دیگر بر قرآن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره شعراء / آیه 204 - 212سوره شعراء / آیه 213 - 220



از آنجا که آیات گذشته با این جمله ختم شد که مجرمان و گنهکاران، بعد از مشاهده عذاب الهى، و هنگامى که در آستانه مرگ قرار مى گیرند، تقاضاى مهلت و بازگشت براى جبران مى کنند، آیات مورد بحث از دو راه به آنها پاسخ مى گوید:
نخست، این که: «آیا آنها براى عذاب ما عجله مى کنند» (أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
اشاره به این که: شما بارها با سخریه و استهزاء، از پیامبرتان مى خواستید هر چه زودتر عذابى را که وعده مى داد، بیاورد، اما هنگامى که در چنگال آن، گرفتار مى شوید، تقاضاى مهلت مى کنید، تا گذشته را جبران نمائید، یک روز همه اینها را شوخى مى پنداشتید، اما روز دیگر مى بینید جدى تر از جدى است.
به هر حال، سنت پروردگار این است: تا اتمام حجت نکند و مهلت کافى ندهد، هیچ قومى را گرفتار عذاب نخواهد کرد، اما به هنگامى که گفتنى ها گفته شد، و به مقدار لازم فرصت یافتند و به راه نیامدند، آن گاه مجازاتى دارد که راه بازگشت در آن نیست.

* * *

دیگر این که: «اگر ما سالیان دیگرى آنها را از این زندگى دنیا بهره مند سازیم»... (أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ).

* * *

«سپس عذابى را که به آنها وعده داده مى شد، دامانشان را فرا گیرد»... (ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ).

* * *

«این تمتع و بهره گیرى از دنیا براى آنها سودى نخواهد داشت» (ما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ).
به فرض که به آنها مهلت جدیدى داده شود ـ که بعد از اتمام حجت، داده نخواهد شد ـ و به فرض که سالیان دیگرى در این جهان بمانند و غرق غرور و غفلت گردند، آیا کارى جز تمتع و بهره گیرى بیشتر از مواهب مادى خواهند داشت؟ آیا آنها به جبران گذشته خواهند پرداخت؟
مسلماً نه، آیا اینها مى توانند به هنگام نزول مجدد عذاب، گرهى از کار آنها بگشایند و یا تغییرى در سرنوشت آنها ایجاد کنند؟
این احتمال نیز در تفسیر آیات فوق وجود دارد، که آنها تقاضاى مهلت براى بازگشت به سوى حق و جبران گذشته نمى کنند، بلکه، براى بهره گیرى بیشتر و تمتع فزون تر از نعمت هاى ناپایدار این جهان است، ولى این تمتع سودى براى آنها نخواهد داشت و دیر یا زود باید از این سراى ناپایدار به سراى جاویدان بشتابند و با نتائج اعمالشان روبرو شوند.

* * *

در اینجا سؤال یا سؤال هائى پیش مى آید که: آیات بعد، به پاسخ آن مى پردازد و آن این که: اصولاً با توجه به علم خداوند به آینده هر قوم و گروه، چه نیازى به مهلت است؟
 به علاوه، با این که امت هاى گذشته پى در پى به تکذیب انبیاء برخاستند، و به مقتضاى: «ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِیْنَ» که در پایان داستان بسیارى از آنها تکرار شده، اکثریت آنها ایمان نیاوردند، باز چرا پیامبران پشت سر هم مى آیند و انذار و تبلیغ مى کنند؟
قرآن، در پاسخ مى گوید: این سنت ما است «ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر این که انذار کنندگانى براى آنها بود» و پیامبرانى به اتمام حجت و موعظه و اندرز کافى برخاستند (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَة إِلاّ لَها مُنْذِرُونَ).

* * *

«تا متذکر شوند» بیدار گردند، و امکان براى بازگشت داشته باشند (ذِکْرى).(1)
و اگر، بدون اتمام حجت وسیله بیم دهندگان الهى، و بیدار باش رسولان پروردگار، آنها را مجازات مى کردیم، ظلم بود، در حالى که «ما هرگز ستمگر نبودیم و اصلاً ظلم و ستم شایسته ما نیست» (وَ ما کُنّا ظالِمِینَ).
این ظلم است که گروهى غیر ظالم را هلاک کنیم، و یا ظالمان را بدون اتمام حجت کافى.
آنچه در این آیات آمده است، در حقیقت بیان همان قاعده عقلى معروف یعنى «قاعده قبح عقاب بلا بیان» است، و شبیه آن در آیه 15 سوره «اسراء» نیز آمده است: وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً: «ما هرگز جمعیتى را عذاب نمى کنیم تا رسولى در میان آنها برانگیزیم و حقایق را بازگو کنیم».
آرى، مجازات بدون بیان کافى، قبیح است و ظلم، و خداوند حکیم و عادل
هرگز چنین نمى کند، و این همان است که در «علم اصول» از آن تعبیر به «اصل برائت» مى کنند.
یعنى هر حکمى که دلیل کافى بر ثبوت آن نباشد، به وسیله این اصل، نفى مى شود.(2)

* * *

پس از آن به پاسخ یکى دیگر از بهانه ها، یا تهمت هاى نارواى دشمنان قرآن مى پردازد که مى گفتند: محمّد(صلى الله علیه وآله) با فردى از جنّ! مربوط است، و او این آیات را تعلیمش مى دهد! در حالى که قرآن تأکید مى کند، این آیات «تنزیل رب العالمین» است.
در اینجا اضافه مى کند: «شیاطین و جنیان این آیات را نازل نکردند» (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ).

* * *

سپس، به بیان پاسخ این تهمت واهى دشمنان پرداخته، مى گوید: «براى جنّیان و شیاطین، هرگز سزاوار نیست که چنین کتابى را نازل کنند» (وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ).
یعنى، محتواى این کتاب بزرگ که در مسیر حق، دعوت به پاکى، عدالت، تقوا و نفى هر گونه شرک است به خوبى نشان مى دهد که: با افکار شیطانى و القائات شیاطین هیچگونه شباهت ندارد، و شیاطین جز شرّ و فساد کارى ندارند، و این کتاب خیر و صلاح است، بنابراین بررسى محتواى آن به تنهائى بیانگر اصالت آن است به علاوه «آنها توانائى بر چنین کارى ندارند» (وَ ما یَسْتَطِیعُونَ).
اگر آنها چنین قدرتى مى داشتند، باید سایر کسانى که در محیط نزول قرآن همانند «کاهنان» با شیاطین مربوط بودند (یا لااقل مشرکان ارتباطشان را مسلّم مى دانستند) بتوانند، همانند آن را بیاورند، با این که همگى عاجز ماندند و با عجزشان ثابت کردند که: این آیات مافوق توان آنها است.

* * *

به علاوه «کاهنان» خود معترف بودند که بعد از تولد پیامبر(صلى الله علیه وآله)، رابطه شیاطینى که با آنها در ارتباط بودند، از اخبار آسمان ها قطع شد «و آنها از شنیدن (اخبار آسمان) معزول و برکنارند» (إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ).
از سایر آیات قرآن برمى آید، شیاطین قبلاً به آسمان ها مى رفتند و استراق سمع مى کردند، و مطالبى را که در میان فرشتگان منعکس بود، احیاناً به دوستان خود منتقل مى ساختند، اما با تولد و ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) استراق سمع به کلى قطع شد، و آن ارتباط خبرى از میان رفت، این مطلب را خود مشرکان نیز مى دانستند، و به فرض که مشرکان هم نمى دانستند، قرآن از آن خبر مى داد.(3)
به همین دلیل، قرآن در آیات فوق، به عنوان یک دلیل روى آن تکیه کرده است.
و به این ترتیب، از سه طریق به این اتهام پاسخ گفته شده است:
عدم تناسب محتواى قرآن با القائات شیطانى، عدم قدرت شیاطین بر چنین کار، و ممنوع بودن شیاطین از استراق سمع!

* * *


1 ـ در این که «ذِکْرى» در اینجا چه محلى از اعراب دارد، مفسران، چهار احتمال داده اند:
نخست این که «مفعول لاجله» براى «مُنْذَرُون» باشد (تفسیر بالا نیز بر همین اساس است).
دیگر این که: «مفول مطلق» براى «مُنْذَرُون» باشد، زیرا انذار با تذکره قریب المعنى است.
سوم این که: «حال» براى ضمیر در «مُنْذَرُون» باشد.
و چهارم: «خبر» مبتداى محذوفى (هذِهِ ذِکْرى).
2 ـ براى توضیح بیشتر به جلد 12 تفسیر «نمونه»، صفحه 57، ذیل آیه 15 سوره «اسراء» مراجعه فرمائید.
3 ـ براى توضیح بیشتر در مورد ممنوع شدن شیاطین از «استراق سمع» به جلد اول «سیره ابن هشام»، صفحه 217 به بعد مراجعه فرمائید.
ما شرح این موضوع را از نظر تفسیرى و معنى رانده شدن شیاطین به وسیله «شهاب ثاقب» از «استراق سمع در آسمان ها» در جلد 11 تفسیر «نمونه»، صفحه 42 به بعد بیان کرده ایم.
سوره شعراء / آیه 204 - 212سوره شعراء / آیه 213 - 220
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma