1 ـ هوا پرستى و عواقب دردناک آن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
گمراه تر از چهارپایان 2 ـ چرا از چهارپایان گمراه تر؟!


بى شک در وجود انسان، غرائز و امیال گوناگونى است که همه آنها براى ادامه حیات او ضرورت دارد: خشم و غضب، علاقه به خویشتن، علاقه به مال و زندگى مادى و امثال اینها، و بدون تردید دستگاه آفرینش، همه اینها را براى همان هدف تکاملى آفریده است.
اما مهم این است که: گاه اینها از حدّ، تجاوز مى کنند، و پا را از گلیمشان فراتر مى نهند، و از صورت یک ابزار مطیع در دست عقل در مى آیند، و بناى طغیان و یاغى گرى مى گذارند، عقل را زندانى کرده، بر کل وجود انسان حاکم مى شوند و زمام اختیار او را در دست مى گیرند.
این، همان چیزى است که از آن به «هوا پرستى» تعبیر مى کنند که از تمام انواع بت پرستى، خطرناک تر است، بلکه بت پرستى نیز از آن ریشه مى گیرد.
بى جهت نیست که، پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) بت «هوا» را بزرگترین و بدترین بت ها شمرده است در آنجا که مى فرماید: ما تَحْتَ ظِلِّ السَّماءِ مِنْ اِله یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ، أَعْظَمُ عِنْدَ اللّهِ مِنْ هَوىً مُتَّبَع: «در زیر آسمان هیچ بتى بزرگتر در نزد خدا از هوا و هوسى که از آن پیروى کنند وجود ندارد»!.(1)
و در حدیث دیگرى از بعضى پیشوایان اسلام، مى خوانیم: أَبْغَضُ اِله عُبِدَ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ الهَوى: «مبغوض ترین و منفورترین بتى که در زمین پرستش شده است، بت هوا است»!.
و اگر نیک بیندیشیم، به عمق این سخن به خوبى واقف مى شویم; چرا که هواپرستى، سرچشمه غفلت و بى خبرى است. چنان که قرآن مى گوید: وَ لاتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ: «از کسى که قلب او را غافل از یاد خود کرده ایم و پیرو هواى خویش است، اطاعت مکن».(2)
از سوى دیگر، هواپرستى سرچشمه کفر و بى ایمانى است، چنان که قرآن مى گوید: فَلا یَصُدَّنَّکَ عَنْها مَنْ لایُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ: «کسى که ایمان به قیامت ندارد و پیرو هواى خویش است تو را از ایمان به آن باز ندارد».(3)
از سوى سوم، هواپرستى بدترین گمراهى است، قرآن مى گوید: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللّهِ: «چه کسى گمراه تر است از آن کس که از هواى نفس خویش پیروى مى کند، و هدایت الهى را نیافته است».(4)
از سوى چهارم، هواپرستى نقطه مقابل حق طلبى است و انسان را از راه خدا بیرون مى برد، چنان که در قرآن مى خوانیم: فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ: «در میان مردم به حق داورى کن و پیرو هوى مباش که تو را از راه خدا گمراه مى کند».(5)
از سوى پنجم، هواپرستى مانع عدالت و دادگرى است، چنان که در قرآن مى خوانیم: فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا: «از هوا تبعیت نکنید تا مانع اجراى عدالت شما نگردد».(6)
بالاخره اگر نظام آسمان و زمین بر محور هوا و هوس مردم بگردد، فساد سرتاسر پهنه هستى را خواهد گرفت: وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ: «اگر حق از هوا و هوس آنها پیروى کند، آسمان ها و زمین و تمام کسانى که در آنها هستند فاسد مى شوند».(7)
در روایات اسلامى نیز، تعبیرات تکان دهنده اى در این زمینه به چشم مى خورد:
در روایتى از على(علیه السلام) مى خوانیم: الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ: «بدبخت کسى است که فریب هوا و غرور خویش را بخورد».(8)
در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «هواپرستى دشمن عقل است» (الهَوى عَدُوُّ الْعَقْلِ). (9)
و نیز مى خوانیم: «هواپرستى اساس تمام رنج ها است» (الهَوى أُسُّ الْمِحَنِ). (10)
و همان حضرت مى فرماید: «هرگز نه دین با هواپرستى جمع مى شود و نه عقل» (لا دِیْنَ مَعَ هَوى) (11) (وَ لا عَقْلَ مَعَ هَوى). (12)
خلاصه آنجا که هواپرستى است، نه پاى دین در میان است، و نه پاى عقل، در آنجا چیزى جز بدبختى و رنج و بلا نیست، در آنجا جز بیچارگى، شقاوت و فساد نخواهد بود.
رویدادهاى زندگى ما و تجربیات تلخى که در دوران عمر در مورد خویش و دیگران دیده ایم، شاهد زنده تمام نکته هائى است که، در آیات و روایات فوق در زمینه هواپرستى وارد شده است.
افرادى را مى بینیم که: چوب یک ساعت هواپرستى را تا آخر عمر مى خورند!.
جوانانى را سراغ داریم که: بر اثر پیروى از هوا چنان در دام اعتیادهاى خطرناک، انحرافات جنسى و اخلاقى گرفتار شده اند که تبدیل به موجودى زبون، ناتوان، و بى ارزش گردیده، و تمام نیروها و سرمایه هاى خویش را از کف دادند.
در تاریخ معاصر، و گذشته، به نام کسانى برخورد مى کنیم که: به خاطر هواپرستیشان هزاران و گاه میلیون ها انسان بى گناه را به خاک و خون کشیده اند، و نام ننگینشان تا ابد به زشتى برده مى شود.
این اصل استثناء پذیر نیست، حتى دانشمندان و عابدان پرسابقه اى همچون «بلعم باعورا» بر اثر پیروى از هواى نفس، چنان از اوج عظمت انسانیت سقوط کردند که قرآن مَثَل آنها را به سگ پلیدى مى زند که همواره پارس مى کند.(13)
بنابراین، جاى تعجب نیست که: «پیامبر»(صلى الله علیه وآله) و «امیرمؤمنان»(علیه السلام) مى فرمایند: «خطرناکترین پرتگاهى که بر سر راه سعادت شما قرار گرفته، هواپرستى و آرزوهاى دور و دراز است; چرا که پیروى از هوا شما را از حق باز مى دارد و آرزوهاى دراز، آخرت را به دست فراموشى مى سپارد» (إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنانِ اتِّباعُ الْهَوى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمّا اتِّباعُ الْهَوى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ). (14)
تعبیراتى که در نقطه مقابل، یعنى ترک هوا پرستى در آیات و روایات وارد شده، نیز عمق این مسأله را از دیدگاه اسلام، روشن مى سازد، تا آنجا که کلید بهشت را ترس از خدا، و مبارزه با هواى نفس مى شمرد: وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى:
«اما کسى که از مقام پروردگار بترسد و نفس خویش را از هواپرستى نهى کند، * بهشت جایگاه او است».(15)
على(علیه السلام) مى فرماید: «شجاع ترین مردم کسى است که بر هواى خویش پیروز شود» (أَشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ). (16)
در حالات دوستان حق و اولیاى پروردگار و علما و بزرگان داستان هاى زیادى نقل شده که: بر اثر ترک هواپرستى به مقامات بلندى نائل شدند که از طرق عادى غیر ممکن بود.

* * *


1 ـ تفسیر «درّ المنثور»، در ذیل آیه مورد بحث به نقل از تفسیر «المیزان»، جلد 15، صفحه 257.
2 ـ کهف، آیه 28.
3 ـ طه، آیه 16.
4 ـ قصص، آیه 50.
5 ـ ص، آیه 26.
6 ـ نساء، آیه 135.
7 ـ مؤمنون، آیه 71.
8 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 86.
9 ـ «غرر الحکم»، صفحه 64، جمله 808 (چاپ دفتر تبلیغات).
10 ـ «غرر الحکم»، جمله 1048 (صفحه 306، جمله 7028، چاپ دفتر تبلیغات).
11 ـ «غرر الحکم»، جمله 1048 (صفحه 306، جمله 7025، چاپ دفتر تبلیغات).
12 ـ «غرر الحکم»، جمله 10541، (صفحه 64، جمله 822، چاپ دفتر تبلیغات).
13 ـ اعراف، آیه 176.
14 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 728 (ذیل ماده هوى) و «نهج البلاغه»، خطبه 42.
15 ـ نازعات، آیات 40 و 41.
16 ـ «بحار الانوار»، جلد 70، صفحه 76 ـ «مستدرک الوسائل»، جلد 12، صفحه 111.
گمراه تر از چهارپایان 2 ـ چرا از چهارپایان گمراه تر؟!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma