قربانى براى چیست؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
سوره حج / آیه 36 - 38 سوره حج / آیه 39 - 41


باز در آیات مورد بحث، سخن از مراسم حج، شعائر الهى و مسأله قربانى است، نخست مى گوید: «شترهاى چاق و فربه را براى شما از شعائر الهى قرار دادیم» (وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ).
آنها از یکسو، به شما تعلق دارند، و از سوى دیگر، از شعائر و نشانه هاى خداوند در این عبادت بزرگ هستند; چرا که قربانى حج یکى از مظاهر روشن این عبادت است که به فلسفه آن سابقاً اشاره کرده ایم.
«بُدْن» (بر وزن قدس) جمع «بدنة» (بر وزن عجله) به معنى شتر بزرگ و چاق و گوشت دار است.
و از آنجا که چنین حیوانى براى مراسم قربانى، اطعام فقرا و نیازمندان مناسب تر است مخصوصاً روى آن تکیه شده، و گرنه مى دانیم چاق بودن حیوان قربانى از شرائط الزامى نیست. همین مقدار کافى است که لاغر نبوده باشد.
آن گاه اضافه مى کند: «براى شما در چنین حیواناتى خیر و برکت است» (لَکُمْ فِیها خَیْرٌ).
از یکسو از گوشت آنها استفاده مى کنید و دیگران را اطعام مى نمائید و از سوى دیگر، به خاطر این ایثار، گذشت و عبادت پروردگار، از نتائج معنوى آن بهره مند خواهید شد و به پیشگاه او تقرب مى جوئید.
سپس کیفیت قربانى کردن را در یک جمله کوتاه چنین بیان مى کند: «نام خدا را به هنگام قربانى کردن آنها در حالى که به صف ایستاده اند ببرید» (فَاذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْها صَوافَّ).
بدون شک، ذکر نام خدا به هنگام ذبح حیوانات، یا نحر کردن شتر، کیفیت خاصى ندارد و هر گونه نام خدا را ببرند کافى است، چنان که ظاهر آیه همان است ولى، در بعضى از روایات ذکر مخصوصى در اینجا ذکر شده که در واقع بیان فرد کامل است، مفسران از «ابن عباس» آن را نقل کرده اند: «اَللّهُ أَکْبَرُ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَکْبَرُ، أَللّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ» .(1)
 اما در روایتى از امام صادق(علیه السلام) جمله هاى رساترى نقل شده است فرمود: «هنگامى که قربانى را خریدى آن را رو به قبله کن و به هنگام ذبح یا نحر بگو: «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ، اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللّهِ وَ اللّهُ أَکْبَرُ، أَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّى» .(2)
واژه «صوّاف» جمع «صافّه» به معنى «صف کشیده» است و به طورى که در روایات وارد شده، منظور این است که: دو دست شتر قربانى را از مچ تا زانو در حالى که ایستاده باشد، با هم ببندند تا به هنگام نحر زیاد تکان به خود ندهد و فرار نکند.
طبیعى است هنگامى که مقدارى خون از تن او مى رود دستهایش سست مى شود، و به روى زمین مى خوابد، و لذا در ذیل آیه مى فرماید:
«هنگامى که پهلوى آن آرام گرفت (کنایه از جان دادن است) از آن بخورید و فقیر قانع وسائل معترض را نیز اطعام کنید» (فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ).
فرق میان «قانع» و «معتر» این است: «قانع» به کسى مى گویند که اگر چیزى به او بدهند قناعت مى کند، راضى و خشنود مى شود و اعتراض و ایراد و خشمى ندارد اما «معترّ» کسى است که به سراغ تو مى آید و سؤال و تقاضا مى کند و اى بسا به آنچه مى دهى راضى نشود و اعتراض کند.
«قانع» از ماده «قناعت» و «معترّ» از ماده «عَرّ» (بر وزن شرّ و بر وزن حُرّ) در  اصل، به معنى بیمارى جَرَب است که عارض بر پوست بدن انسان مى شود.
سپس به سؤال کننده اى که به سراغ انسان مى آید و تقاضاى کمک مى کند (و اى بسا زبان به اعتراض مى گشاید) «معترّ» گفته شده است.
مقدم داشتن «قانع» بر «معترّ» نشانه این است که آن دسته از محرومانى که عفیف النفس و خویشتن دارند، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
این نکته نیز قابل توجه است که: جمله: کُلُوا مِنْها: «از آن بخورید» ظاهر در این است که واجب است «حُجّاج» چیزى از قربانى خود را نیز بخورند، و شاید این براى رعایت مساوات میان آنها و مستمندان است.
و بالاخره آیه را چنین پایان مى دهد: «این گونه ما آنها را مسخر شما ساختیم تا شکر خدا را به جا آورید» (کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
و راستى این عجیب است حیوانى با آن بزرگى و قدرت و زور آنچنان تسلیم است که اجازه مى دهد کودکى پاهاى او را محکم ببندد، و او را نحر کند (طریقه نحر کردن این است که: کاردى در گودى گردن او فرو مى برند، خونریزى شروع مى شود و حیوان به زودى جان مى دهد).
گاهى خداوند براى نشان دادن اهمیت این تسخیر، فرمان اطاعت و تسلیم را از این حیوانات بر مى دارد، و دیده ایم یک شتر خشمگین و عصبانى که در حال عادى کودک خردسال مهار او را مى کشید، تبدیل به موجود خطرناکى مى شود که چندین انسان نیرومند از عهده او بر نمى آیند.

* * *

آیه بعد، در واقع پاسخى است به این سؤال که: خدا چه نیازى به قربانى دارد؟
و اصولاً فلسفه قربانى کردن چیست؟
مگر این کار نفعى به حال خدا دارد مى فرماید: «گوشت ها و خون هاى این قربانیان هرگز به خدا نمى رسد» (لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها).
اصولاً، خدا نیازى به گوشت قربانى ندارد، او نه جسم است و نه نیازمند، او وجودى است کامل و بى انتها از هر جهت.
«بلکه آنچه به خدا مى رسد تقوا، پرهیزگاى و پاکى اعمال شما بندگان است» (وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ).
به تعبیر دیگر: هدف آن است که شما با پیمودن مدارج تقوا در مسیر یک انسان کامل قرار گیرید و روز به روز، به خدا نزدیک تر شوید، همه عبادات، کلاس هاى تربیت براى شما انسان ها است، قربانى، درس ایثار، فداکارى، گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا به شما مى آموزد، و درس کمک به نیازمندان و مستمندان.
این تعبیر، که خون آنها نیز به خدا نمى رسد، با این که خون قابل استفاده نیست، ظاهراً اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است که هر گاه حیوانى را قربانى مى کردند، خون آن را بر سر بت ها و گاه بر در و دیوار «کعبه» مى پاشیدند، و بعضى از مسلمانان نا آگاه بى میل نبودند که در این برنامه خرافى از آنها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آنها را نهى کرد.(3)
متأسفانه! هنوز این رسم جاهلى در بعضى از مناطق وجود دارد که: هر گاه قربانى به خاطر ساختن خانه اى مى کنند خون آن را بر سقف و دیوار آن خانه مى پاشند، و حتى در ساختمان بعضى از مساجد نیز، این عمل زشت و خرافى را که مایه آلودگى مسجد است انجام مى دهند که باید مسلمانان بیدار شدیداً با آن مبارزه کنند.
 سپس بار دیگر به نعمت تسخیر حیوانات اشاره کرده مى گوید: «این گونه، خداوند چارپایان را مسخر شما کرد تا خدا را به خاطر این که شما را هدایت کرده بزرگ بشمرید و تکبیر گوئید» (کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکُمْ).
هدف نهائى این است که: به عظمت خدا آشنا شوید، همان خدائى که شما را در مسیر تشریع و تکوین، هدایت کرده، از یکسو، مناسک حج و آئین اطاعت و بندگى را به شما آموخت، و از سوى دیگر، این حیوانات بزرگ و نیرومند را مطیع فرمان شما ساخت، تا از آنها در راه اطاعت خدا، قربانى کردن، نیکى به نیازمندان، و همچنین تأمین زندگى خود استفاده کنید.
و لذا در پایان آیه، مى گوید: «بشارت ده نیکوکاران را» (وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ).
آنها که از این نعمت هاى الهى در طریق اطاعت او بهره مى گیرند و وظائف خود را به نیکوترین وجه انجام مى دهند، و مخصوصاً از انفاق در راه خدا کوتاهى نمى کنند.
این نیکوکاران نه تنها به دیگران نیکى مى کنند که، نسبت به خویشتن هم بهترین خدمت را انجام مى دهند.

* * *

و از آنجا که مقاومت در برابر خرافات مشرکان که، در آیات قبل به آن اشاره شد، ممکن است آتش خشم این گروه متعصب و لجوج را برانگیزد و سبب درگیرى هاى کوچک و بزرگ شود، خداوند در آخرین آیه مورد بحث، مؤمنان را به کمک خود دلگرم ساخته مى گوید: «خداوند از کسانى که ایمان آورده اند دفاع مى کند» (إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا).
بگذار طوائف و قبائل عرب، یهود، نصارا و مشرکان شبه جزیره، دست به  دست هم بدهند تا مؤمنان را تحت فشار قرار داده و به گمان خود نابود کنند، ولى خداوند وعده دفاع از آنها را داده است، وعده بقاى اسلام تا دامنه قیامت!.
این وعده الهى مخصوص مؤمنان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در برابر مشرکان نبود، حکمى است جارى و سارى در تمام اعصار و قرون، مهم آن است که: ما مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا» باشیم که دفاع الهى به دنبال آن، حتمى است و تخلف ناپذیر، آرى، خدا از مؤمنان دفاع مى کند.
و در پایان آیه، موضع مشرکان و هم مسلکان آنها را در پیشگاه خدا با این عبارت روشن مى سازد: «خداوند هیچ خیانتکار کفران کننده اى را دوست ندارد»! (إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوّان کَفُور).
همانها که براى خدا شریک قرار دادند، و حتى به هنگام گفتن «لبیک» تصریح به نام بت ها نمودند، و به این ترتیب، خیانتشان مسجل است، همچنین با بردن نام بت ها بر قربانى ها و فراموش کردن نام خدا کفران نعمت هاى الهى نمودند، با این حال، چگونه ممکن است خداوند این خائنان کفران کننده را دوست بدارد؟.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 86، ذیل آیه مورد بحث، و «روح المعانى»، ذیل همین آیه، با مختصر تفاوتى.
2 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 10، صفحه 138، ابواب الذبح، باب 37 (جلد 14، صفحه 152، چاپ آل البیت).
3 ـ «کنز العرفان»، جلد 1، صفحه 314.
سوره حج / آیه 36 - 38 سوره حج / آیه 39 - 41
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma