دو گروه متخاصم در برابر هم!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
شأن نزول: سوره حج / آیه 25


در آیات گذشته، به گروه مؤمنان و طوائف مختلفى از کفار اشاره شده بود، و مخصوصاً آنها را به صورت شش گروه تقسیم نمود، در اینجا مى فرماید: «این دو دسته ـ مؤمنان و غیر مؤمنان ـ درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال  پرداختند» (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ) .(1)
طوائف پنجگانه کفار از یکسو، و مؤمنان راستین از سوى دیگر، و اگر درست دقت کنیم مى بینیم: اساس اختلافات همه ادیان به اختلاف درباره ذات و صفات خدا باز مى گردد و نتیجه آن به مسأله نبوت و معاد کشیده مى شود.
بنابراین، لزومى ندارد ما در اینجا کلمه «دین» را در تقدیر بگیریم و بگوئیم مخاصمه آنها در دین پروردگارشان است بلکه واقعاً ریشه اختلافات به اختلاف در توحید باز مى گردد.
و اصولاً، تمام ادیان تحریف یافته و باطل، به نوعى از شرک گرفتارند که آثارش در همه عقائد آنها ظاهر مى شود.
پس از آن، چهار نوع مجازات براى کافرانى که دانسته و آگاهانه، حق را انکار کردند بیان مى کند:
نخست از لباس آنها شروع کرده مى گوید: «کسانى که کافر شدند لباس هائى از آتش براى آنها بریده مى شود» (فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نار).
این جمله، ممکن است اشاره به آن باشد که : واقعاً قطعاتى از آتش به صورت لباس براى آنها بریده و دوخته مى شود!، و یا کنایه از این باشد که آتش دوزخ از هر سو آنها را مانند لباس احاطه مى کند.
دیگر این که: «مایع سوزان و جوشان «حمیم دوزخ» بر سر آنها ریخته مى شود» (یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ) .(2)

* * *


اما این آب سوزان و جوشان، در بدن آنها آنچنان نفوذ مى کند که «هم درونشان را ذوب مى نماید و هم برونشان را»! (یُصْهَرُ بِهِ ما فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ) .(3)

* * *


سوم این که: «تازیانه ها یا گرزهائى از آهن سوزان براى آنها آماده است» (وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِید) .(4)

* * *


«و هر گاه بخواهند از دوزخ و غم و اندوه هاى آن خارج شوند آنها را به آن باز مى گردانند، و به آنان گفته مى شود: بچشید عذاب سوزان را»! (کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ).
و این چهارمین مجازات آنها است.

* * *


در آیات بعد، با استفاده از «روش مقابله» حال مؤمنان صالح را بیان مى کند تا از طریق مقایسه، وضع هر دو گروه کاملاً مشخص شود، و در اینجا پنج نوع پاداش آنها را بازگو مى کند:
نخست مى گوید: «خداوند کسانى را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند در باغ هائى از بهشت وارد مى کند که از زیر درختانش نهرها جارى است» (إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
 گروه اول، در شعله هاى آتش سوزان غوطهورند و اینها در باغ هاى بهشت در کنار نهرهاى جارى آرمیده اند.
آن گاه به زینت و لباس آنها پرداخته، مى گوید: «آنها با دستبندهائى از طلا و مروارید زینت مى یابند و لباسشان در آنجا از حریر است» (یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَب وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ) .(5)
و این دو پاداش دیگر آنها است.
به این ترتیب، در بهشت، زیباترین لباس هائى را که در دنیا از آن محروم بودند در تن مى کنند و دستبندهاى جواهر نشان در دست دارند، اگر در این جهان از پوشیدن این گونه لباس ها و زینت ها ممنوع بودند، به خاطر آن بود که مایه غرور و غفلت مى شد، و سبب محرومیت گروه دیگر مى گشت، ولى در آنجا که این مسائل مطرح نیست این ممنوعیت ها برداشته مى شود و جبران مى گردد.
البته با توجه به این که: الفباى زندگى در آن جهان با اینجا متفاوت است این الفاظ مفاهیمى برتر و بالاتر از آنچه ما در این جهان مى اندیشیم خواهد داشت (دقت کنید).

* * *

و بالاخره چهارمین و پنجمین موهبتى که خدا به آنها ارزانى مى دارد و صرفاً جنبه روحانى دارد این است که: آنها «به سخنان پاکیزه هدایت مى شوند» (وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ).
سخنانى روح پرور، جمله ها و الفاظى نشاط آفرین و کلماتى پر از صفا و  معنویت که روح را در مدارج کمال سیر مى دهد، و جان و دل انسان را مى نوازد و پرورش مى دهد.
و همچنین «به سوى راه خداوند حمید و شایسته ستایش هدایت مى گردند» (وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِیدِ) .(6)
راه شناسائى خدا و نزدیک شدن معنوى و روحانى به قرب جوار او، راه عشق و عرفان.
آرى، خداوند مؤمنان را با هدایت کردن به سوى این معانى، به آخرین درجه لذات روحانى سوق مى دهد.
در حدیثى که «على بن ابراهیم» مفسر معروف، در تفسیر خود آورده است چنین مى خوانیم: منظور از «طَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» توحید و اخلاص است، و منظور از «صِراطِ الْحَمِیدِ» ولایت و قبول رهبرى رهبران الهى است (البته این یکى از مصادیق روشن آیه است).
ضمناً، از تعبیرات مختلفى که در آیات فوق، و همچنین در شأن نزول آنها وارد شده، چنین بر مى آید که آن عذاب هاى سخت و سنگین براى گروه خاصى از کافران است که به مخاصمه درباره پروردگار برمى خیزند، و براى گمراهى دیگران کوشش دارند، آنها افرادى هستند از سردمداران کفر، همچون کسانى که در میدان جنگ بدر به مقاتله با على(علیه السلام)، حمزة بن عبدالمطلب و عبیدة بن حارث برخاستند.

* * *


1 ـ کلمه «خَصْمان» تثنیه است در حالى که «اخْتَصَمُوا» که فعل آن است به صورت جمع آمده، این به خاطر آن است که: این دو خصم، دو نفر نیستند، بلکه دو گروه اند، به علاوه، این دو گروه در دو صف قرار ندارند بلکه در صفوف مختلف قرار گرفته و هر گروه به مبارزه با سایرین بر مى خیزد.
2 ـ «حَمِیْم» آب گرم و سوزان است.
3 ـ «یُصْهَرُ» از ماده «صَهر» (بر وزن قهر) به معنى آب کردن «پیه» است، و «صِهر» (بر وزن فکر) به معنى داماد است.
4 ـ «مَقامِعُ» جمع «مقمع» (بر وزن منبر) به معنى تازیانه یا عمود آهنینى است که براى جلوگیرى یا مجازات کسى بر او مى کوبند.
5 ـ «أَساوِرَ» جمع «اسورة» (بر وزن مَشْوِرَة) و آن هم به نوبه خود جمع «سوار» (بر وزن کتاب) به معنى دستبند است و در اصل، فارسى بوده (دستوار) که بعداً در عربى به صورت فوق تغییر شکل یافته.
6 ـ واژه «حَمِید» به معنى «محمود»، به کسى مى گویند که، در خور ستایش است و در اینجا منظور خدا است، بنابراین، «صِراطِ الْحَمِیدِ» به معنى راه وصول به مقام قرب و خشنودى پروردگار است.
بعضى نیز احتمال داده اند: «حمید» در اینجا معنى وصفى براى صراط دارد و از قبیل «اضافه بیانیه» است، بنابراین، معنى چنین مى شود: آنها به سوى راهى هدایت مى شوند که شایسته هرگونه ستایش است (آلوسى در روح البیان) ولى معنى اول صحیح تر به نظر مى رسد.
شأن نزول: سوره حج / آیه 25
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma