کشور شما در خطر است به پا خیزید!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره شعراء / آیه 30 - 37 سوره شعراء / آیه 38 - 42


در آیات قبل، دیدیم: چگونه موسى(علیه السلام) برترى خود را از نظر منطق بر فرعون حفظ کرد، و به حاضران نشان داد: تا چه حدّ آئین او متکى به منطق و عقل، و ادعاى فرعون، سست و واهى است، گاهى مسخره کردن، گاه نسبت جنون دادن و سرانجام تکیه بر قدرت و تهدید به زندان و مرگ نمودن.
اینجا است که صحنه برمى گردد و موسى(علیه السلام) نیز باید روش تازه اى در پیش گیرد که فرعون در این صحنه نیز ناتوان و درمانده شود.
موسى نیز باید تکیه بر قدرت کند، قدرتى الهى که از معجزه اى چشمگیر سرچشمه مى گیرد، رو به سوى فرعون کرده «گفت: آیا اگر من نشانه آشکارى براى رسالتم ارائه دهم باز مرا زندان خواهى کرد»؟! (قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْء مُبِین).

* * *

فرعون در اینجا سخت در بن بست واقع شد; چرا که موسى(علیه السلام) اشاره سر بسته اى به یک برنامه فوق العاده کرده و فکر حاضران را متوجه خود ساخته است، اگر فرعون بخواهد سخن او را نادیده بگیرد، همه به او اعتراض مى کنند، و مى گویند: باید بگذارى موسى(علیه السلام) کار مهمش را ارائه دهد، اگر توانائى داشته باشد معلوم مى شود، نمى توان با او طرف شد، و الا گزافه گوئیش آشکار مى گردد، در هر حال نمى توان از این سخن موسى(علیه السلام) به سادگى گذشت.
ناچار «گفت: اگر راست مى گوئى آن را بیاور»! (قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ).

* * *

«در این هنگام موسى(علیه السلام) عصائى را که به دست داشت، افکند، و (به فرمان پروردگار) مار عظیم و آشکارى شد» (فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ).

* * *

«سپس دست خود را در گریبان فرو برد و بیرون آورد، ناگهان در برابر بینندگان سفید و روشن بود»! (وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنّاظِرِینَ).
در حقیقت این دو معجزه بزرگ، یکى مظهر بیم بود و دیگرى مظهر امید، اولى مناسب مقام انذار است، و دومى بشارت، یکى بیانگر عذاب الهى است و دیگرى نور است و نشانه رحمت; چرا که معجزه باید هماهنگ با دعوت پیامبر باشد.
«ثُعْبان» به معنى مار عظیم است که از آن در فارسى تعبیر به «اژدها» مى شود.
«راغب» در «مفردات» احتمال داده: این واژه از ماده «ثعب» به معنى جریان آب گرفته شده باشد; زیرا حرکت این حیوان به نهرهائى شباهت دارد که به صورت مارپیچ، حرکت مى کند.
تعبیر به «مُبین» ممکن است اشاره به این حقیقت باشد که: راستى عصا تبدیل به مار عظیم شده بود، و چشم بندى و تردستى و عملى همچون سحر ساحران در کار نبود.
ذکر این نکته نیز لازم است که: در اینجا تعبیر به «ثُعبان» شده، و در آیه 10 سوره «نمل» و 31 «قصص» تعبیر به «جان» (مارهاى کوچکى که با سرعت و چابکى حرکت مى کنند) و در سوره «طه» آیه 20 تعبیر به «حیة» (به معنى مار و از ماده «حیات» گرفته شده).
این تفاوت تعبیرها در بدو نظر، سؤال انگیز است، ولى در واقع براى بیان یکى از دو مطلب است:
ممکن است اشاره به حالات مختلف آن مار باشد که در آغاز «عصا» به صورت مار کوچک و باریکى در مى آمد، و تدریجاً بزرگ مى شد و مُبدّل به اژدهائى مى گشت.
و یا این که: هر یک از این لغات سه گانه به یکى از خصائص آن مار اشاره مى کند، «ثُعبان» اشاره به عظمت آن، و «جان» اشاره به سرعت و چابکى، و «حیة» اشاره به زنده بودن آن مى باشد.

* * *

فرعون، از مشاهده این صحنه، سخت جا خورد و در وحشت عمیقى فرو رفت، اما براى حفظ قدرت شیطانى خویش که با ظهور موسى(علیه السلام)، سخت به خطر افتاده بود و همچنین براى حفظ اعتقاد اطرافیان و روحیه دادن به آنها در صدد توجیه معجزات موسى(علیه السلام) برآمد.
نخست «به اطرافیان خود چنین گفت: این مرد ساحر آگاه و ماهرى است»! (قالَ لِلْمَلاَ ِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ).
همان کسى را که تا چند لحظه قبل مجنونش مى خواند، اکنون به عنوان «علیم» از او نام مى برد! و چنین است راه و رسم جباران، که گاه در یک جلسه چندین بار چهره عوض مى کنند، و هر زمان براى رسیدن به مقصد خود به دستاویز تازه اى متشبث مى شوند.
فرعون، فکر مى کرد چون در آن زمان سحر رایج بود، این اتهام و برچسب، بهتر از هر چیز به موسى(علیه السلام) بعد از نشان دادن این معجزات مى چسبد.

* * *

سپس، براى این که جمعیت را بر ضد او بسیج کند، چنین ادامه داد: «او مى خواهد شما را از سرزمینتان با سحرش بیرون کند»! (یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ).
«شما چه مى اندیشید و چه دستور مى دهید»؟! (فَما ذا تَأْمُرُونَ).
این همان فرعونى است که قبلاً تمام «مصر» را ملک مسلّم خود مى دانست، و مى گفت: أَ لَیْسَ لِى مُلْکُ مِصْر: «آیا حکومت و مالکیت این سرزمین مصر از آن من نیست»؟.
اکنون که پایه هاى تخت خود را لرزان مى بیند، مالکیت مطلقه این سرزمین را به کلى فراموش کرده، و آن را ملک مردم مى شمرد مى گوید: سرزمین شما به خطر افتاده، چاره اى بیندیشید!.
فرعونى که تا یک ساعت پیش از این، حاضر نبود گوش به سخن کسى بدهد و همیشه فرمان دهنده مطلق العنان بود، و آمر بلا منازع، اکنون چنان درمانده شده است، که به اطرافیان مى گوید: شما چه امر مى کنید؟! مشورتى بسیار عاجزانه و از موضع ضعف!.
از آیه 110 سوره «اعراف» چنین برمى آید، اطرافیان نیز در میان خود به مشورت پرداختند، و آنچنان دستپاچه شده بودند که قدرت تفکر را از دست داده و هر یک رو به دیگرى کرده، مى گفت: تو چه دستور مى دهى؟!
آرى چنین است سنت جباران در هر عصر و هر زمان، به هنگامى که بر اوضاع مسلطند، همه چیز را مال خود مى شمرند، و همه را بردگان خویش، و جز منطق استبداد، چیزى نمى فهمند.
اما به هنگامى که پایه هاى تخت بیدادگرى خود را لرزان، و حکومت خویش را در خطر بینند موقتاً از تخت استبداد پائین آمده دست به دامن مردم و آراء و افکار آنها مى شوند، مملکت را مملکت مردم، و آب و خاک را از آنان دانسته، و آراء آنها را محترم مى شمرند، اما با فرو نشستن طوفان، باز همان کاسه است و همان آش.
در عصر و زمان خود نیز بازمانده سلاطین پیشین را دیدیم که چگونه زمانى که دنیا به کامش مى گشت سراسر کشور را ملک طلق خود مى دانست، و حتى به کسانى که مایل نبودند در حزب او وارد شوند فرمان خروج از مملکت مى داد که زمین خدا وسیع است و هر کجا مى خواهید بروید، اینجا همین برنامه است که من مى گویم و لا غیر!.
اما دیدیم به هنگام وزیدن طوفان انقلاب تا چه حدّ در پیشگاه مردم سر تعظیم فرود آورد و حتى از گناهان گذشته خویش توبه و تقاضاى عفو کرد، ولى در برابر مردمى که سالیان دراز او را به خوبى شناخته بودند، سودى نداد.(1)

* * *

بعد از مشورت ها سرانجام اطرافیان به فرعون «گفتند: موسى و برادرش را مهلتى ده و در کار آنها عجله مکن و به تمام شهرهاى مصر مأموران براى بسیج اعزام کن» (قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ).(2)

* * *

«تا هر ساحر ماهر و کهنه کارى را نزد تو آورند» (یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحّار عَلِیم).
در واقع، اطرافیان فرعون یا اغفال شدند و یا آگاهانه تهمت او به موسى را پذیرا گشتند، و برنامه را چنین تنظیم کردند که او «ساحر» است، و در مقابل ساحر باید دست به دامان «سحّار» یعنى ساحران ماهرترى زد!
و گفتند: خوشبختانه در کشور پهناور «مصر»، اساتید فنّ سحر بسیارند، اگر موسى ساحر است ما «سحّار» در برابر او قرار مى دهیم، و آن قدر ساحرانِ وارد به فوت و فن سحر را جمع مى کنیم تا راز موسى را افشا کنند!.
«حاشرین» از ماده «حشر» به معنى بسیج کردن گروهى از مردم به سوى میدان جنگ یا مانند آن است، و به این ترتیب، مأموران مى بایست ساحران را به هر قیمتى که ممکن است براى مبارزه با موسى(علیه السلام) بسیج کنند.

* * *

 


1 ـ اشاره به دوران «محمّد رضا پهلوى» است که پس از تأسیس «حزب رستاخیز» اعلام کرد: هر که در این حزب وارد نشود از مملکت اخراج است، ولى به هنگامى که مردم به پا خاستند و عرصه بر او تنگ شد، عاجزانه اعلام کرد: «من صداى انقلاب شما را شنیدم».
2 ـ «أَرْجِه» از ماده «اِرجاء» به معنى تأخیر انداختن و عجله نکردن در قضاوت است، و ضمیر در آخر آن به موسى بر مى گردد و در اصل «أَرْجِئْهُ» بوده و همزه براى تخفیف حذف شده است.
سوره شعراء / آیه 30 - 37 سوره شعراء / آیه 38 - 42
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma