منطق کوردلان مغرور

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
سوره مؤمنون / آیه 23 - 25سوره مؤمنون / آیه 26 - 30

از آنجا که در آیات گذشته، سخن از توحید، معرفت خداوند و دلائل عظمت او در جهان آفرینش بود، همین مطلب را در آیات مورد بحث و آیات  آینده، از زبان پیامبران بزرگ و در لابلاى تاریخ آنها بیان مى کند.
نخست، از نوح(علیه السلام) نخستین پیامبر اولوا العزم و منادى توحید شروع کرده مى گوید: «ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، به آنها گفت: اى قوم من! اللّه خداوند یگانه یکتا را بپرستید که غیر از او معبودى براى شما نیست» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ).
«آیا با این بیان روشن از پرستش بت ها پرهیز نمى کنید»؟ (أَ فَلا تَتَّقُونَ).

* * *

«اما جمعیت اشرافى ثروتمند و مغرور از قوم او که چشم ها را در ظاهر پر مى کنند (اما از درون خالى هستند)، و کافر شدند گفتند: این مرد تنها بشرى همچون شما است با این قید که حس برترى جوئى در او تحریک شده و مى خواهد بر شما مسلط شود و حکومت کند»! (فَقالَ الْمَلاَ ُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ).
و به این ترتیب، انسان بودنش را نخستین عیبش دانستند و به دنبال آن متهمش ساختند که او یک فرد سلطه جو است، و سخنانش از خدا و توحید و دین و آئین، همه توطئه اى است براى رسیدن به این مقصود!
سپس افزودند: «اگر خدا مى خواست رسولى بفرستد حتماً فرشتگانى را براى این منظور نازل مى کرد» (وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً).
و براى تکمیل این استدلال واهى گفتند: «ما هرگز چنین چیزى را از نیاکان پیشین خود نشنیده ایم که انسانى دعوى نبوت کند و خود را نماینده خدا بداند»! (ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ).

* * *

ولى این سخنان بى اساس، در روح این پیامبر بزرگ اثر نکرد و همچنان به  دعوت خود ادامه مى داد و نشانه اى از برترى جوئى و سلطه طلبى در کار او نبود، لذا او را به اتهام دیگرى متهم ساختند و آن اتهام «جنون و دیوانگى» بود که همه پیامبران الهى و رهبران راستین را در طول تاریخ به آن متهم ساختند، گفتند: «او فقط مردى است که مبتلا به نوعى از جنون است باید مدتى درباره او صبر کنید تا مرگ او فرا رسد و یا از این جنون شفا یابد»! (إِنْ هُوَ إِلاّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتّى حِین).
جالب این که: آنها در این تهمت خود نسبت به این پیامبر بزرگ، تعبیر «بِهِ جِنَّةٌ» را (داراى نوعى جنون است) به کار بردند، تا بر این واقعیت سرپوش نهند که زندگى این پیغمبر و سخنان او همگى بهترین نشانه عقل و دانش او است در حقیقت آنها مى خواستند بگویند: همه اینها درست است، ولى جنون، فنون و چهره هاى مختلفى دارد که در بعضى مظاهر عقل نیز هست!!
جمله «فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتّى حِین» ممکن است اشاره به انتظار مرگ نوح باشد که مخالفان براى آن دقیقه شمارى مى کردند تا آسوده خاطر شوند، و ممکن است تأکیدى بر نسبت جنون به او، یعنى انتظار بکشید تا از این بیمارى بهبودى یابد!.(1)
به هر حال، آنها در سخنان خود سه نوع اتهام واهى و ضد و نقیض براى نوح(علیه السلام) قائل شدند، و هر یک را دلیل بر نفى رسالت او گرفتند.
نخست این که: اصولاً ادعاى رسالت از ناحیه بشر دروغ است! چنین چیزى سابقه نداشته، اگر خدا مى خواست باید فرشتگانى بفرستد.
دیگر این که: او مرد سلطه جوئى است و این ادعا را وسیله اى براى رسیدن به این هدف قرار داده است. سوم این که: او عقل درستى ندارد و آنچه مى گوید: از این رهگذر است!.
و از آنجا که پاسخ این ایرادها و اتهامات بى اساس و پریشان همه روشن بود و در آیات دیگر قرآن نیز آمده، قرآن در اینجا سخنى در این زمینه نمى گوید.
زیرا از یکسو، مسلّم است رهبر انسان باید از جنس خود او باشد، تا با نیازها و دردها و مسائل انسان آشنائى داشته باشد، به علاوه همیشه پیامبران از جنس بشر بوده اند.
از سوى دیگر، از زندگى پیامبران به خوبى روشن مى شود که مسأله برادرى، تواضع و نفى هر گونه سلطه جوئى از بارزترین صفاتشان بوده، و عقل و هوش و درایتشان نیز حتى بر دشمنانشان آشکار بوده و در لابلاى گفته هاشان به آن اعتراف مى کردند.

* * *


1 ـ بعضى نیز گفته اند: این جمله اشاره به این است که او را مدتى به زندان بیفکنید. و بعضى گفته اند: منظور این است: فعلاً او را به حال خود رها کنید، ولى این دو تفسیر چندان صحیح به نظر نمى رسد.
سوره مؤمنون / آیه 23 - 25سوره مؤمنون / آیه 26 - 30
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma