نامه هایى که سخن مى گویند!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام قرآن جلد 06
تفسیر و جمع بندى پرونده اعمال انسان ه نامه هایى در علیین و نامه هایى در سجین


در چهارمین آیه باز مسأله ثبت اعمال به خدا نسبت داده شده، و اضافه بر این نشان مى دهد که نامه اعمال در آن روز به زبان مى آید و سخن مى گوید! آیه مى فرماید:
«در آن روز هر امتى را مى بینى که از شدت وحشت به زانو در آمده است، هر امتى به سوى کتاب و نامه اعمالش فرا خوانده مى شود (و به آنها مى گویند) امروز جزاى آنچه را انجام مى دادید به شما مى دهند».
سپس مى افزاید: «این نوشته ماست که به حق با شما سخن مى گوید، (آرى) آنچه را انجام مى دادید ما مى نوشتیم»!
(وَتَرَى کُلَّ اُمّة جاثِیَةً کُلُّ تُدْعى الى کِتابِها الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ - هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ اِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)
(جاثیه 28 و 29)
این آیه به روشنى سخن از نامه اعمال امت ها مى گوید که یکى از اقسام سه گانه نامه اعمال است، و تعدد این نامه ها در حقیقت تأکیدى است بر ثبت و ضبط تمام اعمال آدمى، و فراموش نشدن کوچکترین اعمال او.
تعبیر به «تُدعى» نشان مى دهد که از آنها دعوت مى شود که نامه اعمال خود را بخوانند و در حقیقت خود حسابرس خویش باشند همان گونه که در آیه 14 سوره اسراء با صراحت آمده است: (أقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْم عَلَیْکَ حَسِیباً): «نامه اعمالت را بخوان، کافى است که خود حسابگر خویش باشى»!
«جاثیة» از ماده «جُثُوّ» (بر وزن عُلوّ) به معناى نشستن بر سر زانو است، این حالت در اهل محشر یا به خاطر آن است که از شدت وحشت همگى به زانو در مى آیند و یا شبیه حالتى است که در قدیم الایام متهمان به هنگام حضور در دادگاه موقع اعلام رأى به خود مى گرفتند، یعنى از حالت جلوس به حالت نیم خیز در مى آمدند، حالتى که انسان به هنگام انتظار رویدادهاى مهمى به خود مى گیرد.
جالب این که باز در این جا نوشتن نامه اعمال به ذات پاک خداوند نسبت داده شده است تا معلوم شود نویسنده نامه اعمال کسى است که نه غفلت درباره اوتصور مى شود و نه خطا، از همه چیز آگاه است، و نسبت به همه چیز احاطه دارد.
«نَسْتَنْسِخُ» از ماده «نسخ» در اصل به گفته ارباب لغت به معناى زائل کردن چیزى به وسیله چیز دیگر است، و از آن جا که لازمه آن نفى چیزى و اثبات چیز دیگرى است، گاه این واژه در معناى «نفى» به کار مى رود، و گاه در معناى «اثبات» و گاه هر دو، و از آن جا که «نسخه بردارى» یا «عکسبردارى» چیزى، اثبات مطلبى است توأم با صرف نظر کردن از مطلب قیل واژه (نسخ» و «استنساخ» در مورد آن نیز به کار مى رود.
در پنجمین آیه به تعبیر دیگرى درباره «نامه اعمال» برخورد مى کنیم، و آن تعبیر به «طائر» (پرنده) است، مى فرماید: «طائر هر انسانى را بر گردنش قرار داده ایم، و روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند»
سپس مى افزاید: (به او مى گوییم «کتابت را بخوان کافى است که امروز خود حسابگر خویش باشى»! (وَکُلَّ اِنْسان اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً - اِقْرَءْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً)
«طائر» در اصل به معناى پرنده است، و در این جا به گفته بسیارى از مفسّران به معناى عمل یا نامه اعمال است، و این به خاطر آن است که رسم عرب بر این بود که به وسیله پرندگان فال نیک و بد مى زدند، بعضى از پرندگان را نشانه نیک بختى و سعادت مى شمردند و اگر به هنگام خروج از منزل یا از شهر در برابرشان نمایان مى گشت، دلیل بر پیروزى و موفقیت مى دانستند، و به عکس بعضى از پرندگان را شوم و دلیل بر شوربختى و شکست مى پنداشتند، و به این ترتیب «طائر» در معناى نیک بختى و بدبختى استعمال مى شد لذا بعضى از مفسّران تصریح کرده اند که معادل کلمه طائر در فارسى، همان بخت است(1)را در مورد نامه اعمال به کار برده است، یعنى قرآن از یک مفهوم خرافى و پندارى، یک واقعیت عینى ساخته و مردم را به سوى او فرا خوانده است.
البتّه با توجّه به جمله (وَ نُخْرِجَ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً) (روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند) مى توان گفت که تفسیر «طائر» به «عمل» مناسب تر از «نامه اعمال» است، چرا که نامه عمل جداگانه ذکر شده است، از طرفى بودن اعمال در گردن انسان به معناى این است که هرگز از او جدا نمى شود، اگر خوب باشد مایه زینت و آبروى اوست و اگر بد باشد همچون غُل زنجیر او را آزار مى دهد.
دو نکته دیگر در این آیه نیز قابل توجّه است: نخست گشوده بودن نامه اعمال در قیامت که همگان از آن آگاه مى شوند، و مایه رسوایى صاحبش و یا عزت و آبروى او نزد خلایق است، دیگر این که نوشته هاى نامه عمل آن قدر روشن است که نیازى به حسابگر نیست، کافى است انسان خود حساب خویش را برسد!، همچون رنگ پریده و وا رفته، و حالت پژمردگى و افسردگى بیمار که نشانه حال زار اوست، و به عکس، طراوت و شادابى چهره او دلیل بر بهبودى حال او مى باشد، و به این ترتیب خود او مى تواند از حال خویش مطلّع گردد، و نیاز به گواهى دیگرى ندارد.
* * *
در ششمین آیه به تعبیر تازه اى در مورد اعمال برخورد مى کنیم و آن واژه «زُبُر» جمع زبور به معناى کتاب است، مى فرماید: «تمامى اعمالى را که آنها انجام مى دادند در کتاب ها (نامه عمل آنها) ثبت است و هر کار کوچک و بزرگى نوشته مى شود» (وَکُلُّ شَیىء فَعَلُوهُ فى الزُّبُرِ وَ کُلُّ صَغیر وَ کَبیر مُسْتَطَرٌ)
گرچه این آیات اشاره به وضع اقوام پیشین است که اعمالى همانند کفّار عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) داشتند، ولى بدیهى است وقتى مى گوید: اعمال آنها ثبت و ضبط شده، مفهومش این است که اعمال همه شما نیز چنین است.
«زُبُر» در اصل از زُبْرَة (بر وزن سفره) به معناى قطعه عظیم آهن، گرفته شده سپس این واژه بر خطوط درشت و عظیم که بر صفحات بزرگى نگاشته مى شود اطلاق گردیده، و لذا راغب در مفردات مى گوید: کُلُّ کِتاب غَلیظَ الْکِتابَةِ یُقالُ لَهُ زَبُوْرٌ: «هر نامه اى که با خطوط درشت و زبر نوشته شده، به آن زبور گفته مى شود» و از این تعبیر استفاده مى شود که «زبور» هر کتابى نیست، بلکه عظمت خطوط و استحکام آنها نیز در آن شرط است و انتخاب این تعبیر براى نامه اعمال، انتخابى است پر معنا، و بیانگر استحکام و صراحت نامه اعمال است.
تعبیر به «صغیر» و «کبیر» مخصوصاً با مقدم داشتن «صغیر» بر «کبیر» که نه تنها در این جا بلکه در چند مورد از قرآن مجید درباره نامه اعمال آمده، اشاره به این است که هیچ گونه استثنائى در ثبت اعمال درباره هیچ عمل و هیچ کس وجود ندارد.(2)
«مسْتَطَرٌ» از ماده «سطر» که آن نیز به معناى نوشتن است تأکید دیگرى است بر مسأله ثبت اعمال، البتّه نه تنها اعمال بلکه گفتارها و نیّت ها نیز در مفهوم هر دو آیه جمع است. (دقت کنید).
* * *
در هفتمین آیه بعد از آن که اعلام مى دارد کافران هرگز امید حساب اعمال را در رستاخیز ندارند (و به همین دلیل) آیات الهى را تکذیب مى کنند مى افزاید: (این در حالى است که) «ما همه چیز را قطعاً احصا کرده و مى نویسیم» (وَ کُلَّ شَیىء اَحْصَیْناهُ کِتاباً)
«اَحْصَیْناهُ» از ماده احصا در اصل از «حصى» به معنى «سنگریزه» گرفته شده، و از آن جا که در گذشته براى شمارش اشیا به جاى استفاده از انگشتان از دانه هاى سنگ استفاده مى کردند واژه «احصا» به معناى شمارش و نگه داشتن حساب چیزى آمده است، و لذا بعضى از مفسّران گفته اند مفهوم آن در این جا با «کتاب و نوشتن» یکى است (و به همین دلیل «کتاباً» را مفعول مطلق براى «اَحْصَیْنا» گرفته اند، در حالى که «مفعول مطلق» باید از مصدر همان فعلى باشد که پیش از آن است، ولى چون معناى هر دو واژه یکى است مى تواند یکى جانشین دیگرى شود.(3)
* * *


(1). فخررازى این سخن را در تفسیر خود جلد 20، صفحه 167 از ابو عبیده نقل کرده است.
(2). به آیات 121 سوره توبه و 49 کهف مراجعه شود.
(3). جمعى نیز احتمال داده اند «کتاباً» حال بوده باشد، ولى احتمال اول صحیح تر به نظر مى رسد.
 
تفسیر و جمع بندى پرونده اعمال انسان ه نامه هایى در علیین و نامه هایى در سجین
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma