نخستین فرمان جهاد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
سوره حج / آیه 39 - 41 1 ـ فلسفه تشریع جهاد



در بعضى از روایات مى خوانیم هنگامى که مسلمانان در «مکّه» بودند، مشرکان پیوسته آنها را آزار مى دادند، و مرتباً مسلمانان کتک خورده با سرهاى شکسته خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى رسیدند، شکایت مى کردند (و تقاضاى اذن جهاد  داشتند) اما پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنها مى فرمود: صبر کنید، هنوز دستور جهاد به من داده نشده، تا این که هجرت شروع شد، و مسلمین از «مکّه» به «مدینه» رفتند، خداوند آیه فوق را که متضمن اذن جهاد است نازل کرد و این نخستین آیه اى است که درباره جهاد نازل شده.(1)
گر چه در میان مفسران در این که این آیه، آغاز دستور جهاد بوده باشد گفتگو است: بعضى: آن را نخستین آیه جهاد مى دانند در حالى که بعضى دیگر آیه: «قاتِلُوا فِى سَبِیْلِ اللّهِ الَّذِیْنَ یُقاتِلُونَکُم...» (2) را نخستین آیه مى دانند و بعضى دیگر: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ...» (3) را نخستین مى شمرند.(4)
ولى لحن آیه، تناسب بیشترى براى این موضوع دارد، چرا که تعبیر «أُذِنَ» صریحاً در آن آمده، و در آن دو آیه دیگر نیامده است، و به عبارت دیگر تعبیر این آیه منحصر به فرد است.
به هر حال، با توجه به آنچه در آخرین آیات گذشته ذکر شد که، خداوند وعده دفاع از مؤمنان را داده، پیوند آیات مورد بحث با آن روشن مى شود.
در این آیات، نخست مى گوید: «خداوند به کسانى که جنگ از طرف دشمنان بر آنها تحمیل شده، اجازه جهاد داده است; چرا که آنها مورد ستم قرار گرفته اند» (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا).
آن گاه این اجازه را با وعده پیروزى از سوى خداوند قادر متعال، تکمیل کرده مى فرماید: «و خدا قدرت بر یارى کردن آنها دارد» (وَ إِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ).  این عبارت که متضمن وعده کمک الهى است با تعبیر به «توانائى خدا»، ممکن است اشاره به این نکته باشد: این قدرت الهى وقتى به یارى شما مى آید که خود نیز به مقدار توانائیتان کسب قدرت کنید و آمادگى دفاع داشته باشید تا گمان نکنند مى توانند در خانه هاى خود بنشینند و منتظر یارى پروردگار باشند.
به تعبیر دیگر، شما باید آنچه در توان دارید در این عالم اسباب به کار گیرید، و در آنجا که قدرت شما پایان مى گیرد، در انتظار یارى خدا باشید، و این همان برنامه اى بود که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در تمام مبارزاتش به کار مى گرفت و پیروز مى شد.

* * *

پس از آن توضیح بیشترى درباره این ستمدیدگانى که اذن دفاع به آنها داده شده است مى دهد، و منطق اسلام را در زمینه این بخش از جهاد روشن تر مى سازد، مى گوید: «همان کسانى که به ناحق از خانه و لانه خود اخراج شدند» (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقّ).
«تنها گناهشان این بود که مى گفتند: پروردگار ما خداوند یکتا است»! (إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ).
بدیهى است اقرار به توحید و یگانگى خدا افتخار است، نه گناه، این اقرار چیزى نبود که به مشرکان حق دهد آنها را از خانه و زندگیشان بیرون کنند و مجبور به هجرت از «مکّه» به «مدینه» سازند، بلکه این تعبیر لطیفى است که براى محکوم کردن طرف، در این گونه موارد گفته مى شود.
فى المثل به شخصى که در برابر خدمت و نعمت، ناسپاسى کرده مى گوئیم: گناه ما این بود که به تو خدمت کردیم، این کنایه اى است از بى خبرى طرف که در  برابر خدمت، کیفر گناه داده است.(5)
سپس، یکى از فلسفه هاى تشریع جهاد را این چنین بازگو مى کند: «اگر خداوند از مؤمنان دفاع نکند، و از طریق اذن جهاد، بعضى را به وسیله بعضى دفع ننماید، دیرها، صومعه ها، معبدهاى یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود، ویران مى گردد» (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیراً).
آرى، اگر افراد با ایمان و غیور، دست روى دست بگذارند و تماشاچى فعالیت هاى ویرانگرانه طاغوت ها، مستکبران و افراد بى ایمان و ستمگر باشند و آنها میدان را خالى ببینند، اثرى از معابد و مراکز عبادت الهى باقى نخواهند گذارد; چرا که معبدها جاى بیدارى است، محراب میدان مبارزه و جنگ است، و مسجد در برابر خود کامگان سنگر است، و اصولاً هر گونه دعوت به خدا پرستى بر ضد جبارانى است که مى خواهند مردم آنها را همچون خدا بپرستند! و لذا اگر آنها فرصت پیدا کنند، تمام این مراکز را با خاک یکسان خواهند کرد.
این، یکى از اهداف تشریع جهاد و اذن در مقاتله و جنگ است.
در این که: میان «صوامع»، «بیع»، «صلوات» و «مساجد» چه تفاوتى است؟ مفسران بیانات گوناگونى دارند، اما آنچه صحیح تر به نظر مى رسد این است که:
«صوامع» جمع «صومعه» به معنى مکانى است که معمولاً در بیرون شهرها و دور از جمعیت، براى تارکان دنیا، زهاد و عباد ساخته مى شد که در فارسى به آن «دیر» گویند (باید توجه داشت «صومعه» در اصل به معنى بنائى است که قسمت بالاى آن به هم پیوسته است، و ظاهراً اشاره به گلدسته هاى چهار پهلوئى  بوده که راهبان براى صومعه خود درست مى کردند).
«بیع» جمع «بیعة» به معنى «معبد نصارا» است که «کنیسه» یا «کلیسا» نیز به آن گفته مى شود.
«صلوات» جمع «صلوة» به معنى «معبد یهود» است، و بعضى آن را معرب «صلوثا» مى دانند که در لغت عبرانى به معنى نماز خانه است.
و «مساجد» جمع «مسجد» معبد مسلمین است.
بنابراین، «صوامع» و «بیع» گر چه هر دو متعلق به نصارا است، ولى یکى از این دو، نام معبد عمومى است و دیگرى نام مرکز تارکان دنیا.
بعضى نیز «بیع» را لفظ مشترکى دانسته اند که هم بر معابد یهود گفته مى شود و هم بر معابد مسیحیان.
ضمناً، جمله: یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیراً: «نام خدا در آن بسیار برده مى شود» ظاهراً توصیفى است براى خصوص مساجد; چرا که مساجد مسلمین با توجه به نمازهاى پنجگانه که در تمام ایام سال در آن انجام مى گیرد، پر رونق ترین مراکز عبادت در جهان است، در حالى که بسیارى از معابد دیگر تنها یک روز در هفته و یا روزهائى در سال مورد بهره بردارى قرار مى گیرد.
در پایان آیه، بار دیگر وعده نصرت الهى را تکرار و تأکید کرده مى گوید: «به طور مسلّم خداوند کسانى که او را یارى کنند و از آئین و مراکز عبادتش دفاع نمایند، یارى مى کند» (وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ).
و بدون شک، این وعده خدا انجام شدنى است; چرا که «او قوى و قادر و غیر قابل شکست است» (إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ).
 تا مدافعان خط توحید، تصور نکنند در این میدان مبارزه حق و باطل، و در برابر انبوه عظیم دشمنان سر سخت، تنها و بدون تکیه گاهند.  
و از پرتو همین وعده الهى بود که مدافعان راه خدا در میدان هاى جنگ با دشمنان با این که در بسیارى از صحنه ها از نظر نفرات و ساز و برگ جنگى در اقلیت بودند، بر آنها پیروز مى شدند، آنچنان پیروزى که جز از طریق نصرت و یارى الهى، قابل تفسیر و توجیه نبود.

* * *

و آخرین آیه، که تفسیرى است در مورد یاران خدا که در آیه قبل وعده یارى به آنها داده شده است، چنین مى گوید: «آنها کسانى هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا مى دارند و زکات را ادا مى کنند، و امر به معروف و نهى از منکر مى نمایند» (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).
آنها هرگز پس از پیروزى، همچون خودکامگان و جباران، به عیش و نوش، و لهو و لعب نمى پردازند، و در غرور و مستى فرو نمى روند، بلکه پیروزى ها و موفقیت ها را نردبانى براى ساختن خویش و جامعه قرار مى دهند، آنها پس از قدرت یافتن، تبدیل به یک طاغوت جدید نمى شوند، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکم است; چرا که «صلوة» (نماز) سمبل پیوند با خالق است، و «زکات» رمزى براى پیوند با خلق، و «امر به معروف و نهى از منکر» پایه هاى اساسى ساختن یک جامعه سالم محسوب مى شود، و همین چهار صفت براى معرفى این افراد کافى است و در سایه آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگى هاى یک جامعه با ایمان و پیشرفته فراهم است.(6)
باید توجه داشت: «مَکَّنّا» از ماده «تمکین»، و «تمکین» به معنى فراهم  ساختن وسائل و ابزار کار است، اعم از آلات و ادوات لازم، یا علم و آگاهى کافى و توان و نیروى جسمى و فکرى.
«معروف» به معنى کارهاى خوب و حق است، و منکر به معنى زشت و باطل، چرا که اولى براى هر انسان پاک سرشتى شناخته شده، و دومى ناشناس است، و به تعبیر دیگر، اولى هماهنگ با فطرت انسانى است و دومى ناهماهنگ.
و در پایان آیه مى فرماید: «و پایان همه کارها از آن خدا است» (وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ).
یعنى همان گونه که آغاز هر قدرت و پیروزى از ناحیه خدا مى باشد، سرانجام نیز تمام این ها به او باز مى گردد که: «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون».

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 87 و تفسیر «فخر رازى»، جلد 23، صفحه 39، ذیل آیه مورد بحث.
2 ـ بقره، آیه 190.
3 ـ توبه، آیه 111.
4 ـ «المیزان»، جلد 14، صفحه 419.
5 ـ و از اینجا روشن مى شود: استثناء در آیه فوق، استثناء متصل است منتهى با معنى کنائى و ذکر فرد ادعائى (دقت کنید).
6 ـ پیرامون اهمیت «امر به معروف و نهى از منکر»، و سایر مسائل مربوط به این دو وظیفه اسلامى، و همچنین پاسخ سؤالاتى که در این زمینه مى شود، مشروحاً در جلد سوم، صفحه 34 تا 42، ذیل آیه 104 سوره «آل عمران» بحث کرده ایم.
سوره حج / آیه 39 - 41 1 ـ فلسفه تشریع جهاد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma