مى دانیم یکى از بحث هاى دامنه دار در قرون نخستین اسلام، بحث، پیرامون حادث و یا قدیم بودن «کلام اللّه» بود که دامنه این بحث، به کتب تفسیر نیز کشانده شده، و جمعى از مفسران به تعبیرى که در آیات فوق آمده (محدث) بر حادث بودن قرآن استدلال کرده اند.
ولى چنان که قبلاً نیز اشاره کرده ایم، اساس این بحث به هیچ وجه نمى تواند منطقى بوده باشد، و به نظر مى رسد: زمامداران آن زمان از بنى امیه و بنى عباس، در دامن زدن به این گونه بحث هاى انحرافى که افکار مسلمانان را از مسائل مهم و جدى منحرف مى ساخته، دخالت داشته اند، آنها این مسائل را به عنوان سرگرم ساختن علماى اسلام، و ادامه حکومت خودکامه خود مى خواستند.
زیرا اگر منظور از «کلام اللّه» همان محتواى قرآن است که آن از ازل در علم خدا بوده، و خدا از همه آن آگاهى داشته است، و اگر منظور، نزول وحى است و کلمات و حروف قرآن، مسلماً حادث است، بنابراین، در یک صورت قدیم بودن و در یک صورت حادث بودن، قطعى است و جاى بحث و گفتگو نیست. جامعه اسلامى مخصوصاً علماء و دانشمندان باید بیدار باشند، و گرفتار بحث هاى انحرافى که به دست جباران و دشمنان ایجاد شده است، نگردند.