4- فرش ها و ارائک

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام قرآن جلد 06
3- قصرهاى بهشتى غذاهاى بهشتى


دیگر از نعمت هاى جالب بهشت فرش هاى بسیار زیبا و نفیس و دل انگیز و تخت هاى گوناگون است.
در آیه 45 رحمن (سوره اى که مجموعه اى از نعمت هاى مختلف بهشتى در آن آمده است) مى خوانیم: مُتَّکِئینَ عَلَى فُرُش بَطائنُها مِنْ اِسْتَبْرَق «این در حالى است که آنها بر فرش هایى تکیه کرده اند (نشسته اند) که آستر آنها از پارچه ابریشمین ضخیم است».
جالب اینکه گرانقیمت ترین پارچه هاى دنیا آستر این فرشهاست! بنابراین قسمت روئین آن چیزى است که از لطافت و زیبایى و ارزش در وصف نمى گنجد، و به گفته بعضى از مفسّران از امورى است که قرآن درباره آن مى گوید: «هیچکس نمى داند چه نعمت هایى که مایه روشنى چشم است خدا براى او پنهان کرده است» فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُن (سجده 17).
در حدیثى نیز از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) آمده است ظَواهِرُها نُورٌ یَتَلألا!: «قسمت روئین آن فرش ها نورى است درخشنده»!.(1)
در آیه 16 غاشیه به تعبیر دیگرى در این زمینه برخورد مى کنیم که ضمن توصیف نعمت هاى گوناگون و روح پرور بهشتى مى فرماید: وَزَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ: «در آنجا فرش هاى بسیار زیبا و نفیس گسترده شده».
«زرابیّ» «زَرْبِیَّة» (بر وزن شرقیه) به گفته بعضى از ارباب لغت در اصل از واژه فارسى «زربفت» گرفته شده، پارچه اى که بجاى نخ، الیاف طلا در آن به کار رفته، و گاه به معناى پارچه هاى گرانقیمت بسیار جالب و زیبا تفسیر شده است.(2)
بعضى از ارباب لغت و مفسّران گفته اند که «زرابى» جمع «زربى» (به کسر زاى) و «زربیّه» در اصل به معناى انواع گیاهان است، هنگامى که رنگ سرخ و زرد و سبز در آن به هم مى آمیزد، به همین جهت به پارچه ها یا فرش هایى که رنگ هاى متنوع زیبایى دارد نیز اطلاق مى گردد(3)فرش هایى که خواب نرم و جالبى دارد تفسیر نموده اند.
توصیف این فرش ها به «مبثوثه» به معناى گستردن آنها، و یا پراکنده بودن در مکان هاى مختلف است.
در همین سوره در آیه قبل از آیه فوق به تعبیر دیگرى برخورد مى کنیم که مربوط به بالش ها و پشتى ها است، مى فرماید: وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ: «در آنجا پشتى هایى بر تخت ها وجود دارد که صف داده شده است»!.
«نَمارِقُ» جمع «نُمْرُقَه» (بر وزن غُلْغُلَة) به گفته «صحاح اللغه» به معناى پشتى کوچکى است که بر آن تکیه مى کنند (و گاه به هنگام استراحت آن را در دامن نهاده بر آن تکیه مى نمایند).
در آیه 76 سوره رحمن نیز به تعبیر دیگرى در زمینه فرش هاى بهشتى برخورد مى کنیم، مى فرماید: مُتَّکِئینَ عَلَى رَفْرَف خُضْر وَ عَبْقَرِیّ حِسان: «ساکنان بهشت بر تخت هایى تکیه زده اند که با زیباترین پارچه هاى سبز رنگ پوشانیده شده».
«رُفْرَفِ» به گفته راغب در مفردات در اصل به معناى برگ هاى پراکنده درختان است، سپس به بعضى از پارچه هاى رنگارنگ که شبیه منظره باغ هاست اطلاق شده، بعضى از ارباب لغت رفرف را به معناى دامنه خیمه (و مانند آن) که با حرکات باد تکان مى خورد دانسته اند (حرکت بال هاى پرندگان را نیز «رفرفه» مى گویند).(4)
بعضى نیز آن را به معناى پارچه هاى سبز رنگى که از آن نوعى فرش (یار و تختى) درست مى کنند، مى دانند.
این احتمال نیز وجود دارد که این واژه به معناى باغ ها و سبزه ها (یا پارچه هاى خواب دار) باشد که با وزش باد تکان مى خورد، زیرا «رَفْرَف» در بسیارى از متون لغت به معناى دنباله هاى خیمه و پارچه هایى آمده که با وزش باد حرکت مى کند، «ابوالفتوح رازى» در تفسیر خود مى گوید «رفرف» مرغزارهاى بهشت باشد که پر از گیاه سبز و تازه است!.
امّا «عَبْقَرِی» از ماده «عَبْقَر» (بر وزن جعفر) به گفته «صحاح اللغه» و «مفردات»، در اصل نام محلى است که عرب آن را سرزمین جنیان و پریان مى پنداشتند. سپس هر چیز عجیب و نادر الوجود و جالب یا هر شخص دانشمند ماهرى را به آن نسبت داده و «عبقرى» گفتند، و جمع آن «عباقره» است(5)حال ریشه اصلى به دست فراموشى سپرده شده و بر اشخاص فوق العاده بزرگ و اشیاء گرانبها و نفیس اطلاق مى شود، و در آیه فوق توصیفى است براى پارچه هاى بسیار جالب و زیبا و بى نظیر بهشتى.
بعضى نیز گفته اند: «عبقر» نام شهرى بوده که بهترین پارچه هاى ابریشمى را در آن مى بافتند.(6)
* * *

امّا در مورد تخت هایى که بهشتیان بر آن مى نشینند و از آن لذّت مى برند، در قرآن مجید گاهى تعبیر از آن به «سُرُر» جمع «سریر» شده چنانکه در آیه 15 و 16 واقعه مى فرماید: عَلى سُرُر مَوْضُونَة مُتَکِئینَ عَلَیْها مُتَقابِلینَ: «مقربان بر تخت هایى که به هم پیوسته وصف کشیده است قرار دارند - در حالى که بر آنها تکیه کرده و روبروى یکدیگرند».
این تعبیر در پنج آیه از قرآن مجید تکرار شده، در یک مورد (مانند آیه فوق) توصیف به «مُوْضُونَة» شده است که از ماده «وَضْن» (بر وزن وزن) در اصل به معناى «بافتن زره» است، سپس به هر چیز بافته شده اى که تاروپود آن محکم باشد اطلاق شده، در اینجا ممکن است اشاره به این باشد که تخت هاى بهشتى بافت هاى مخصوصى از لؤلؤ و یاقوت و جواهرات، و یا الیافى از طلا و نقره دارند، و یا اینکه اشاره به قرار گرفتن آنها با نظم خاصى در کنار یکدیگر و روبروى هم مى باشد که هر کدام از این ها را بعضى از مفسّران گفته اند.
و در بعضى از آیات نیز توصیف به «مَصْفُوفَةٌ» شده مانند مُتَّکِئینَ عَلَى سُرُر مَصْفُوفَة (طور - 20) و در بعضى «مَرْفُوعَةٌ» مانند فیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ (غاشیة - 13) که اوّلى اشاره به صف اندر صف بودن تخت هاى بهشتى، و دوّمى اشاره به ارتفاع و بلندى آنها مى کند.
بلند بودن تخت هاى بهشتى یا به خاطر آن است که بهشتیان بتوانند با جلوس بر آنها بر تمام مناظر زیباى اطراف خود مسلّط باشند، و یا اشاره به بالا بودن ارزش و اهمیت آنها، و یا پاکى و قداست و ارزش والاى معنوى آنهاست، و یا همه اینها.
به هر حال تخت هاى بهشتى به صورت مجموعه هاست، تا بهشتیان بتوانند از لذّت انس با یکدیگر بهره کافى بگیرند، همان گونه که در دو آیه از قرآن تنها تعبیر به «عَلَى سُرُر مُتَقابِلینَ» آمده است که به معناى قرار گرفتن روبه روى یکدیگر است (حجر 47 و صافات - 44).
نکته قابل توجه اینکه «سُرُرْ» جمع «سریر» از ماده «سُرورْ» به معناى خوشحالى است، گویى نشستن بر تخت ها عموماً و تخت هاى بهشتى خصوصاً خود از اسباب نشاط و خوشحالى است، بعلاوه مربوط به مجالس انس و سرور است.
* * *

و گاه تعبیر به «اَرائکْ» شده است: این تعبیر در پنج آیه قرآن درباره تخت هاى بهشتى آمده است، در یک مورد مى فرماید: مُتَّکِئینَ فیها عَلَى الأرائکِ: «مؤمنان صالح در باغ هاى بهشتى بر تخت ها تکیه زده اند» (کهف - 31).
همین تعبیر با کمى تفاوت در آیه 56 سوره یس آمده «فی ظِلال عَلَى الأرائکِ مُتَّکِئُونَ) و عیناً در آیه 13 انسان، و در دو آیه عَلَى الأرائِکِ یَنْظُرُونَ: «بر تخت ها نشسته و تماشا مى کنند» دیده مى شود (مطففین 23 و 35).
«اَرائکْ» جمع «اَریکَهْ» به گفته بسیارى از مفسّران (مانند مجمع البیان، قرطبى، فخر رازى و روح المعانى) به معناى تخت هایى است که در حجله ها مى زنند و بعضى آن را به معناى تخت سایبان دار تفسیر کرده اند و در اصل به گفته راغب در مفردات از «اراک» که نام درخت معروفى است و عربها از آن سایبان درست مى کردند گرفته شده، و یا از «اَرُوکْ» به معناى اقامه و توقف است.
ابوالفتوح رازى ذیل آیه 13 سوره انسان صریحاً مى گوید «سریر» و «اریکه» دو معناى متفاوت دارد که یکى سایبان دار، و دیگرى بى سایبان است.
اتفاقاً تعبیرات آیات نیز گواه بر این معناست، زیرا سخن از «سرر» در مواردى مطرح شده است که بهشتیان مجلس انسان با یکدیگر دارند و در برابر هم مى نشینند و سخن مى گویند، در حالى که «ارائک» مربوط به جلسات خصوصى آنهاست و در آن موقع که با همسران خود خلوت مى کنند، چنانکه در آیه 56 سوره یس مى خوانیم: هُمْ وَاَزْواجُهُمْ فی ظِلال عَلَى الأرائکِ مُتَّکِئُونَ: «آنها و همسرانشان در سایه ها بر تخت ها مخصوص تکیه کرده اند».
و از اینجا مى توان نتیجه گرفت که اگر قرآن مى گوید: مُتَّکِئینَ فیها عَلَى الأرائکِ لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لازَمْهَرِیْراً: «بهشتیان در آنجا بر تخت هاى سایبان دار تکیه کرده و در آنجا نه آفتاب سوزان مى بینند و نه سرماى سخت» (انسان - 13)
ممکن است اشاره به این باشد که تابش آفتاب مربوط به زمانى است که روى این تخت هاى مخصوص نشسته اند هرچند براى این آیه تفسیر دیگرى نیز هست که قبلا به آن اشاره شد.
جالب اینکه در قرآن مجید پنج آیه درباره سریرهاى بهشتى، و پنج آیه درباره اریکه ها آمده است، و اشارات متساوى به زندگى خصوصى و عمومى بهشتیان در آنها شده است.
درباره اوصاف این سریرها و تخت ها، و زیبایى ها خیر کننده آنها مطالب زیادى در اخبار و روایات دیده مى شود که براى رعایت اختصار از شرح آنها خود دارى شد.
* * *


(1). تفسیر قرطبى، جلد 9، صفحه 6349.
(2). التحقیق فى کلمات قرآن الکریم ماده زرب.
(3). تفسیر مراغى، جلد 30، صفحه 133 - قاموس اللغه ماده زرب.
(4). مقاییس اللغه.
(5). بعضى از ارباب لغت و مفسّران در این جمع ایراد کرده اند چرا که منسوب به چیزى جمع بسته نمى شود مگر آنکه واژه اى قبلا جمع بسته شود مثلا گفته شود عباقر، و بعد نسبت داده شود (عباقرى) و تازه جمع میان نسبت و صیغه جمع نیز مطلوب ادباء نیست.
(6). تفسیر ابوالفتوح رازى ذیل آیه فوق.

 

3- قصرهاى بهشتى غذاهاى بهشتى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma