سرنوشت غم انگیز یک قوم دیگر (قوم ثمود)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
سوره مؤمنون / آیه 31 - 41 1 ـ زندگى پر زرق و برق و اثر شوم آن



این آیات، به بحث پیرامون اقوام دیگرى که بعد از نوح(علیه السلام) بر سر کار آمدند پرداخته و منطق آنها را که هماهنگ منطق کفار پیشین بوده، همچنین سرنوشت دردناکشان را شرح مى دهد، و بحث هائى را که در آیات گذشته ذکر شد تکمیل  مى کند.
نخست مى گوید: «ما بعد از آنها جمعیت دیگرى را به وجود آوردیم و قوم تازه اى به روى کار آمدند» (ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ).
«قرن» از ماده «اقتران» به معنى نزدیکى است، لذا به جمعیتى که در عصر واحد زندگى مى کنند «قرن» گفته مى شود.
و گاه به زمان آنها نیز «قرن» مى گویند، اندازه گیرى مدت قرن به سى سال، یا صد سال صرفاً جنبه قراردادى دارد و تابع سنت هاى اقوام مختلف مى باشد.

* * *

از آنجا که بشر نمى تواند بدون یک رهبر الهى باشد، خداوند پیامبر بزرگى را براى نشر دعوت توحید، آئین حق و عدالت به سوى آنها فرستاد، چنان که آیه بعد مى گوید: «ما در میان آنها رسولى از خودشان فرستادیم که پروردگار یکتا را بپرستید و جز او معبودى براى شما نیست» (فَأَرْسَلْنا فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ).

این همان چیزى بود که نخستین پایه دعوت همه پیامبران را تشکیل مى داد این نداى توحید بود که زیر بناى همه اصلاحات فردى و اجتماعى است.
آن گاه این رسول الهى براى تأکید بیشتر به آنها مى گفت: «آیا در برابر این دعوت صریح، باز هم از شرک و بت پرستى پرهیز نمى کنید»؟ (أَ فَلا تَتَّقُونَ).
در این که: این قوم کدامیک از اقوام بودند؟ و پیامبرشان چه نام داشت؟ مفسران با بررسى آیات مشابه آن در قرآن دو احتمال داده اند:
نخست این که: منظور «قوم ثمود» است که در سرزمینى در شمال حجاز زندگى مى کردند و پیامبر بزرگ الهى «صالح»(علیه السلام) براى هدایت آنها مبعوث شد، آنها کفر ورزیدند و راه طغیان پیش گرفتند، سرانجام به وسیله صیحه آسمانى  (صاعقه اى مرگبار) از میان رفتند.
شاهد این تفسیر، مجازات «صیحه» است که در پایان آیات مورد بحث، براى آنها ذکر شده، و در سوره «هود»، آیه 67 نیز صریحاً درباره «قوم صالح» آمده است.
دیگر این که: منظور «قوم عاد» است که پیامبرشان «هود»(علیه السلام) بود و در بعضى از آیات قرآن سرگذشت آنها بلافاصله بعد از سرگذشت نوح(علیه السلام) آمده و این خود قرینه اى بر این تفسیر است.(1)
اما با توجه به این که: مجازات این قوم، طبق آیات 6 و 7 سوره «الحاقه» تندباد شدیدى بود که هفت شب و هشت روز آنها را در هم مى کوبید، روشن مى شود تفسیر اول صحیح تر است.

* * *

به هر حال، ببینیم عکس العمل این قوم سرکش در برابر نداى توحیدى این پیامبر بزرگ چه بود؟
قرآن در آیه بعد مى گوید: «آن جمعیت اشرافى خودخواه که خداوند یگانه را انکار کردند و لقاى آخرت و رستاخیز را تکذیب نمودند، و ما آنها را نعمت فراوانى در این زندگى دنیا بخشیده بودیم، گفتند: این فقط انسانى است مثل شما، از آنچه شما مى خورید، مى خورد، و از آنچه مى نوشید، مى نوشد» (وَ قالَ الْمَلاَ ُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّا تَشْرَبُونَ).
آرى، جمعیتى که در ناز و نعمت به سر مى بردند و به تعبیر قرآن «ملأ» بودند (ظاهرى چشم پر کن و درونى از نور حق تهى داشتند) چون دعوت این پیامبر  بزرگ را مخالف هوس هاى خود مى دیدند، و مزاحم منافع نامشروع، استکبار و برترى جوئى بى دلیلشان مشاهده مى کردند، و به خاطر همین ناز و نعمت ها از خدا دور افتاده بودند، و سراى آخرت را انکار نمودند، به ستیزه بر خاستند، درست با همان منطقى که سرکشان قوم نوح(علیه السلام) داشتند.
آنان انسان بودن این رهبران الهى، خوردن و نوشیدن آنها را همانند سایر مردم، دلیلى بر نفى رسالتشان گرفتند، در حالى که این خود تأییدى بر رسالت این بزرگ مردان بود که آنها از میان توده هاى مردم، برمى خاستند که دردها و نیازهاشان را به خوبى درک کنند.

* * *

پس از آن به یکدیگر گفتند: «اگر شما بشرى همانند خودتان را اطاعت کنید به طور قطع زیانکارید»! (وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ).
این کوردلان به این نکته توجه نداشتند که خودشان انتظار داشتند مردم در این وسوسه هاى شیطانى از آنان پیروى کنند و براى مبارزه با این پیامبر هم صدا شوند، اما با این حال، پیروى از کسى را که از کانون وحى کمک مى گیرد و قلبش به نور علم پروردگار روشن است، عیب مى شمردند و مخالف آزادى و حریت انسان!

* * *

از آن پس، به انکار معاد که همیشه قبول آن سدى بر سر راه خودکامگان و هوسرانان بود، پرداختند و گفتند: «آیا این مرد به شما وعده مى دهد، هنگامى که مُردید، خاک و استخوان (پوسیده) شدید باز هم از قبرها بیرون مى آئید و حیات نوینى را آغاز مى کنید»؟! (أَ یَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ).

* * *

«هیهات! هیهات! از این وعده هائى که به شما داده مى شود» (وعده هاى بى اساس و تو خالى!) (هَیْهاتَ هَیْهاتَ لِما تُوعَدُونَ).
اصلاً مگر ممکن است انسانى که مُرد و خاک شد، و ذرات آن به هر سو پراکنده گشت، باز هم به زندگى باز گردد؟ چنین چیزى محال است محال!!

* * *

سپس با این سخن تأکید بیشترى بر انکار معاد کردند که: «غیر از این زندگى دنیا چیزى در کار نیست، پیوسته گروهى از ما مى میرند و نسل دیگرى جاى آنها را مى گیرد، و بعد از مرگ، دیگر هیچ خبرى نیست! و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد»! (إِنْ هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ).

* * *

سرانجام، به عنوان یک جمع بندى در اتهامى که نسبت به پیامبرشان داشتند چنین گفتند: «او فقط مرد دروغگوئى است که بر خدا افترا بسته، و به همین دلیل، ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد»! (إِنْ هُوَ إِلاّ رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ).
نه رسالتى از طرف خدا دارد، و نه وعده هاى رستاخیز او درست است، و نه برنامه هاى دیگرش، به همین دلیل، یک آدم عاقل به او ایمان نخواهد آورد.

* * *

هنگامى که غرور و طغیان آنها از حدّ گذشت، تمام پرده هاى حیا را دریدند، و بى شرمى در انکار رسالت، معجزات و دعوت انسان ساز پیامبرشان را به آخرین حدّ رساندند، و خلاصه، بر همه آنها اتمام حجت شد، این پیامبر بزرگ الهى رو به درگاه خدا کرده، گفت: «پروردگارا! مرا در مقابل تکذیب هاى آنها یارى کن» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ).
آنها هر چه توانستند گفتند و هر تهمتى خواستند زدند، تو مرا کمک فرما.

* * *

«و از سوى پروردگار به او گفته شد: آنها به زودى از کار خود پشیمان خواهند گشت» و میوه درخت تلخى را که نشانده اند خواهند چشید. (قالَ عَمّا قَلِیل لَیُصْبِحُنَّ نادِمِینَ).
اما زمانى پشیمان مى شوند که سودى ندارد و راه بازگشت بسته است.

* * *

و همین طور شد «ناگهان صیحه آسمانى آنها را به حق زیر ضربات خود فرو گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ).
صاعقه اى مرگبار با صدائى وحشت انگیز و مهیب فرود آمد، همه جا را تکان داد و در هم کوبید و ویران کرد، و اجساد بى جان آنها را روى هم ریخت، بقدرى سریع و کوبنده بود که حتى قدرت فرار از خانه هاشان پیدا نکردند و در درون همان خانه هایشان مدفون گشتند، چنان که قرآن در پایان این آیات مى گوید:
«ما آنها را همچون خار و خاشاک در هم کوبیده شده، روى سیلاب قرار دادیم» (فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً).
«دور باد از رحمت خداوند قوم ستمگر»! (فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ).

* * *


1 ـ به سوره «هود»، آیه 50 و سوره «اعراف»، آیه 65 و سوره «شعراء»، آیه 123 مراجعه فرمائید.
سوره مؤمنون / آیه 31 - 41 1 ـ زندگى پر زرق و برق و اثر شوم آن
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma