قرآن وجدان آنها را به داورى مى طلبد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
سوره مؤمنون / آیه 81 - 90 1 ـ معنى چند لغت



آیات گذشته منکران توحید پروردگار و معاد را، به اندیشه در جهان هستى و آیات آفاقى و انفسى دعوت کرد، در آیات مورد بحث، اضافه مى کند: اینها اندیشه و عقل را رها کرده و کورکورانه از نیاکان خود تقلید مى کنند، مى فرماید: «آنها همان مى گویند که پیشینیان مى گفتند» (بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ).

* * *

«آنها از روى تعجب مى گفتند: آیا هنگامى که ما مُردیم، خاک و استخوان (پوسیده) شدیم آیا بار دیگر برانگیخته خواهیم شد»؟! (قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ). (1)

* * *

این باور کردنى نیست! «اینها وعده هاى دروغینى است که هم به ما و هم به پدران ما در گذشته داده مى شد» (لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ).
«اینها فقط افسانه ها و اسطوره هاى پیشینیان است» (إِنْ هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
آفرینش مجدد، اسطوره اى است، حساب و کتاب افسانه اى دیگر، و بهشت  و دوزخ نیز هر یک اسطوره اى بیش نیست!.

* * *

و از آنجا که کفار و مشرکان بیش از همه از مسأله معاد وحشت داشتند، و به همین دلیل، با انواع بهانه ها و لطائف الحیل مى خواستند شانه از زیر بار آن خالى کنند، قرآن نیز مشروحاً و به طور مؤکد از معاد سخن مى گوید.
لذا در دنباله آیات مورد بحث، از سه راه، منطق واهى منکران معاد را در هم مى کوبد: از راه مالکیت خداوند بر پهنه عالم هستى، سپس ربوبیت او، و سر انجام حاکمیتش بر مجموعه جهان، و از تمام این بحث ها چنین نتیجه مى گیرد که او از هر نظر قدرت و توانائى بر مسأله معاد را دارد، و عدالت و حکمتش ایجاب مى کند که این جهان، عالم آخرت را به دنبال خود داشته باشد.
و جالب این که: در هر مورد از خود مشرکان اعتراف مى گیرد و سخن آنها را به خودشان باز مى گرداند.
نخست مى گوید: «بگو زمین و کسانى که در زمین اند از آن کیست، اگر شما مى دانید»؟! (قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیها إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

* * *

آن گاه اضافه مى کند: آنها بر اساس نداى فطرت و اعتقادى که به خداوند آفریننده هستى دارند «در پاسخ تو مى گویند: مالکیت زمین و آنچه در آن است براى خدا است» (سَیَقُولُونَ لِلّهِ).
ولى تو به آنها «بگو: اکنون که چنین است و خود شما نیز اعتراف دارید، چرا متذکر نمى شوید»؟ (قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).
با این اعتراف صریح و روشن، چگونه زنده شدن انسان را بعد از مرگ بعید مى شمرید؟ و از قدرت فراگیر خداوند بزرگ، دور مى دانید؟

* * *

دگر بار دستور مى دهد از آنها سؤال کن و «بگو: چه کسى پروردگار آسمان هاى هفتگانه و پروردگار عرش عظیم است»؟! (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ).

* * *

باز آنها روى همان فطرت توحیدى و اعتقادى که به اللّه به عنوان خالق هستى دارند، «مى گویند: همه اینها از آن خدا است» (سَیَقُولُونَ لِلّهِ).
با این اقرار آشکار، به آنها «بگو: شما که خود به این واقعیت معترفید، چرا از خدا نمى ترسید و منکر قیامت و بازگشت مجدد انسان به زندگى مى شوید»؟! (قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ).

* * *

بار دیگر از آنها درباره حاکمیت بر آسمان ها و زمین سؤال کن! و «بگو: چه کسى حکومت همه موجودات را در دست دارد»؟! (قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْء).
«چه کسى به همه بى پناهان پناه مى دهد؟ و نیاز به پناه دادن کسى ندارد»؟! (وَ هُوَ یُجِیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیْهِ).
«اگر راستى از این واقعیت ها آگاهید» (إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

* * *

دیگر بار زبان به اعتراف مى گشایند و «مى گویند: ملکوت و حاکمیت، حمایت و پناه دادن در این عالم منحصر به خدا است» (سَیَقُولُونَ لِلّهِ).
«بگو: با این حال، چگونه مى گوئید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) شما را سحر کرده و مسحور او شده اید»؟ (قُلْ فَأَنّى تُسْحَرُونَ).
اینها واقعیاتى است که خود شما در هر مرحله به آن اعتراف دارید، او را  «مالک» هستى مى دانید، او را «خالق» هستى معرفى مى کنید، او را «مدیر و مدبر و حاکم و پناهگاه» مى شمرید.
کسى که این همه قدرت و توانائى دارد، و قلمرو حکومتش تا این حدّ گسترده است، آیا نمى تواند انسانى را که در آغاز خاک بوده، باز هم به خاک باز گشته، لباس حیات در تنش بپوشاند، و مبعوث و محشورش کند؟!
چرا از واقعیت ها طفره مى روید؟ چرا پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را ساحر یا دیوانه مى شمرید؟ شما که در اعماق دل به این حقایق معترفید!

* * *

سرانجام، به عنوان یک جمع بندى و نتیجه گیرى فشرده و کوتاه، مى فرماید: نه سحر است، نه جادو و نه چیز دیگر، «بلکه ما حق را براى آنها آوردیم و روشن ساختیم و آنها دروغ مى گویند» (بَلْ أَتَیْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
در بیان حقایق، از ناحیه ما و پیامبران ما کوتاهى نشده است، مقصر خود شما هستید که چشم روى هم گذارده و راه انحراف پیش گرفته و لجوجانه و سرسختانه به آن ادامه مى دهند.

 * * *

 


1 ـ مقدم داشتن «تراب» (خاک) بر «عظام» (استخوان ها): یا به خاطر این است که: بازگشت خاک به زندگى نخستین عجیب تر است از بازگشت استخوان ها. و یا اشاره به این که اجداد ما خاک شده اند و پدران ما تبدیل به استخوان پوسیده. و یا اشاره به این که: نخست گوشت بدن انسان خاک مى شود و در کنار استخوان ها قرار مى گیرد و سپس استخوان ها خاک مى گردند.
سوره مؤمنون / آیه 81 - 90 1 ـ معنى چند لغت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma