از مسرفان مفسد اطاعت نکنید

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره شعراء / آیه 141 - 152 رابطه اسراف و فساد در ارض

پنجمین بخش از داستان انبیاء که در این سوره آمده، سرگذشت فشرده و کوتاهى از قوم «ثمود» و پیامبرشان «صالح»(علیه السلام) است که در سرزمینى به نام «وادى القرى» میان «مدینه» و «شام» مى زیستند، و زندگى مرفهى داشتند اما بر اثر سرکشى و طغیان، چنان از میان رفتند که امروز اثرى از آنها باقى نیست.
سرآغاز این داستان، کاملاً شبیه داستان «قوم عاد» و «نوح» است، و نشان مى دهد: چگونه تاریخ تکرار مى گردد، مى فرماید: «قوم ثمود رسولان خدا را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ).
چرا که همه دعوت واحدى داشتند و تکذیب پیامبرشان صالح(علیه السلام)، در حقیقت تکذیب همه رسولان بود.

* * *

بعد از ذکر این اجمال، به تفصیل پرداخته، مى گوید: «در آن هنگام که برادر دلسوزشان صالح به آنها گفت: آیا پرهیزگارى پیشه نمى کنید»؟! (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
او که هادى و راهنماى مهربانى همچون یک برادر بود، برترى جوئى و منافع مادى در نظر نداشت، و به همین جهت، قرآن از او تعبیر به «أَخُوهُمْ» کرده، دعوت خود را مانند همه انبیاى الهى از تقوا و احساس مسئولیت آغاز کرد.

* * *

آن گاه، براى معرفى خویش، مى گوید: «من براى شما فرستاده اى امینم»، و سوابق من در میان شما، شاهد گویاى این مدعا است (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).

* * *

«بنابراین تقوا پیشه کنید، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید» که جز رضاى خدا و خیر و سعادت شما چیزى براى من مطرح نیست (فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ).

* * *

و به همین دلیل «من مزد و پاداشى در برابر این دعوت از شما نمى طلبم» و چشم داشتى از شما ندارم (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر).
من براى دیگرى کار مى کنم، و پاداشم بر اوست، آرى «اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).

* * *

این، نخستین بخش سرگذشت صالح بود که در طرح دعوت و بیان رسالت او خلاصه مى شود.
سپس در بخش دیگرى، انگشت روى نقطه هاى حساس و قابل انتقاد زندگى آنها گذارده، و آنان را در یک محاکمه وجدانى محکوم مى کند.
مى گوید: «آیا شما چنین تصور مى کنید که: همیشه در نهایت امنیت در این ناز و نعمت خواهید ماند»؟! (أَ تُتْرَکُونَ فِی ما هاهُنا آمِنِینَ).
آیا چنین مى پندارید که: این زندگى مادى و غفلت زا جاودانى است، و دست مرگ، انتقام و کیفر، گریبانتان را نخواهد گرفت؟!

* * *

پس از آن با استفاده از روش اجمال و تفصیل، جمله سر بسته گذشته خود را چنین تشریح مى کند، مى گوید: «شما گمان مى کنید در این باغ ها و چشمه ها...» (فِی جَنّات وَ عُیُون).

* * *

«در این زراعت ها و نخل ها که میوه هاى شیرین و شاداب و رسیده دارند» براى همیشه خواهید ماند؟ (وَ زُرُوع وَ نَخْل طَلْعُها هَضِیمٌ).(1)

* * *

سپس به خانه هاى محکم و مرفه آنها پرداخته مى گوید: «شما از کوه ها خانه هائى مى تراشید و در آن به عیش و نوش مى پردازید» (وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهِینَ).
«فاره» از ماده «فره» (بر وزن فرح) در اصل به معنى شادى زیاد توأم با بى خبرى و هواپرستى است، گاهى نیز به معنى مهارت در انجام کارى آمده است، گرچه هر دو معنى با آیه فوق متناسب است، اما با توجه به ملامت و سرزنش حضرت صالح، معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.
از مجموع این آیات، با مقایسه به صفاتى که در آیات گذشته درباره قوم عاد گفته شد، چنین استفاده مى شود: قوم عاد بیشتر بر «خودخواهى»، «مقام پرستى» و «خودنمائى» تکیه داشتند، در حالى که قوم ثمود، بیشتر اسیر شکم، و زندگى مرفه و پرناز و نعمت بودند، ولى، هر دو در یک سرنوشت شوم اشتراک پیدا کردند که دعوت انبیاء را براى بیرون آمدن از زندان «خودپرستى» و رسیدن به «خدا پرستى» زیر پا گذاشتند، و به کیفر اعمالشان رسیدند.

* * *

حضرت صالح(علیه السلام) بعد از ذکر این انتقادها به بخش سوم از سخنانش پرداخته و به آنها هشدار مى دهد:
«از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید» (فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ).

* * *

«و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید» (وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ).

* * *

«همانها که در زمین فساد مى کنند و هرگز اصلاح نمى کنند» (الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ).

* * *

  


1 ـ «طَلْع» از ماده «طلوع» معمولاً به شکوفه خرما گفته مى شود که قبل از ظاهر شدن میوه، طلوع مى کند، و مانند دو کفه اى است که روى هم قرار گرفته، و در درون آن خوشه خرما است که در آن هنگام، بسیار کوچک است، این پوسته مى شکافد و خوشه ظاهر مى شود.
گاهى واژه «طلع» به نخستین میوه این درخت نیز گفته مى شود، و اما «هَضِیم» از ماده «هضم» معانى مختلفى دارد:
گاه، به معنى در هم فرو رفته به کار مى رود، گاه، به معنى میوه رسیده، گاه، لطیف و نرم وکاملاً قابل هضم، و گاه نیز به معنى هضم شده آمده است، و در آیه مورد بحث اگر «طلع» به معنى شکوفه هاى خرما باشد «هَضِیم» به معنى در هم فرو رفته است که نشانه پر بار بودن درخت است، و اگر «طلع» به معنى نخستین ثمره این درخت باشد، «هَضِیم» به معنى شاداب و نرم و لطیف رسیده است.
سوره شعراء / آیه 141 - 152 رابطه اسراف و فساد در ارض
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma