آیه نور!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
سوره نور / آیه 35 - 38 نکته ها:

در تفسیر آیات فوق، سخن بسیار گفته شده است، و مفسران، فلاسفه و عرفاى اسلامى هر کدام بحث هاى فراوانى دارند، پیوند ارتباط این آیات، با آیات گذشته از این نظر است که: در آیات پیشین، سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجراى همه احکام الهى مخصوصاً کنترل کردن غرائز سرکش، به خصوص غریزه جنسى ـ که نیرومندترین آنها است ـ بدون استفاده از پشتوانه «ایمان» ممکن نیست، سر انجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن مى گوید.
نخست مى فرماید: «خداوند نور آسمان ها و زمین است» (اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چه جمله زیبا، جالب و پر ارزشى! آرى، خدا نور آسمان ها و زمین است، روشنى و روشنى بخش همه آنها.
گروهى از مفسران کلمه «نور» را در اینجا به معنى «هدایت کننده».
بعضى به معنى «روشن کننده».
و بعضى به معنى «زینت بخش» تفسیر کرده اند.
 همه این معانى صحیح است ولى مفهوم آیه، باز هم از این گسترده تر مى باشد.
توضیح این که: در قرآن مجید و روایات اسلامى از چند چیز به عنوان «نور» یاد شده است:
1 ـ قرآن مجید ـ چنان که در آیه 15 سوره «مائده» مى خوانیم: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ: «از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد».
و در آیه 157 سوره «اعراف» نیز مى خوانیم: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: «کسانى که پیروى از نورى مى کنند که با پیامبر نازل شده است، آنها رستگارانند».
2 ـ ایمان ـ چنان که در آیه 257 «بقره» آمده است: اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ: «خداوند ولى کسانى است که ایمان آورده اند، آنها را از ظلمت هاى (شرک و کفر) به سوى نور (ایمان) رهبرى مى کند».
3 ـ هدایت الهى و روشن بینى ـ چنان که در آیه 122 سوره «انعام» آمده: أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِج مِنْها:
«آیا کسى که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتى براى او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در تاریکى باشد و هرگز از آن خارج نگردد»؟!
4 ـ آئین اسلام ـ چنان که در آیه 32 سوره «توبه» مى خوانیم: یَأْبَى اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ: «خداوند ابا دارد جز از این که نور (اسلام) را کامل کند هر چند کافران نخواهند».
 5 ـ شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ در آیه 46 سوره «احزاب» درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: وَ داعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً: «ما تو را دعوت کننده به سوى خدا به اذن و فرمان او قرار دادیم و چراغى نور بخش».
6 ـ امامان و پیشوایان معصوم ـ چنان که در زیارت «جامعه» آمده: خَلَقَکُمُ اللّهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِیْنَ: «خداوند شما را نورهائى آفرید که گرد عرش او حلقه زده بودید».
و نیز در همان زیارت نامه آمده است: وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیارِ وَ هُداةُ الْأَبْرارِ: «شما نور خوبان و هدایت کننده نیکوکاران هستید».
7 ـ و بالاخره از علم و دانش نیز به عنوان نور یاد شده چنان که در حدیث مشهور است: العِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّهُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشاءُ: «علم نورى است که خدا در قلب هر کس که بخواهد مى افکند»...(1) اینها همه از یکسو.
و از سوى دیگر، باید در اینجا خواص و ویژگى هاى نور را دقیقاً بررسى کنیم، با مطالعه اجمالى روشن مى شود که «نور» داراى خواص و ویژگى هاى زیر است:
1 ـ نور زیباترین و لطیف ترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائى ها و لطافت ها است!
2 ـ نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان ماده دارد، نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه مى تواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه) هفت بار دور بزند، به همین دلیل مسافت هاى فوق العاده عظیم و سرسام آور نجومى را فقط با سرعت سیر نور مى سنجند و واحد سنجش در آنها سال نورى است، یعنى مسافتى را که نور در  یکسال با آن سرعت سرسام آورش، مى پیماید.
3 ـ نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است، و بدون آن، چیزى را نمى توان دید، بنابراین هم «ظاهر» است و هم «مُظهِر» (ظاهر کننده غیر).
4 ـ نور آفتاب که مهمترین نور در دنیاى ما است پرورش دهنده گل ها و گیاهان بلکه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودى بدون استفاده از نور (به طور مستقیم یا غیر مستقیم) زنده بماند.
5 ـ امروز ثابت شده تمام رنگ هائى را که ما مى بینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهاى مشابه آن است و گر نه، موجودات در تاریکى مطلق رنگى ندارند!.
6 ـ تمام انرژى هاى موجود در محیط ما (به جز انرژى اتمى) همه، از نور آفتاب سرچشمه مى گیرد، حرکت بادها، ریزش باران، حرکت نهرها، سیل ها و آبشارها و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمى دقت به نور آفتاب منتهى مى شود.
سر چشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مى دارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست مى آید، نیز از گرمى آفتاب است; چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمى به گیاهان و حیواناتى باز مى گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده اند، بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است.
7 ـ نور آفتاب نابود کننده انواع میکرب ها و موجودات موذى است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود، کره زمین، تبدیل به بیمارستان بزرگى مى شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند!.
خلاصه، هر چه در این پدیده عجیب عالم خلقت (نور)، بیشتر مى نگریم و  دقیق تر مى شویم آثار گران بها و برکات عظیم آن آشکارتر مى شود.
حال با در نظر گرفتن این دو مقدمه، اگر بخواهیم براى ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلى از موجودات حسى این جهان انتخاب کنیم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است) آیا جز از واژه «نور» مى توان استفاده کرد؟!
همان خدائى که پدید آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه اى چشم لطف خود را از آنها باز گیرد، همگى در ظلمت فنا و نیستى فرو مى روند.
و جالب این که: هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد، به همان اندازه نورانیت و روشنائى کسب مى کند:
قرآن نور است چون کلام اوست.
آئین اسلام نور است چون آئین او است.
پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آئین او بعد از پیامبرانند.
ایمان نور است چون رمز پیوند با او است.
علم نور است چون سبب آشنائى با او است.
بنابراین، «اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْض».
بلکه اگر نور را به معنى وسیع کلمه به کار بریم یعنى «هر چیزى که ذاتش ظاهر و آشکار باشد و ظاهر کننده غیر» در این صورت به کار بردن کلمه «نور» در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نخواهد داشت; چرا که چیزى در عالم خلقت از او آشکارتر نیست، و تمام آنچه غیر او است از برکت وجود او آشکار است.
در کتاب «توحید» از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) چنین آمده: از آن  حضرت تفسیر آیه «اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الأَرْض» را خواستند فرمود: هاد لِأَهْلِ السَّمواتِ وَ هاد لِأَهْلِ الْأَرْضِ: «او هدایت کننده اهل آسمان ها و هدایت کننده اهل زمین است».
در حقیقت این یکى از خواص نور الهى است، اما مسلماً منحصر به آن نمى باشد، و به این ترتیب، تمام تفسیرهائى را که در زمینه این آیه گفته اند، مى توان در آنچه ذکر کردیم جمع نمود که هر کدام اشاره به یکى از ابعاد این نور بى نظیر و این روشنائى بى مانند است.
جالب این که: در فراز چهل و هفتم از دعاى «جوشن کبیر» که مجموعه اى از صفات خداوند متعال است مى خوانیم: یا نُورَ النُّورِ، یا مُنَوِّرَ النُّورِ، یا خالِقَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ النُّورِ، یا مُقَدِّرَ النُّورِ، یا نُوْرَ کُلِّ نُوْر، یا نُوراً قَبْلَ کِلِّ نِوْر، یا نُوراً بَعْدَ کُلِّ نُوْر، یا نُوراً فَوْقَ کُلِّ نُوْر، یا نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ:
«اى نور نورها، و اى روشنى بخش روشنائى ها، اى آفریننده نور، اى تدبیر کننده نور، اى تقدیر کننده نور، اى نور همه نورها، اى نور قبل از هر نور، اى نور بعد از هر نور، اى نورى که برتر از هر نورى، و اى نورى که همانندش نورى نیست»!.
و به این ترتیب، همه انوار هستى از نور او مایه مى گیرد، و به نور ذات پاک او منتهى مى شود.
قرآن، بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگى نور الهى را در اینجا مشخص مى کند و مى فرماید: «مثل نور خداوند، همانند چراغدانى است که در آن چراغى باشد و آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده، همچون یک ستاره فروزان» (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاة فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَة الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ).
و «این چراغ با روغنى افروخته مى شود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى» (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَة مُبارَکَة زَیْتُونَة لا شَرْقِیَّة وَ لا غَرْبِیَّة).
«آنچنان روغنش صاف و خالص است که گوئى بدون تماس با آتش مى خواهد شعلهور شود»! (یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).
«نورى است بر فراز نور» (نُورٌ عَلى نُور).
و «خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى کند» (یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ).
«و براى مردم مثل ها مى زند» (وَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ لِلنّاسِ).
«و خداوند به هر چیزى آگاه است» (وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْء عَلِیمٌ).
براى تشریح این مثال توجه به چند امر ضرورى است:
«مشکاة» در اصل، به معنى روزنه و محل کوچکى است که در دیوار ایجاد مى کردند و چراغ هاى معمول قدیم را براى محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان، در آن مى نهادند، و گاه از داخل اطاق طاقچه کوچکى درست مى کردند و طرفى را که در بیرون اطاق و مشرف به حیاط منزل بود با شیشه اى مى پوشاندند، تا هم داخل اطاق روشن شود، و هم صحن حیاط، و در ضمن از باد و طوفان نیز مصون بماند.
و نیز به محفظه هاى شیشه اى که به صورت مکعب مستطیلى مى ساختند و درى داشت و در بالاى آن روزنه اى براى خروج هوا، و چراغ را در آن مى نهادند، گفته شده است.
کوتاه سخن این که: «مشکاة» محفظه اى براى چراغ در مقابل حمله باد و طوفان بود، و از آنجا که غالباً در دیوار ایجاد مى شد نور چراغ را نیز متمرکز ساخته و منعکس مى نمود.
«زجاجه» یعنى «شیشه»، و در اصل به سنگ هاى شفاف مى گویند، و از آنجا که شیشه نیز از مواد سنگى ساخته مى شود و شفاف است به آن «زجاجه» گفته شده.
و در اینجا به معنى حبابى است که روى چراغ مى گذاشتند، تا هم شعله را محافظت کند و هم گردش هوا را، از طرف پائین به بالا، تنظیم کرده، بر نور و روشنائى شعله بیفزاید.
«مصباح»، به معنى خود «چراغ» است که معمولاً با فتیله و یک ماده روغنى قابل اشتعال افروخته مى شده است.
جمله «یُوقَدُ مِنْ شَجَرَة مُبارَکَة زَیْتُونَة لا شَرْقِیَّة وَ لا غَرْبِیَّة» اشاره به ماده انرژى زاى فوق العاده مستعد براى این چراغ است; چرا که «روغن زیتون» که از درخت پر بار و پر برکتى گرفته مى شود، یکى از بهترین روغن ها براى اشتعال است آن هم درختى که تمام جوانب آن به طور مساوى در معرض تابش نور آفتاب باشد، نه در جانب شرق باغ و کنار دیوارى قرار گرفته باشد و نه در جانب غرب که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند، و در نتیجه میوه آن نیمى رسیده و نیمى نارس و روغن آن ناصاف گردد.
و با این توضیح، به اینجا مى رسیم که براى استفاده از نور کامل چنین چراغى با درخشش و تابش بیشتر، نیاز به چهار عامل داریم:
چراغدانى که آن را از هر سو محافظت کند بى آن که از نورش بکاهد، بلکه نور آن را متمرکزتر سازد.
حبابى که گردش هوا را بر گرد شعله تنظیم کند، اما آن قدر شفاف باشد که به هیچ وجه مانع تابش نور نگردد.  چراغى که مرکز پیدایش نور بر فتیله آن است.
و بالاخره ماده انرژى زاى صاف و خالص و زلالى که آن قدر آماده اشتعال باشد که گوئى بدون تماس با شعله آتش، مى خواهد شعلهور گردد.
اینها همه از یکسو، در حقیقت بیانگر جسم و ظاهرشان است.
از سوى دیگر، مفسران بزرگ اسلامى در این که: محتواى این تشبیه چیست و به اصطلاح «مُشَبَّه» کدام نور الهى است، تفسیرهاى گوناگونى دارند :
بعضى گفته اند: منظور همان نور هدایتى است که خداوند در دل هاى مؤمنان بر افروخته، و به تعبیر دیگر، منظور «ایمان» است که در سراچه قلوب مؤمنان جایگزین شده است.
بعضى دیگر آن را به معنى قرآن که در درون قلب آدمى نورافکن مى گردد دانسته اند.
بعضى، تشبیه را اشاره به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله).
بعضى اشاره به دلائل توحید و عدل پروردگار.
و بعضى به روح اطاعت و تقوا که مایه هر خیر و سعادت است تفسیر کرده اند.
در واقع تمام مصادیقى که براى نور معنوى در قرآن و روایات اسلامى آمده در اینجا به عنوان تفسیر ذکر شده است، و روح همه آنها در واقع یک چیز است و آن همان نور «هدایت» است که از قرآن و وحى و وجود پیامبران سرچشمه مى گیرد، و با دلائل توحید آبیارى مى شود، و نتیجه آن تسلیم در برابر فرمان خدا و تقوا است.
توضیح این که: نور ایمان که در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:  «مصباح» همان شعله هاى ایمان است که در قلب مؤمن آشکار مى گردد و فروغ هدایت از آن منتشر مى شود.
«زجاجه» و حباب، قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم مى کند.
«مشکاة» سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر، مجموعه شخصیت و آگاهى و علوم و افکار او است که ایمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مى دارد.
و «شجره مبارکه زیتونه» همان وحى الهى است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکى مى باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعلهور و پر بار مى گردد.
در حقیقت این نور خدا است، همان نورى است که آسمان ها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده، و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مى کند.
دلائلى را که از عقل و خرد دریافته اند، با نور وحى آمیخته مى شود و مصداق «نُوْرٌ عَلى نُور» مى گردد.
و هم در اینجا است که دل هاى آماده و مستعد، به این نور الهى هدایت مى شوند و مضمون: «یَهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» در مورد آنان پیاده مى گردد.
بنابراین، براى حفظ این نور الهى (نور هدایت و ایمان) مجموعه اى از معارف، آگاهى ها، خودسازى ها و اخلاق لازم است که همچون مشکاتى این مصباح را حفظ کند.
و نیز قلب مستعد و آماده اى مى خواهد که همچون «زجاجه» برنامه آن را تنظیم نماید.
و امدادى از ناحیه وحى لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژى بخشد.
و این نور وحى باید از آلودگى به گرایش هاى مادى و انحرافى شرقى و  غربى که موجب پوسیدگى و کدورت آن مى شود، بر کنار باشد.
آنچنان صاف، زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف، که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر، تمام نیروهاى وجود انسان را بسیج کند، و مصداق «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.
هر گونه تفسیر به رأى، و پیش داورى هاى نادرست و سلیقه هاى شخصى و عقیده هاى تحمیلى و تمایل به چپ و راست و هر گونه خرافات که محصول این شجره مبارکه را آلوده کند، از فروغ این چراغ مى کاهد و گاه آن را خاموش مى سازد.
این است مثالى که خداوند در این آیه براى نور خود بیان کرده و او از همه چیز آگاه است.
از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن مى شود: اگر در روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) که در تفسیر این آیه رسیده است، گاه «مشکاة»، به قلب پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، «مصباح» به نور علم، «زجاجة» به وصى او على(علیه السلام) و «شجره مبارکه» به ابراهیم خلیل(علیه السلام) که ریشه این خاندان از او است، و جمله «لا شَرْقِیَّة وَ لا غَرْبِیَّة» به نفى گرایش هاى یهود و نصارا تفسیر شده است، در حقیقت چهره دیگرى از همان نور هدایت و ایمان، و بیان مصداق روشنى از آن است، نه این که منحصر به همین مصداق باشد.
و نیز اگر بعضى از مفسران، این نور الهى را به قرآن یا دلائل عقلى یا شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تفسیر کرده اند آن نیز ریشه مشترکى با تفسیر فوق دارد.

* * *

 تا به اینجا ویژگى ها و مشخصات این نور الهى، نور هدایت و ایمان را در لابلاى تشبیه به یک چراغ پر فروغ مشاهده کردیم، اکنون باید دید این چراغ پر نور در کجا است؟ و محل آن چگونه است؟ تا همه آنچه در این زمینه لازم بوده  است با ذکر این محل روشن گردد.
لذا در آیه بعد، مى فرماید: «این مشکاة در خانه هائى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند و مرتفع سازند» (تا از دستبرد دشمنان و شیاطین و هوسبازان در امان باشد) (فِی بُیُوت أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ).
«خانه هائى که نام خدا در آن ذکر شود» (و آیات قرآن و حقائق وحى را در آن بخوانند) (وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ).
بسیارى از مفسران، آیه فوق را همان گونه که در بالا تفسیر کرده ایم مربوط به آیه قبل دانسته اند(2) ولى بعضى آن را مرتبط به جمله بعد مى دانند که چندان صحیح به نظر نمى رسد.
اما این که: بعضى گفته اند: وجود این چراغ پر فروغ، در خانه هائى که ویژگى هایش در این آیه بیان شده، چه اثرى دارد پاسخش روشن است; زیرا خانه اى با این مشخصات که دیوارهاى آن برافراشته شده و مردانى مصمم، بیدار و هشیار در آن به پاسدارى مشغولند، ضامن حفاظت این چراغ پر فروغ است، به علاوه آنها که در جستجوى چنین منبع نور و روشنائى هستند از محل آن با خبر مى شوند و به دنبال آن مى شتابند.
اما این که: منظور از این بیوت: «خانه ها» چیست؟
پاسخ آن از ویژگى هائى که در ذیل آیه براى آن ذکر شده است روشن مى شود، آنجا که مى گوید: «در این خانه ها هر صبح و شام تسبیح خدا مى گویند»   (یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ). (3)

* * *

«مردانى که نه تجارت، آنها را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زکات باز مى دارد و نه خرید و فروش» (رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ).
«آنها از روزى مى ترسند که دل ها و دیده ها در آن دگرگون و زیر و رو مى شود» (یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الأَبْصارُ).
این ویژگى ها نشان مى دهد: این بیوت همان مراکزى است که: به فرمان پروردگار استحکام یافته، و مرکز یاد خدا است و حقائق اسلام و احکام خدا از آن نشر مى یابد، و در این معنى وسیع و گسترده، مساجد، خانه هاى انبیاء و اولیا، مخصوصاً خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خانه على(علیه السلام) جمع است.
و این که بعضى از مفسران آن را منحصراً به مساجد و یا بیوت انبیاء و مانند آن تفسیر کرده اند، دلیلى بر این انحصار نیست، و اگر مشاهده مى کنیم در بعضى از روایات، مانند روایتى که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: هِىَ بُیُوتُ الْأَنْبِیاءُ وَ بَیْتُ عَلِىٍّ مِنْها:
«این آیه، اشاره به خانه پیامبران است و خانه على نیز از این زمره محسوب مى شود».(4)
یا در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که: به هنگام تلاوت این آیه از  آن حضرت پرسیدند: منظور چه بیوتى است؟ فرمود: «بُیُوتُ الْأَنْبِیاء» است «ابوبکر» پرسید: این خانه (اشاره به خانه فاطمه و على(علیهما السلام) کرد) نیز از آن جمله است؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: نَعَمْ مِنْ أَفاضِلِها: «آرى این از برترین آنها است».(5)
همه اینها اشاره به مصداق هاى روشن است; زیرا مى دانیم معمول روایات این است که به هنگام تفسیر، مصادیق روشن را بیان مى کند.
آرى، هر کانونى که به فرمان خدا بر پا شده، نام خدا در آن برده مى شود، و هر صبح و شام، مردان با ایمانى ـ که زندگى مادى آنها را به خود مشغول نمى دارد و از یاد خدا غافل نمى کند ـ به تسبیح و تقدیس در آن مشغولند، چنین خانه هائى مرکز مشکات انوار الهى و ایمان و هدایت است.
در واقع این خانه ها چند ویژگى دارد:
نخست این که: به فرمان خدا بنیاد شده.
دیگر این که: پایه ها و دیوارهایش آنچنان محکم و مرتفع است که آن را از نفوذ شیاطین حفظ مى کند.
و سوم این که: مرکز یاد خدا است.
و سر انجام این که: مردانى از آن پاسدارى مى کنند که صبح و شام به تسبیح خدا مشغولند، و جاذبه هاى دنیاى فریبنده، آنها را از حق غافل نمى سازد.
این خانه ها با این ویژگى ها، سر چشمه هدایت و ایمان اند.
ذکر این نکته نیز لازم است که: در این آیه، هم «تجارت» آمده است و هم «بیع» با این که: به نظر مى رسد هر دو یک معنى داشته باشد، ولى ممکن است تفاوت این دو از این نظر باشد که: تجارت اشاره به یک کار مستمر و مداوم است، ولى بیع براى یک مرحله و به صورت گذرا است.
توجه به این امر نیز ضرورى است که نمى فرماید: آنها مردانى هستند که به سوى تجارت و بیع نمى روند، بلکه مى گوید: تجارت و بیع آنها را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زکات غافل نمى کند.
آنها پیوسته از روز قیامت و دادگاه عدل پروردگار، که از شدت وحشتش دل ها و چشم ها در آن دگرگون مى شود، بیمناکند (توجه داشته باشید جمله «یخافون» به مقتضاى این که فعل مضارع است دلالت بر استمرار خوف و ترس آنها از قیامت دارد، خوف و ترسى که آنان را به انجام مسئولیت ها و رسالت ها وادار مى کند).

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، به پاداش بزرگ این پاسداران نور هدایت و عاشقان حق و حقیقت، اشاره کرده، چنین مى گوید:
«این به خاطر آن است که خداوند آنها را به بهترین اعمالى که انجام داده اند پاداش دهد و از فضلش بر پاداش آنها بیفزاید» (لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
و این جاى تعجب نیست; زیرا فیض خداوند براى آنها که شایسته فیض اویند محدود نیست «و خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مى دهد و از مواهب بى انتهاى خویش بهره مند مى سازد» (وَ اللّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِساب).
در این که،: منظور از «أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» در این آیه چیست؟
بعضى گفته اند: اشاره به همه اعمال نیک است اعم از واجبات، مستحبات، کوچک و بزرگ.
 بعضى دیگر معتقدند: اشاره به این است که خداوند کار خیر را ده برابر، و  گاه هفتصد برابر یا بیشتر، پاداش مى دهد، چنان که در آیه 160 «انعام» مى خوانیم: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالُها:
«کسى که کار نیک کند ده برابر پاداش مى گیرد».
و در آیه 261 سوره «بقره» در مورد انفاق کنندگان پاداشى معادل هفتصد برابر و یا مضاعف آن ذکر شده است.
این احتمال نیز در تفسیر جمله فوق وجود دارد که: منظور این است خداوند تمام اعمال آنها را بر معیار و مقیاس بهترین اعمالشان پاداش مى دهد، حتى اعمال کم اهمیت و متوسطشان همردیف بهترین اعمالشان در پاداش خواهد بود!.
و این از فضل خداوند دور نیست; چرا که در مقام عدالت و مجازات برابرى ضرورى است، اما هنگامى که به مقام فضل و کرم مى رسد مواهب و بخشش ها بى حساب است; چرا که ذات پاکش نامحدود است، و «نعمتش نامتناهى کرمش بى پایان».

* * *


1 ـ «مصباح الشریعه»، صفحه 16.
2 ـ تقدیر آیه در واقع چنین بوده است: «هذِهِ الْمِشْکاةُ فِى بُیُوت...» یا «هذَا الْمِصْباحُ فِى بُیُوت...» یا «هذِهِ الشَّجَرَةُ الْمُبارَکَةُ فِى بُیُوت...» یا «نُورُ اللّهِ فِى بُیُوت...».
در حالى که در تفسیر دوم «فِى بُیُوت» را متعلق به «یُسَبِّحُ» مى دانند که مفهوم آیه چنین مى شود: «در خانه هائى که خداوند اجازه داده است آن را برافرازند، مردانى صبح و شام تسبیح خدا مى گویند ولى این تفسیر با ذکر کلمه «فیها» سازگار نیست; چرا که تکرار محسوب مى شود به علاوه با روایاتى که در تفسیر آیه وارد شده نیز هماهنگ نمى باشد. (دقت کنید).
3 ـ «غُدُوّ» (بر وزن علو) به معنى صبحگاهان است، «راغب» در «مفردات» مى گوید: «غدوّ» به اول روز گفته مى شود، و در قرآن در مقابل «آصال» قرار گرفته، در حالى که «غداة» در برابر «عشى» آمده.
«آصال» جمع «اصل» (بر وزن رسل) و آن هم به نوبه خود جمع «اصیل» به معنى «عصر» است.
اما این که چرا کلمه «غدوّ» به صورت مفرد و «آصال» به صورت جمع آمده؟ «فخر رازى» مى گوید: به خاطر این است که «غدوّ» جنبه مصدرى دارد و مصدر جمع بسته نمى شود.
4 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 607.
5 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 144، ذیل آیه مورد بحث.
سوره نور / آیه 35 - 38 نکته ها:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma