حرکت سایه ها!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره فرقان / آیه 45 - 50 نکته ها:

در این آیات، سخن از قسمت هاى مهمى از نعمت هاى الهى به عنوان بیان اسرار توحید و خداشناسى است، امورى که اندیشه در آنها ما را به خالقمان آشناتر و نزدیک تر مى سازد، و با توجه به این که: در آیات گذشته گفتگوهاى فراوانى با مشرکان بود، پیوند و ارتباط این آیات با گذشته روشن مى شود.
در این آیات، سخن از نعمت «سایه ها» و سپس اثرات و برکات «شب» و «خواب و استراحت» و «روشنائى روز» و «وزش بادها» و «نزول باران» و «زنده شدن زمین هاى مرده» و «سیراب شدن» چهارپایان و انسان ها است.
نخست مى گوید: «آیا ندیدى چگونه پروردگارت سایه را گسترده است»؟ (أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ).
«و اگر مى خواست آن را ساکن قرار مى داد» (سایه اى همیشگى و جاودانى) (وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً).
بدون شک، این قسمت از آیه، اشاره اى است به اهمیت نعمت سایه هاى گسترده و متحرک، سایه هائى که یک نواخت باقى نمى ماند، بلکه در حرکت است و نقل مکان مى دهد، ولى در این که: منظور از این سایه، کدام یک از سایه ها است در میان مفسران گفتگو است:
جمعى مى گویند: این سایه کشیده و گسترده، همان سایه اى است که بعد از طلوع فجر، و قبل از طلوع آفتاب، بر زمین حکم فرما است و لذت بخش ترین سایه ها و ساعات همان است، این نور کم رنگ و سایه گستر، از لحظه طلوع فجر شروع مى شود، و به هنگام طلوع آفتاب، روشنائى جایگزین آن مى گردد.
بعضى دیگر گفته اند: منظور تمام سایه شب است که از لحظه غروب، شروع مى شود و به لحظه طلوع آفتاب، منتهى مى گردد; زیرا مى دانیم: شب در حقیقت سایه نیم کره زمین است که: در برابر آفتاب قرار گرفته، سایه اى است مخروطى که در طرف مقابل، در فضا گسترده مى شود، و این سایه مخروطى دائماً در حرکت است و با طلوع آفتاب، در یک منطقه پایان مى گیرد و در منطقه دیگر تشکیل مى شود.
بعضى نیز گفته اند: منظور سایه اى است که بعد از ظهر براى اجسام پیدا مى شود و تدریجاً کشیده تر و گسترده تر مى گردد.
البته اگر جمله هاى بعد نبود، ما از این جمله معنى وسیعى مى فهمیدیم که تمام سایه هاى گسترده را در برمى گرفت، ولى سایر قرائنى که به دنبال آن آمده، نشان مى دهد: تفسیر اول از همه مناسب تر است.
زیرا به دنبال آن مى فرماید: «سپس خورشید را بر وجود این سایه گسترده دلیل قرار دادیم» (ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلاً).
اشاره به این که: اگر آفتاب نبود، مفهوم سایه روشن نمى شد، اصولاً، سایه از پرتو آفتاب به وجود مى آید، زیرا «سایه» معمولاً به تاریکى کم رنگى گفته مى شود که، براى اشیاء پیدا مى شود، و این در صورتى است که، نور به جسمى که قابل عبور از آن نباشد، بتابد و در طرف مقابل، سایه آشکار شود، بنابراین، نه فقط طبق قانون: «تُعْرَفُ الْأَشْیاءُ بِاَضْدادِها» سایه را با نور باید تشخیص داد، بلکه وجود آن نیز از برکت نور است.

* * *

بعد از آن مى فرماید: «سپس ما آن را به سوى خود آهسته جمع مى کنیم» (ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَیْنا قَبْضاً یَسِیراً).
مى دانیم: هنگامى که، خورشید طلوع مى کند، تدریجاً سایه ها برچیده مى شود تا به هنگام ظهر، که در بعضى از مناطق سایه به کلى معدوم مى گردد; زیرا آفتاب درست بالاى سر هر موجودى قرار مى گیرد، و در دیگر مناطق، به حداقل خود مى رسد، و به این ترتیب، سایه ها نه یک دفعه ظاهر مى گردند، و نه یک دفعه برچیده مى شوند، و این خود یکى از حکمت هاى پروردگار است; چرا که: اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعکس ناگهانى صورت مى گرفت براى همه موجودات زیان آور بود، اما این نظام تدریجى، در این حالت انتقالى چنان است که: بیشترین فائده را براى موجودات دارد، بى آن که ضررى داشته باشد.
تعبیر به «یَسِیْراً» اشاره به جمع شدن تدریجى سایه است، و یا اشاره به این که: نظام ویژه نور و ظلمت، در برابر قدرت پروردگار، چیز ساده و آسانى است، و کلمه «اِلَیْنا» نیز تأکید بر همین قدرت الهى است.
به هر حال، جاى تردید نیست همان گونه که: انسان در زندگى خود نیاز به تابش «نور» دارد، براى تعدیل و جلوگیرى از زمان هاى شدت نور، نیاز به «سایه» دارد، تابش نور یکنواخت، زندگى را مختل مى کند، همان گونه که سایه یکنواخت و ساکن، مرگبار است.
در صورت اول، همه موجودات زنده، مى سوزند و در صورت دوم، همه منجمد مى شوند، این نظام متناوب «نور» و «سایه» است که زندگى را براى انسان ممکن و گوارا ساخته.
لذا آیات دیگر قرآن، وجود شب و روز را به دنبال یکدیگر از نعمت هاى بزرگ الهى مى شمرد، در یک جا مى فرماید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیاء أَ فَلا تَسْمَعُونَ:
«بگو اگر خداوند شب را براى شما جاویدان تا روز قیامت قرار مى داد، کدام معبود غیر اللّه بود که شعاعى از نور، براى شما بیاورد، آیا نمى شنوید».(1)
و بلافاصله مى افزاید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْل تَسْکُنُونَ فِیهِ أَ فَلا تُبْصِرُون :
«بگو: ببینید هر گاه خداوند روز را تا روز قیامت جاویدان قرار مى داد، کدام معبود غیر اللّه بود که براى شما شبى آورد که در آن آرام بگیرید، آیا نمى بینید»؟.(2)
و به دنبال این سخن، نتیجه گیرى مى کند: «این از رحمت خدا است که براى شما شب و روز قرار داد، که هم در آن بیارامید و بیاسائید و هم از فضل او براى تحصیل معاش، استفاده کنید، شاید شکرگزارى نمائید» (وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ). (3)
و به همین دلیل، قرآن یکى از نعمت هاى بهشتى را «ظل ممدود» (سایه گسترده) مى شمرد که نه نور خیره کننده و خستگى آور است و نه تاریکى وحشت آفرین.

* * *

بعد از ذکر نعمت سایه ها، به شرح دو نعمت دیگر که کاملاً متناسب با آن است پرداخته، و گوشه دیگرى از اسرار نظام هستى را که بیانگر وجود خدا است روشن مى سازد، مى فرماید: «او کسى است که شب را براى شما لباس قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً).
چه تعبیر زیبا و جالبى، «شب را لباس قرار داد...» این پرده ظلمانى، نه تنها انسان ها که تمام موجودات روى زمین را در خود مستور مى سازد و آنها را همچون لباس، محفوظ مى دارد و همچون پوششى که انسان به هنگام خواب براى ایجاد تاریکى و استراحت از آن استفاده مى کند، او را در برمى گیرد.
آن گاه اشاره به نعمت خواب مى کند: «او خواب را براى شما مایه راحتى قرار داد» (وَ النَّوْمَ سُباتاً).
«سُبات» در لغت از ماده «سبت» (بر وزن وقت) به معنى قطع نمودن است، سپس، به معنى تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده، و این که: «روز شنبه» را در لغت عرب «یوم السبت» مى نامند، به خاطر آن است که نامگذارى آن از برنامه یهود گرفته شده; چرا که روز شنبه، روز تعطیلى آنها بود.
در حقیقت، این تعبیر اشاره اى به تعطیل تمام فعالیت هاى جسمانى به هنگام خواب است; زیرا مى دانیم در موقع خواب، قسمت مهمى از کارهاى بدن به کلى تعطیل مى شوند، و قسمت دیگرى همچون کار قلب و دستگاه تنفس، برنامه عادى خود را بسیار کم کرده، و به صورت آرام تر ادامه مى دهند تا رفع خستگى و تجدید قوا شود.
خواب به موقع و به اندازه، تجدید کننده تمام نیروهاى بدن است، نشاط آفرین و مایه قدرت، و بهترین وسیله براى آرامش اعصاب، به عکس، قطع خواب، مخصوصاً براى یک مدت طولانى، بسیار زیانبار و حتى مرگ آفرین است و به همین دلیل، یکى از مهمترین شکنجه ها براى شکنجه گران، قطع برنامه خواب است که مقاومت انسان را به سرعت در هم مى شکند.
در پایان آیه، به نعمت «روز» اشاره کرده، مى فرماید: «و خداوند روز را مایه حرکت و حیات قرار داد» (وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً).
واژه «نشور» در اصل از «نشر» به معنى گستردن، در مقابل پیچیدن است. این تعبیر، ممکن است اشاره، به گسترش روح، به هنگام بیدارى در سراسر بدن باشد که بى شباهت به زنده شدن بعد از مرگ نیست، و یا اشاره، به گسترش انسان ها در صحنه اجتماع و حرکت براى کارهاى مختلف زندگى در روى زمین.
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: همه روز، صبحگاهان این جمله را مى فرمودند: الحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أَحْیانا بَعْدَ ما أَماتَنا وَ اِلَیْهِ النُّشُورِ:
«ستایش مخصوص خداوندى است که ما را بعد از مرگ، زنده کرد و حیات نوین بخشید، و سرانجام به سوى او محشور خواهیم شد».(4)
و به راستى روشنائى روز، از نظر روح و جسم انسان، حرکت آفرین است همان گونه که تاریکى، خواب آور و آرام بخش است.
در جهان طبیعت، نیز به هنگام درخشش اولین اشعه خورشید، جنب و جوش عظیمى همه موجودات زنده را فرا مى گیرد، رستاخیزى در میان آنها بر پا مى شود، و هر یک به دنبال برنامه خویش به حرکت در مى آیند، و حتى گیاهان نیز در برابر نور، به سرعت تنفس، تغذیه، رشد و نمو مى کنند، در حالى که: با غروب آفتاب گوئى شیپور خاموشى در سراسر جهان طبیعت زده مى شود، پرندگان به لانه ها بازمى گردند، و موجودات زنده، به استراحت و خواب مى پردازند، حتى گیاهان در نوعى خواب فرو مى روند.

* * *

بعد از بیان این مواهب عظیم، که از اساسى ترین پایه هاى زندگى انسان ها است، به موهبت بسیار مهم دیگرى پرداخته، مى فرماید: «او کسى است که بادها را بشارتگرانى پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاک کننده نازل کردیم» (وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً).
نقش بادها به عنوان پیش قراولان نزول رحمت الهى، بر کسى پوشیده نیست; چرا که اگر آنها نبودند، هرگز قطره بارانى بر سرزمین خشکى نمى بارید، درست است که تابش آفتاب، آب دریاها را تبخیر کرده به بالا مى فرستد، و تراکم این بخارها در قشر سرد بالاى هوا تشکیل ابرهاى باران زا مى دهد، ولى اگر بادها این ابرهاى پر بار را از بالاى اقیانوس ها به سوى زمین هاى خشک نرانند، بار دیگر ابرها تبدیل به باران مى گردد، و در همان دریا فرو مى ریزد.
خلاصه، وجود این مبشران رحمت که به طور دائم در سرتاسر زمین در حرکتند، سبب آبیارى خشکى هاى روى زمین، نزول باران حیات بخش، تشکیل رودها، چشمه ها و چاه هاى پر آب و پرورش انواع گیاهان مى گردد.
همیشه، قسمتى از این بادها که در پیشاپیش توده هاى ابر، در حرکتند و آمیخته با رطوبت ملایمى هستند، نسیم دل انگیزى ایجاد مى کنند که از درون آن بوى باران به مشام مى رسد، اینان همچون بشارت دهنده اى هستند که از قدوم مسافر عزیزى خبر مى دهند.
تعبیر به «ریاح» (بادها) به صورت جمع، شاید اشاره به انواع مختلف آنها باشد که بعضى شمالى، بعضى جنوبى، بعضى از شرق به غرب، و بعضى از غرب به شرق مىوزد، و طبعاً سبب گسترش ابرها در کل مناطق روى زمین مى شود.(5)
قابل توجه این که: در اینجا «ماء» (آب) توصیف به «طهور» شده است که صیغه مبالغه از طهارت و پاکیزگى است، و به خاطر همین معنى، مفهوم آن پاک بودن و پاک کردن است، یعنى آب هم ذاتاً پاک است و هم اشیاء آلوده را پاک مى کند، اما غیر از آب، بسیارى از اشیاء پاکند، ولى هرگز نمى توانند آلوده اى را پاک کنند.
به هر حال، آب علاوه بر خاصیت حیات بخشى، خاصیت فوق العاده مهم پاک کننده را دارد، اگر آب نبود، در یک روز سر تا سر جسم، جان و زندگى ما کثیف و آلوده مى شد، گرچه آب، معمولاً میکرب کش نیست، ولى به خاطر خاصیت حلاّل بودن فوق العاده اش، انواع میکرب ها را مى تواند در خود حل کند و بشوید و از بین ببرد، و از این نظر، کمک بسیار مؤثرى به سلامت انسان و مبارزه با انواع بیمارى ها مى نماید.
به علاوه مى دانیم: پاکیزه کردن روح از آلودگى ها به وسیله غسل و وضو نیز با آب انجام مى گیرد، پس، این مایع حیات بخش هم پاک کننده روح است و هم جسم.

* * *

اما این خاصیت پاک کننده بودن، با تمام اهمیتى که دارد، در درجه دوم قرار داده شده، لذا در آیه بعد، اضافه مى کند: «هدف ما از نزول باران این است که: سرزمین مرده را به وسیله آن زنده کنیم» (لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً). (6)
و نیز «این آب حیات بخش را براى نوشیدن در اختیار مخلوقانى که آفریده ایم چهارپایان و انسان هاى بسیار، بگذاریم» (وَ نُسْقِیَهُ مِمّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِیَّ کَثِیراً).

* * *


1 ـ قصص، آیه 71.
2 ـ قصص، آیه 72.
3 ـ قصص، آیه 73.
4 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 7، صفحه 4455.
5 ـ باید توجه داشت: «بُشْراً» به سکون شین مخفف «بُشُراً» (به ضم شین) جمع «بشور» (بر وزن قبول) به معنى «مبشر و بشارت دهنده» است.
6 ـ باید توجه داشت: «بلدة» در اینجا به معنى بیابان و صحرا است، و با این که: این لفظ مؤنث است، صفت آن که «میتاً» مى باشد، به صورت مذکر آمده، به خاطر این که: به معنى مکان است، ومکان مذکر مى باشد.
سوره فرقان / آیه 45 - 50 نکته ها:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma