برترین معیار شناخت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 15
سوره فرقان / آیه 1 - 2 1 ـ اندازه گیرى دقیق موجودات

این سوره با واژه «تبارک» آغاز مى شود که از ماده «برکت» است و مى دانیم، برکت داشتن چیزى عبارت از آن است که: داراى دوام و خیر و نفع کامل باشد.
مى فرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است خدائى که «فرقان» را بر بنده اش نازل کرد، تا جهانیان را انذار کند» (تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً). (1)
جالب این که: مبارک بودن ذات پروردگار، به وسیله نزول فرقان، یعنى قرآنى که جدا کننده حق از باطل است معرفى شده، و این نشان مى دهد که: برترین خیر و برکت آن است که :انسان وسیله اى براى شناخت ـ شناخت حق از باطل ـ در دست داشته باشد!
این نکته نیز قابل توجه است که: «فرقان» گاه، به معنى «قرآن»، گاه به معنى معجزاتى که روشنگر حق از باطل است، و گاه در مورد «تورات» به کار رفته است، ولى ،در اینجا با قرائنى که در آیه و آیات بعد است، منظور قرآن است.
در بعضى از روایات، هنگامى که از امام صادق(علیه السلام) مى پرسند: آیا میان «قرآن» و «فرقان» فرقى است؟ مى فرماید: «قرآن اشاره به مجموع این کتاب آسمانى است، و فرقان اشاره به آیات محکمات است».(2)
این سخن، منافات با فرقان بودن همه آیات قرآن ندارد، و منظور این است که: آیات محکمات قرآن مصداق روشن تر و بارزترى براى فرقان و جداسازى حق از باطل محسوب مى شود.
موهبت «فرقان و شناخت» تا آن حدّ اهمیت دارد که: قرآن مجید آن را به عنوان پاداش بزرگ پرهیزکاران ذکر کرده است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً: «اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر تقوا پیشه کنید، خداوند فرقان در اختیار شما مى گذارد».(3)
آرى، بدون تقوا، شناخت حق از باطل ممکن نیست; چرا که حب و بغض ها و گناهان، حجاب ضخیمى بر چهره حق مى افکند و درک و دید آدمى را کور مى کند.
به هر حال، قرآن مجید برترین فرقان است!.
وسیله شناخت حق از باطل، در تمام نظام حیات بشر است.
وسیله شناخت حق از باطل در مسیر زندگى فردى و اجتماعى است، و معیار و محکى است در زمینه افکار و عقائد، و قوانین و احکام و آداب و اخلاق.
این نکته نیز قابل توجه است که مى گوید: «فرقان را بر بنده اش نازل کرد» آرى، مقام عبودیت و بندگى خالص است که شایستگى نزول فرقان و پذیرا شدن معیارهاى شناخت حق از باطل را به وجود مى آورد.
و بالاخره آخرین نکته اى که در این آیه مطرح شده این است که هدف نهائى فرقان را انذار جهانیان بیان مى کند، انذارى که نتیجه اش احساس مسئولیت در برابر تکالیف و وظائفى است که بر عهده انسان قرار گرفته، و تعبیر «لِلْعالَمِیْنَ» روشنگر این است که: آئین اسلام جنبه جهانى دارد و مخصوص به منطقه و نژاد و قوم معینى نیست، بلکه بعضى از آن استفاده خاتمیت پیامبر(صلى الله علیه وآله)کرده اند، چرا که «عالمین» نه فقط از نظر مکانى محدود نیست که از نظر زمانى هم قیدى ندارد و همه آیندگان را نیز شامل مى شود. (دقت کنید).

* * *

در دومین آیه مورد بحث، خداوند را که نازل کننده فرقان است به چهار صفت توصیف مى کند که یکى در حقیقت پایه و بقیه، نتیجه ها و شاخه هاى آن است:
نخست مى گوید: «او خدائى است که مالکیت و حکومت آسمان ها و زمین منحصر به او است» (الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). (4)
آرى، او حاکم بر کل عالم هستى و تمام آسمان ها و زمین است، و چیزى از قلمرو حکومت او بیرون نمى باشد. با توجه به مقدم شدن «لَهُ» بر «ملک السماوات» که طبق ادبیات عرب دلیل بر انحصار است چنین استفاده مى شود که حکومت واقعى و فرمانروائى آسمان ها و زمین، منحصر به او است; چرا که حکومتش کلى و جاودانى و واقعى است بر خلاف حاکمیت غیر او که جزئى و ناپایدار و در عین حال وابسته به او است.
سپس، به نفى عقائد مشرکان یکى پس از دیگرى پرداخته مى گوید:
«خدائى که فرزندى براى خود انتخاب نکرد» (وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً). (5)
اصولاً ـ نیاز به فرزند، چنان که قبلاً هم گفته ایم: یا به خاطر استفاده از نیروى انسانى او در کارها است، یا براى یارى گرفتن به هنگام ضعف و پیرى و ناتوانى است، و یا براى انس گرفتن در تنهائى است، و مسلّم است: هیچ یک از این نیازها در ذات پاک او راه ندارد.
و به این ترتیب، اعتقاد «نصارى» را به این که: حضرت «مسیح»(علیه السلام) فرزند خدا است و یا «یهود» که «عزیر» را فرزند خدا مى دانستند و همچنین اعتقاد مشرکان عرب را نفى مى نماید.
سپس، مى افزاید: «او شریکى در مالکیت و حاکمیت بر عالم هستى ندارد» (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ).
و اگر مشرکان عرب، اعتقاد به وجود شریک یا شریک هائى داشتند، و آنها را در عبادت، شریک خدا مى پنداشتند، در شفاعت، به آنها توسل مى جستند و در حاجات خود از آنها کمک مى طلبیدند، تا آنجا که با صراحت در هنگام گفتن «لبیک» براى «حج» این جمله، و جمله هائى شرک آلود و زشت به این صورت بر زبان جارى مى کردند: لَبَّیْکَ لا شَرِیْکَ لَکَ، اِلاّ شَرِیْکاً هُوَ لَکَ، تَمْلِکُهُ وَ ما مَلَکَ!: «اجابت دعوت تو را کردم اى خدائى که شریکى ندارى، جز شریکى که از آن تو است که تو مالک این شریک و مالک مملوک او هستى»!
قرآن، همه این موهومات را نفى و محکوم مى کند.
و در آخرین جمله مى گوید: «او تمام موجودات را آفریده، نه تنها آفریده، که تقدیر، تدبیر و اندازه گیرى آنها را دقیقاً معین کرده است» (وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْء فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً).
نه همچون اعتقاد «ثنویین» که: بخشى از موجودات این عالم را مخلوق «یزدان» مى دانستند و بخشى را مخلوق «اهریمن»! و به این ترتیب، آفرینش و خلقت را در میان یزدان و اهریمن تقسیم مى کردند; چرا که دنیا را مجموعه اى از «خیر» و «شرّ» و نیکى و بدى مى پنداشتند، در حالى که: از دیدگاه یک موحد راستین، در عالم هستى چیزى جز خیر نیست و اگر شرّى مى بینیم، یا جنبه نسبى دارد یا عدمى، و یا نتیجه اعمال ما است (دقت کنید).

* * *

 


1 ـ در جلد ششم، صفحه 208، ذیل آیه 56 سوره «اعراف» ریشه اصلى «برکت» تشریح شده است.
2 ـ تفسیر «برهان»، جلد 3، صفحه 155.
3 ـ انفال، آیه 29.
4 ـ واژه «ملک» (بر وزن کُرک) چنانکه «راغب» در «مفردات» گوید: به معنى در اختیار گرفتن چیزى و حاکمیت بر آن است، در حالى که، «ملک» (بر وزن پِلک) همیشه دلیل بر حاکمیت و تصرف مالکانه نیست، و به این ترتیب: هر مُلکى، مِلک است، در حالى که هر مِلکى، مُلک نیست.
5 ـ توضیح بیشتر درباره نفى فرزند از خداوند، و دلائل آن در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 116 سوره «بقره» آمده است.
سوره فرقان / آیه 1 - 2 1 ـ اندازه گیرى دقیق موجودات
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma