پیامبر را تنها نگذارید!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
شأن نزول:


در چگونگى ارتباط این آیات، با آیات قبل، بعضى از مفسران از جمله مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» و نویسنده تفسیر «فى ظلال» گفته اند: چون در آیات گذشته بخشى از نحوه معاشرت افراد با دوستان و خویشاوندان مطرح شده بود، آیات مورد بحث، کیفیت معاشرت مسلمانان را با پیشوایشان پیامبر، مطرح نموده و لزوم انضباط در برابر او را تأکید مى کند، تا در همه چیز گوش به فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشند و در کارهاى مهم بدون ضرورت، و بدون اجازه او از جمعیت جدا نشوند.
این احتمال نیز وجود دارد که: در چند آیه قبل، سخن از لزوم اطاعت خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) در میان بود، و یکى از شئون اطاعت آن است که: بدون اذن و فرمان او کارى نکنند، لذا در آیات مورد بحث، از این مطلب سخن مى گوید.
به هر حال، در نخستین آیه مى فرماید: «مؤمنان واقعى کسانى هستند که ایمان به خدا و رسولش آورده اند و هنگامى که در کار مهمى که حضور جمعیت را ایجاب مى کند، با او باشند، بدون اذن و اجازه او به جائى نمى روند» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى أَمْر جامِع لَمْ یَذْهَبُوا حَتّى یَسْتَأْذِنُوهُ).
منظور از «امر جامع»، هر کار مهمى است که اجتماع مردم در آن لازم است و تعاون و همکاریشان ضرورت دارد، خواه مسأله مهمِ مشورتى باشد، خواه مطلبى پیرامون جهاد و مبارزه با دشمن، و خواه نماز جمعه در شرائط فوق العاده، و مانند آن.
بنابراین، اگر مى بینیم بعضى از مفسران آن را به خصوص مشورت، یا خصوص جهاد، یا خصوص نماز جمعه یا نماز عید، تفسیر کرده اند باید گفت: بخشى از معنى آیه را منعکس ساخته اند. شأن نزول هاى گذشته نیز مصداق هائى  از این حکم کلى هستند.
در حقیقت این یک دستور انضباطى است، که: هیچ جمعیت و گروه متشکل و منسجم نمى تواند نسبت به آن بى اعتنا باشد; چرا که در این گونه مواقع، گاهى حتى غیبت یک فرد، گران تمام مى شود و به هدف نهائى آسیب مى رساند، مخصوصاً اگر رئیس جمعیت، فرستاده پروردگار، پیامبر خدا و رهبر روحانى نافذ الامر باشد.
توجه به این نکته نیز لازم است که: منظور از اجازه گرفتن این نیست که هر کس کارى دارد یک اجازه صورى بگیرد و به دنبال کار خود برود، بلکه به راستى اجازه گیرد، یعنى اگر رهبر، غیبت او را مضر تشخیص نداد، به او اجازه مى دهد و در غیر این صورت، باید بماند و گاهى کار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر کند.
لذا در دنبال این جمله اضافه مى کند: «کسانى که از تو اجازه مى گیرند آنها به راستى ایمان به خدا و رسولش آورده اند، ایمانشان تنها با زبان نیست، بلکه با روح و جان، مطیع فرمان تواند» (إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ).
«در این صورت هر گاه از تو براى بعضى از کارهاى مهم خود، اجازه بخواهند به هر کس از آنها مى خواهى (و صلاح مى بینى) اجازه ده» (فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ).
روشن است: این گونه افراد با ایمان با توجه به این که براى امر مهمى اجتماع کرده اند، هرگز براى یک کار جزئى اجازه نمى طلبند، و منظور از «شَأْنِهِمْ» در آیه، کارهاى ضرورى و قابل اهمیت است.
و از سوى دیگر، خواست پیامبر(صلى الله علیه وآله) مفهومش این نیست که بدون در نظر  گرفتن جوانب امر و اثرات حضور و غیاب افراد اجازه دهد، بلکه این تعبیر براى آن است که دست رهبر باز باشد، و در هر مورد ضرورت حضور افراد را احساس مى کند به آنها اجازه رفتن را ندهد.
شاهد این سخن این که: در آیه 43 سوره «توبه»، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به خاطر اجازه دادن به بعضى از افراد مؤاخذه مى کند، مى گوید: عَفَا اللّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِیْنَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِیْنَ:
«خداوند تو را عفو کرد، چرا پیش از آن که راستگویان از دروغگویان براى تو شناخته شوند به آنها اجازه دادى»؟!.
این آیه نشان مى دهد: حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در اجازه دادن به افراد، باید دقت کند و تمام جوانب کار را در نظر گیرد، و در این امر مسئولیت الهى دارد.
و در پایان آیه مى فرماید: هنگامى که به آنها اجازه مى دهى «براى آنان استغفار کن که خداوند غفور و رحیم است» (وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
در اینجا این سؤال پیش مى آید که: این استغفار براى چیست؟ مگر آنها با اجازه گرفتن از پیامبر(صلى الله علیه وآله) باز گنهکارند که نیاز به استغفار دارند؟!.
این سؤال را از دو راه مى توان پاسخ گفت: نخست این که: آنها گر چه مأذون و مجازند ولى بالاخره کار شخصى خود را بر کار جمعى مسلمین مقدم داشته اند و این خالى از یک نوع ترک اولى نیست.(1)
و لذا نیاز به استغفار دارند (همانند استغفار بر یک عمل مکروه).
ضمناً، این تعبیر نشان مى دهد: باید تا مى توانند از گرفتن اجازه خوددارى کنند و فداکارى و ایثار نمایند که حتى پس از اجازه باز عمل آنها ترک اولى است،  مبادا حوادث جزئى را بهانه ترک گفتن این برنامه هاى مهم قرار دهد.
دیگر این که: آنها به خاطر رعایت ادب در برابر رهبرشان درخور لطف الهى هستند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عنوان تشکر از این عمل براى آنها استغفار مى کند.(2)
در عین حال این دو پاسخ، با هم منافاتى ندارد و ممکن است هر دو منظور باشد.
البته این دستور انضباطى مهم اسلامى، مخصوص پیامبر و یارانش نبوده است بلکه در برابر تمام رهبران و پیشوایان الهى اعم از پیامبر و امام(علیه السلام) و علمائى که جانشین آنها هستند رعایت آن لازم است; چرا که مسأله سرنوشت مسلمین و نظام جامعه اسلامى در آن، مطرح مى باشد، و حتى علاوه بر دستور قرآن مجید، عقل و منطق نیز حاکم به آن است; زیرا اصولاً هیچ تشکیلاتى بدون رعایت این اصل، پا بر جا نمى ماند، و مدیریت صحیح بدون آن امکان پذیر نیست.
عجب این که: بعضى از مفسران معروف اهل سنت، این آیه را دلیل بر جواز اجتهاد و واگذارى حکم به رأى مجتهد دانسته اند، ولى ناگفته پیدا است آن اجتهادى که در مباحث اصول و فقه مطرح است مربوط به احکام شرع است، نه مربوط به موضوعات، اجتهاد در موضوعات قابل انکار نیست، هر فرمانده لشکر، هر رئیس اداره و هر سرپرست گروهى به هنگام تصمیم گیرى در مسائل اجرائى و موضوعات خارجى رأیش محترم است، اما این دلیل بر آن نیست که در احکام کلى شرع بتوان اجتهاد کرد و با مصلحت اندیشى، حکمى وضع یا حکمى را نفى نمود.

* * *

سپس دستور دیگرى در ارتباط با فرمان هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بیان کرده  مى گوید: «دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در میان خود مانند دعوت بعضى از شما نسبت به بعضى دیگر تلقى نکنید» (لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً).
او هنگامى که شما را براى مسأله اى فرا مى خواند حتماً یک موضوع مهم الهى و دینى است، باید آن را با اهمیت تلقى کنید، و به طور جدى پاى آن بایستید، دعوت هاى او را ساده نگیرید که فرمانش، فرمان خدا، و دعوتش، دعوت پروردگار است.
پس از آن ادامه مى دهد: «خداوند کسانى از شما که براى جدا شدن از برنامه هاى مهم پیامبر(صلى الله علیه وآله) پشت سر دیگران پنهان مى شوند، و یکى پس از دیگرى فرار مى کنند مى داند» و مى بیند (قَدْ یَعْلَمُ اللّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِواذاً).
«اما آنها که مخالفت فرمان او مى کنند باید از این بترسند که فتنه اى دامنشان را بگیرد، یا عذاب دردناکى به آنها برسد» (فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
«یَتَسَلَّلُون» از ماده «تسلّل» در اصل به معنى بر کندن چیزى است، مثلاً گفته مى شود: سَلَّ السَّیْفَ مِنَ الْغِمْد: «یعنى شمشیر را از غلاف کشید» و معمولاً به کسانى که مخفیانه و به طور قاچاقى از جائى مى گریزند، «مُتِسَلِّلُون» گفته مى شود.
«لِواذاً» از «ملاوذه» به معنى استتار است، و در اینجا به معنى عمل کسانى است که پشت سر دیگرى خود را پنهان مى کنند، یا در پشت دیوارى قرار مى گیرند و به اصطلاح افراد را خواب، و فرار مى کنند، این عملى بوده است که منافقین به هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) مردم را براى جهاد یا امر مهم دیگرى فرا مى خواند، انجام مى دادند.
قرآن مجید، مى گوید: این عمل زشت منافقانه شما، اگر از مردم پنهان بماند از خدا هرگز پنهان نخواهد ماند، و این مخالفت هاى شما در برابر فرمان  پیامبر(صلى الله علیه وآله) مجازات دردناکى در دنیا و آخرت دارد.
در این که منظور از «فتنه» در اینجا چیست؟ بعضى از مفسران آن را به معنى قتل، بعضى به معنى گمراهى، بعضى به معنى تسلط سلطان ظالم، و سر انجام بعضى به معنى بلاى نفاق که در قلب انسان آشکار مى شود دانسته اند.
این احتمال نیز وجود دارد که: منظور از فتنه، فتنه هاى اجتماعى و نابسامانى ها، هرج و مرج، شکست و سایر آفت هائى است که بر اثر تخلف از فرمان رهبر دامنگیر جامعه مى شود.
ولى، «فتنه» مفهوم وسیعى دارد که همه این امور و غیر اینها را شامل مى شود، همان گونه که «عذاب الیم» ممکن است عذاب دنیا یا آخرت یا هر دو را در بر گیرد.
قابل توجه این که: در تفسیر آیه فوق، غیر از آنچه گفتیم دو احتمال دیگر ذکر کرده اند:
نخست این که: منظور از «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» این است: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را صدا مى زنید، با ادب و احترامى که شایسته مقام او است وى را بخوانید، نه همچون صدا زدن یکدیگر; زیرا بعضى از کسانى که با ادب اسلامى آشنا نبودند، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى رسیدند و در میان جمع یا تنهائى مرتب: یا محمّد! یا محمّد!... مى گفتند، به گونه اى که شایسته یک رهبر بزرگ آسمانى نبود، هدف این است که: او را با تعبیراتى مانند یا رسول اللّه و یا نبى اللّه و با لحنى معقول و مؤدبانه صدا بزنند.
در بعضى از روایات نیز این تفسیر وارد شده است، ولى با توجه به آیه گذشته و تعبیرات ذیل خود این آیه، که سخن از اجابت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و غائب نشدن از محضر او بدون اذن است، این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست،  مگر این که بگوئیم هر دو مطلب مراد است، و تفسیر اول و دوم را در مفهوم آیه جمع بدانیم.
تفسیر سومى نیز براى آیه نقل شده که: بسیار ضعیف به نظر مى رسد و آن این که: «دعا و نفرین هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را همچون نفرین خودتان درباره یکدیگر نگیرید».(3)
چرا که دعا و نفرین او روى حساب است و برنامه الهى، و مسلماً کارگر خواهد شد.
اما با توجه به این که این تفسیر تناسبى با صدر و ذیل آیه ندارد و روایتى نیز درباره آن نرسیده، قابل قبول نیست.
ذکر این نکته نیز لازم است که علماى اصول، از جمله «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ...» چنین استفاده کرده اند که :اوامر پیامبر(صلى الله علیه وآله) دلالت بر وجوب دارد ولى این استدلال اشکالاتى دارد که در علم اصول به آن اشاره شده است.

* * *

آخرین آیه مورد بحث، که «آخرین آیه سوره نور» است اشاره لطیف و پر معنائى است به مسألهء مبدأ و معاد که انگیزه انجام همه فرمان هاى الهى است و در واقع ضامن (اجراى همه اوامر و نواهى مى باشد، از جمله اوامر و نواهى مهمى که در سر تا سر این سوره آمده است)، مى فرماید:
«آگاه باشید که براى خدا است آنچه که در آسمان ها و زمین است» (أَلا إِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
خدائى که علم و دانش او همه جهان را در بر مى گیرد، و «مى داند آنچه را  شما بر آن هستید» (روش شما، اعمال شما، عقیده و نیت شما، همه براى او آشکار است) (قَدْ یَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ).
و تمام این امور، بر صفحه علم او ثبت است «و آن روز که انسان ها به سوى او باز مى گردند آنها را از اعمالى که انجام دادند آگاه مى سازد» و نتیجه آن را هر چه باشد به آنها مى دهد (وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
«و خدا به هر چیز عالم و آگاه است» (وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْء عَلِیمٌ).
قابل توجه این که: در این آیه سه بار بر روى علم خدا نسبت به اعمال انسان ها تکیه شده است و این، به خاطر آن است: هنگامى که انسان احساس کند، کسى به طور دائم مراقب او است، و ذره اى از پنهان و آشکارش بر او مخفى نمى ماند این اعتقاد و باور اثر تربیتى فوق العاده روى او مى گذارد و ضامن کنترل انسان در برابر انحرافات و گناهان است.

* * *

  بار الها! «مصباح» قلب ما را به نور علم و ایمان روشن فرما، و «مشکاة» وجودمان را براى حفظ ایمان تقویت نما، تا «صراط مستقیم» پیامبرانت را به سوى رضاى تو ره سپر شویم و به مصداق «لا شرقیة و لا غربیه» از هر گونه انحراف در سایه لطفت مصون بمانیم.
بار الها! چشم ما را به نور عفت، قلب ما را به نور معرفت، روح ما را به نور
تقوا، و تمام وجودمان را به نور هدایت، روشن فرما و از سرگردانى، غفلت و گرفتارى در چنگال وسوسه هاى شیطان، محفوظ دار.
خداوندا! پایه هاى حکومت عدل و داد اسلامى را براى اجراى حدودت  محکم کن و جامعه ما را از سقوط در دامان بى عفتى ها مصون دار!
 
اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدِیْر
 
پایان جلد 14 تفسیر نمونه
 
پایان سوره نور(4)
17 / ربیع الاول / 1403
22 / 10 / 1361
 


1 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 24، صفحه 39، «روح المعانى» و تفسیر «قرطبى»، ذیل آیات مورد بحث.
2 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 24، صفحه 39، ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ کلمه «دعاء» اگر بعد از آن «لام» باشد به معنى دعا است و اگر «على» باشد به معنى نفرین است و اگر هیچ کدام نباشد احتمال هر دو را دارد.
4 ـ پایان تصحیح: 9 / صفر / 1425 ـ مطابق 12 / 1 / 1383 (قم المقدسة).
شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma