دلائل معاد در عالم جنین و گیاهان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 14
سوره حج / آیه 5 - 71 ـ مراحل هفتگانه زندگى انسان

از آنجا که در آیات گذشته، گفتگو از تردید مخالفان در «مبدأ» و «معاد» بود، در آیات مورد بحث به دو دلیل محکم و منطقى براى اثبات معاد جسمانى استدلال شده است: یکى از طریق توجه به تحولات دوران جنینى، و دیگرى از طریق تحولات زمین به هنگام نمو گیاهان.
در حقیقت قرآن مى خواهد، صحنه هاى معاد را که مردم در همین زندگى دنیا با آن سر و کار دارند، پیوسته با چشم خود مى بینند و از آن غافلند، براى آنها تشریح کند، تا بدانند زندگى بعد از مرگ، نه تنها امر غیر ممکنى نیست، بلکه دائماً صحنه هاى مشابه آن را در زندگى روزمره با چشم خود مشاهده مى کنند.
نخست، همه انسان ها را مخاطب ساخته مى گوید: «اى مردم! اگر در رستاخیز تردید دارید به این نکته توجه کنید که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، و پس از آن از چیزى شبیه به گوشت جویده که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل» (یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْب مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ مِنْ مُضْغَة مُخَلَّقَة وَ غَیْرِ مُخَلَّقَة) .(1)
«همه اینها به خاطر آن است که: این حقیقت را براى شما آشکار سازیم که ما بر هر کار قادر و توانا هستیم» (لِنُبَیِّنَ لَکُمْ).
«و جنین هائى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم مادران قرار مى دهیم» تا دوران تکاملى خود را طى کنند، و آنچه را بخواهیم ساقط مى کنیم و از نیمه راه از مدار خارجش مى سازیم (وَ نُقِرُّ فِی الأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَل مُسَمّىً).
از آن پس یک دوران انقلابى جدید آغاز مى شود «و ما شما را به صورت طفل از شکم مادر بیرون مى فرستیم» (ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً).
به این ترتیب، دوران زندگى محدود و وابسته شما در شکم مادر پایان مى پذیرد، و قدم به محیطى وسیع تر، مملوّ از نور و صفا و امکانات بسیار فزون تر مى گذارید.
باز چرخ هاى حرکت تکاملى شما متوقف نمى شود، و همچنان سریع در این راه به پیشروى ادامه مى دهید «سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ و کمال جسم و عقل برسید» (ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ).
در اینجا جهل تبدیل به دانائى، و ضعف و ناتوانى تبدیل به قدرت و توانائى، و وابستگى مبدل به استقلال مى شود.
ولى این چرخ باز متوقف نمى گردد، هر چند «گروهى از شما در این میان از دنیا چشم فرو مى بندند اما گروه دیگرى سیر نزولى حیات را بعد از تکامل شروع مى کنند، تا به بدترین مرحله زندگى یعنى نهایت پیرى برسند» (وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
آرى، به مرحله اى مى رسد «که چیزى از علوم خود را به خاطر نخواهد داشت» پرده هاى نسیان و فراموشى صفحه عقل و فکر او را مى پوشاند، و در واقع حالتى شبیه حال کودکى به او دست مى دهد! (لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْم شَیْئاً).
این ضعف، ناتوانى و پژمردگى دلیل بر فرا رسیدن یک مرحله انتقالى جدید است، همان گونه که سستى پیوند میوه با درخت، دلیل بر رسیدگى آن و وصول به مرحله جدائى است.
این دگر گونى هاى عجیب و پى در پى که حاکى از قدرت بى پایان پروردگار است روشنگر این حقیقت است که: همه چیز حتى احیاى مردگان، براى او سهل و آسان است.
البته، در مورد این مراحل مختلف حیات، بحث هاى فراوانى است که در نکته ها خواهد آمد.
سپس، به بیان دلیل دوم که زندگى و حیات گیاهان است پرداخته، مى گوید: «در فصل زمستان به زمین نگاه مى کنى، آن را خشک و مرده مى بینى، اما هنگامى که قطره هاى حیات بخش باران را بر آن فرو فرستادیم، و فصل بهار فرا رسید، حرکت و جنبشى سراسر آن را فرا مى گیرد، و نمو مى کند، و انواع گیاهان زیبا را مى رویاند» (وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْج بَهِیج) .(2)

* * *

در دو آیه بعد، به عنوان جمع بندى و نتیجه گیرى کلى، هدف اصلى از بیان این دو دلیل را ضمن باز گوئى پنج نکته تشریح مى کند:
1 ـ نخست، مى گوید: «آنچه در آیات قبل، از مراحل مختلف حیات، در مورد انسان ها و جهان گیاهان بازگو شد، براى این است که بدانید: خداوند حق است» (ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ).
و چون او حق است نظامى را که آفریده، نیز حق است، بنابراین، نمى تواند بیهوده و بى هدف باشد، همان گونه که در جاى دیگر مى خوانیم: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا:
«ما آسمان، زمین و آنچه را در میان این دو است، بیهوده و باطل نیافریدیم، این گمان و پندار کافران است».(3)
و چون این جهان بى هدف نیست، و از سوى دیگر هدف اصلى را در خود آن نمى یابیم، یقین پیدا مى کنیم: معاد و رستاخیزى در کار است.
2 ـ این نظام حاکم بر جهان حیات به ما مى گوید: «او است که مردگان را زنده مى کند» (وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى).
همان کسى که لباس حیات بر تن خاک مى پوشاند، و نطفه بى ارزش را به انسان کاملى مبدل مى سازد، و زمین هاى مرده را جان مى دهد، او مردگان را حیات نوین مى بخشد، آیا با این برنامه حیات آفرین مستمر او در این جهان، باز مى توان در امکان معاد تردید کرد؟.(4)
3 ـ هدف دیگر این است که: بدانید «خدا بر هر چیز توانا است و چیزى در برابر قدرت او غیر ممکن نیست» (وَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ) . آیا کسى که: مى تواند خاک بى جان را تبدیل به نطفه کند، و نطفه بى ارزش را در مراحل حیات پیش ببرد، و هر روز لباس تازه اى از زندگى بر او بپوشاند، و زمین هاى خشکیده و افسرده بى روح را چنان سر سبز و خرم سازد که، قهقهه حیات از سر تا سر آن برخیزد، آیا چنین کسى قادر نیست که انسان را بعد از مرگ به زندگى جدید باز گرداند؟!

* * *

4 ـ و باز همه اینها براى این است که: بدانید «ساعت پایان این جهان و آغاز جهان دیگر، جاى شک و تردید ندارد» (وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها).
5 ـ و اینها همه مقدمه اى است براى آخرین نتیجه، و آن این که: «خداوند تمام کسانى را که در قبرها آرمیده اند زنده مى کند» (وَ أَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).
البته این نتائج پنجگانه که بعضى، مقدمه، و بعضى، ذى المقدمه، بعضى اشاره به امکان، و بعضى اشاره به وقوع است، مکمل یکدیگرند، و همگى به یک نقطه منتهى مى شوند، و آن این که: رستاخیز و بعث مردگان نه تنها امکان پذیر است بلکه قطعاً تحقق خواهد یافت.
آنها که در امکان زندگى بعد از مرگ، تردید دارند، صحنه مشابه آن در زندگى انسان ها و گیاهان دائماً در برابر چشمشان و همه سال و همه روز تکرار مى شود.
و اگر در قدرت خدا شک دارند، این چیزى است که نمونه هاى بارز آن را با چشم خود مى بینند.
مگر، انسان ها در آغاز از خاک آفریده نشدند؟ بنابراین، چه جاى تعجب که بار دیگر از خاک برخیزند؟
مگر، همه سال زمین هاى مرده در برابر چشمان ما زنده نمى شوند؟ چه جاى تعجب که انسان هاى مرده، پس از سال ها، جان گیرند و از خاک برخیزند؟!
و اگر در وقوع چنین چیزى تردید دارند، باید بدانند نظام حاکم بر آفرینش این جهان، نشان مى دهد: هدفى از آن در کار است، و گر نه، همه باطل و بیهوده بوده، در حالى که این زندگى چند روزه و آمیخته با این همه ناملایمات و ناکامى ها چیزى نیست که ارزش این را داشته باشد که هدف نهائى عالم آفرینش را تشکیل دهد.
بنابراین، باید عالم دیگرى وجود داشته باشد، عالمى وسیع و جاودانه که شایسته است هدف آفرینش محسوب گردد.

* * *


1 ـ «مضغه» از ماده «مضغ» به معنى جویدن است، و این واژه به معنى مقدار کمى گوشت است که 2انسان در یک لقمه مى تواند آن را بجود و این تشبیه جالبى است براى جنین در دوران بعد از «علقه» بودن.
2 ـ «هامِدَة» در اصل، به معنى آتشى است که خاموش شده، و به زمینى که گیاهانش خشکیده و بى حرکت مانده، «هامدة» گفته مى شود (مفردات راغب). بعضى دیگر گفته اند: «هامدة» به حالتى گفته مى شود که حدّ فاصل میان مرگ و حیات است
3 ـ ص، آیه 27.
4 ـ بعضى از مفسران جمله «أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى» را اشاره به حیات انسان ها در قیامت دانسته اند، هر چند این معنى در جمله «وَ أَنَّ اللّهَ یُبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ» نیز آمده است، اما با این تفاوت که جمله اول، اشاره به اصل حیات است و جمله دوم، اشاره به چگونگى زنده شدن مردگان. ولى تفسیر دیگرى که در بالا بیشتر روى آن تکیه کرده ایم این است که: جمله «وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى» ، اشاره به حیات آفرینى مستمر خداوند در این دنیا باشد، تا دلیلى بر امکان آن در رستاخیز گردد. (تفسیر فى ظلال). «اهتزت» از ماده «هز» به معنى تحریک شدید است. «ربت» از ماده «ربوّ» (بر وزن عُلوّ) به معنى افزایش و نمو است و «ربا» نیز از همین ماده است. «بهیج» به معنى زیبا، چشمگیر و سرور آفرین مى باشد.
سوره حج / آیه 5 - 71 ـ مراحل هفتگانه زندگى انسان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma