قابل توجه این که: قسمت مهمى از همین داستان هاى انبیاء در سوره هود و اعراف آمده، اما در آغاز آنها معمولاً دعوت به توحید و یگانگى خدا است، و با جمله: یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من اله غیره: «اى قوم من خدا را بپرستید که جز او معبودى براى شما نیست» آغاز شده.
ولى در این سوره (شعراء) همان گونه که ملاحظه کردید، نخستین دعوت، تقوا بود (أَ لا تَتَّقُونَ) اما در حقیقت هر دو به یک نتیجه بازمى گرد، زیرا تا حداقل تقوا یعنى: حق طلبى و حق جوئى در انسان نباشد، نه دعوت به توحید در او مؤثر است، و نه چیز دیگر، لذا در آغاز سوره «بقره» خواندیم: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ: «این کتاب آسمانى شک و تردیدى در آن نیست، و مایه هدایت پرهیزگاران است».
البته تقوا مراتبى دارد، و هر مرتبه، پایه اى است براى مرتبه دیگر.
باز این تفاوت در میان سوره مورد بحث (سوره شعراء) و سوره «اعراف» و سوره «هود» دیده مى شود: در آنجا بیشتر روى مسأله مبارزه با بت پرستى تکیه شده بود و مسائل دیگر تحت الشعاع بود، اما در اینجا روى انحراف هاى اخلاقى و اجتماعى مانند تفاخر و برترى جوئى، اسراف و هوسبازى، انحرافات جنسى، استثمار، کم فروشى و تقلب تکیه شده، و این نشان مى دهد: تکرار این سرگذشت ها در قرآن حساب دقیقى دارد و در هر مورد هدفى را دنبال مى کند.
* * *