6 ـ وسایل پیش برد هدف او

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
قرآن و آخرین پیامبر
5 ـ دعوت او چه اثرى در محیط گذاشت7 ـ ایمان آورندگان به او چه کسانى بودند؟

استفاده از اصل «الغایات تبرر الوسائط»: «اهداف، استفاده از هر گونه وسیله را تجویز مى کنند»! و یا اصل «آنچه به پیروزى انقلاب (پرولتاریا) کمک کند همان اخلاق است» با توجه به وسعت مفهوم کلمه «آنچه»، و یا اصولى که «ماکیاولى» مبتکر آن بود در دنیاى گذشته و امروز کم نبوده و نیست.

پیامبران راستین و دروغین را غالباً بر سر همین دوراهیها مى توان شناخت و دسته بندى نمود.

آنانکه براى نیل به اهداف و پیش برد مقاصد خویش هیچ گونه قید و شرطى را به رسمیت نمى شناسد، و استفاده از هر نوع وسیله اى را اعم از اینکه مشروع و خردپسند باشد یا نه، مباح مى شمرند، آنانکه مفاهیمى همچون عدالت، راستى، امانت آزادى و... را تا آنجا میخواهند که به اهدافشان تحقق بخشد و به هنگامى که هدف در جهت مخالف قرار گرفت با همه وداع مى گویند مسلماً درزمره پیامبران دروغین هستند.

«پیامبران راستین» هیچگاه چنین نیستند آنها یک سلسله اصول اساسى را که به آن پاى بندند و ایمان دارند و طرح ریزى کرده اند، در جنگ و صلح، در خشم و آرامش; در سختیها و آسانیها، محترم مى شمارند و هرگز از آنها عدول نمى کنند.

هیچگاه در مواقع خطر و احتمال شکست متوسّل به امور غیر انسانى و غیر منطقى نمى شوند و به هنگام پیروزى اصول عدالت را درباره دشمن فراموش نمى کنند.

این دستور آسمانى پس از پیروزى محمد (ص) بر نیرومندترین پایگاههاى دشمن یعنى مکه نازل گردید: وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَ آنُ قَوْم أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا (مائده ـ 2): «دشمنى با مردمى که شما را از زیارت مسجدالحرام بازداشتند نباید موجب تعدى و تجاوز گردد».

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَ آنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (مائده ـ 8): «اى، مؤمنان براى خدا قیام کنید و بعدل و دادگواهى دهید و دشمنى ها و کینه ها هرگز مانع اجراى عدال شما نگردد، عدالت کنید که به پرهیزکارى نزدیکتر است، و پرهیزگار باشید خدا به اعمال شما آگاه است».

جالب توجه اینکه این دو آیه از سوره مائده است، و سوره مائده طبق نقل مفسران آخرین سوره اى است که بر پیامبر نازل گردید، یعنى در هنگامى که مسلمانان در اوج قدرت و پیروزى بودند و تمام موانع را از سر راه خود برداشته بودند، و بنابراین امکان هر گونه تصفیه حساب و انتقامى از دشمنان خونخوار و سنگدل براى آنان ممکن بود، با این حال چنین دستوراتى را مربوط به عدل و داد دریافت داشتند.

داستانى را که آیه نخست به آن اشاره مى کند مربوط به سال «حدیبیه» است که دشمن مانع از این شد که مسلمانان مراسم زیارت خانه خدا را انجام دهند، یعنى مربوط به چندین سال قبل از نزول آیه.

با این حال آنها مأمور به اجراى عدالت و تسلّط بر اعصاب خود و عدم پیروى از هواپرستیهاى عدالت کش شدند، و تاریخ مى گوید این مأموریت را هم خوب اجرا نمودند.

به هنگامى که ارتش اسلام آماده براى شرکت در یکى از میدانهاى جهاد مى شدند پیامبر، فرماندهان لشکر و سربازان را به این جمله ها به وظائف خویش آشنا مى ساخت:

«... بروید به نام خدا، از او استمداد جوئید و براى او طبق آئین پیامبر جهاد کنید.»

اى مردم! هیچگاه گرد مکر و فریب نگردید و در غنایم خیانت ننمائید.

کشتگان دشمن را مورد هتک قرار ندهید و چشم و گوش و دیگر اعضاى آنها را ـ آنسان که در جاهلیت معمول بود ـ قطع نکنید.

پیرمردان و پیرزنان و کودکان را به قتل نرسانید و متعرّض رهبانان که در غارها و دیرها ساکنند نشوید.

هرگز درختان را از ریشه نزنید مگر اینکه مجبور شوید.

نخلستان را مسوزانید و در آب غرق نکنید.

درختان میوه را قطع ننمائید و زراعتها را به آتش نکشید...

حیوانات حلال گوشت را جز براى قُوت خود از بین نبرید.

هرگز آبهاى دشمن را با زهر آلوده نسازید.

و از حیله (و شبیخون زدن) بپرهیزید».

همانطور که مشاهده مى شود استفاده از هر وسیله غیر انسانى را حتى در برابر خونخوارترین دشمنان ممنوع ساخته است، نه اجازه خرابکارى میدهد، نه استفاده از طریق ناجوانمردى، و نه متعرض افراد بى دفاع شدن.

«سن هیلر» که از مورخان مشهور معاصر است مى گوید: «پیامبر اسلام از حیث عقل و فهم و خداپرستى و رحم و انصاف بر تمام معاصران خود تفوق و برترى داشت، و حکومتى که او بوجود آورد بر اساس فضایل انسانى خود استوار ساخته بود»(1)

شاگرد بزرگ مکتب پیامبر على (ع) به هنگام دادن دستورات جنگى به جنگجویان صفین نیز چنین مى گوید:

لاتُقاتلوهم حَتّى یُبْدِئُوکُمْ... فَاذا کَانَتْ الهَزِیِمَةُ بِاِذنِ اللّهِ فَلاتَقْتُلوا مُدَبراً وَ لا تُصِبُوا مُعَوراً و لا تَجَهَّزوا عَلى جَریح وَ لا تَهَیَّجُوا النِساءَ بِاذَى وَ اِنْ شَتَمْنَ اَعْراَضکم وَ سَبَبْنَ اُمَرائَکُم(2)

: «شما هرگز به جنگ دست نزنید تا دشمن شروع کند (و شما به عنوان دفاع دست به اسلحه ببرید)... هنگامیکه به فرمان الهى سپاه دشمن رو به هزیمت نهاد، فراریان را نکشید، و افرادى که تسلیم شدند به قتل نرسانید، متعرّض مجروحان نشوید و از آنها انتقام نگیرید.

هرگز زنان را آزار نکنید اگر چه به شما بد و ناسزا گویند، و به اُمرا و پیشوایانتان دشنام دهند.»

در داستان فتح مکه میخوانیم هنگامیکه یکى از فرماندهان سپاه اسلام شعارى داد که نشانه آمادگى براى انتقام بود و گفت: الیوم یومَ المَلْحَمةِ، الیَومُ تُستحَلُ الحرمةُ، الیوم أَذَلَّ اللّهُ قریشاً: امروز روز جنگ و خونریزى و انتقام است، امروز شخصیتها و احترامات پایمال مى گردد، امروز خداوند قریش را خوار کرده است».

فوراً پیامبر دستور برکنارى او را صادر کرد و فرمود به جاى آن شعار چنین شعار دهند: اَلْیَومُ یَوْمُ المَرْحَمَه... الَیومُ اَعَزَ اللّه قُرَیشا: «امروز روز عفو و گذشت و بخشش است، امروز روز عزّت و سربلندى قریش است».

اجتناب و پرهیز او از وسائل غیر انسانى و نادرست به اندازه اى بود که حتى اگر مقدمات آن از طرف دیگران نیز فراهم شده بود، آن را برهم مى زد، هر چند به سود او بود، و مردم را به واقعیات آشنا مى ساخت.

مثلا هنگامى که «ابراهیم» فرزند پیامبر در زمان حیات او بدرود زندگى گفت و هم زمان آن آفتاب گرفت، و مردم این را معجزه اى براى پیامبر تلقى کردند و گفتند: گرفتن آفتاب به خاطر مرگ فرزند پیامبر بوده، فوراً به منبر رفت و فرمود:

«اَیُّها النّاسُ! اِنَّ الشَّمْسَ وَ القَمَرَ آیتانِ مِنْ آیاتِ اللّهِ یَجْرِیانِ بِاَمِرِهِ مُطِیعانِ لَهُ، لا یَنْکَسِفانِ لِمِوُتِ اَحَد وَ لالِحَیاتِهِ، فَاذِا انکَسَفا اَو اَحَدُهُما صلواثمَّ نَزَلَ مِنَ المِنْبَرِ فَصَلّى بِالناس الکُسوف فَلَمّا سَلَّمَ، قالَ یا عَلى قُمْ فَجَهِزْ ابِنْىِ!»(3)

: «اى مردم آفتاب و ماه دو نشانه از نشانه هاى خداوندند، به فرمان او حرکت مى کنند و مطیع امر او هستند، نه براى مرگ کسى تاریک میشوند و نه براى زندگى کسى، هنگامیکه کسوف و خسوف روى دهد نماز بخوانید (و به یاد خدائى بیفتید که اینها همه مخلوق او و سر بر فرمان وى هستند، نه همچون آفتاب و ماه پرستان که این دو را مى پرستیدند).

سپس از منبر پایین آمد و فرمود: على، برخیز و مقدّمات دفن فرزندم را فراهم کن».

از عبارت اخیر استفاده میشود که پیامبر پیش از اقدام به تجهیز و دفن فرزند، زمزمه ارتباط «کسوف» با «مرگ فرزند» را از مردم شنید، براى اینکه این فکر نادرست را در نطفه خفه کند به منبر برآمد و آن جمله هاى تاریخى را گفت.

مطمئناً اگر او دعوى نبوت را وسیله اى براى مقاصد شخصى قرار داده بود نه تنها نباید با این طرز فکر مبارزه کند بلکه باید از آن حداکثر استفاده را به سود خویش بنماید.

***


1. تاریخ تمدن اسلام و عرب صفحه 126
2. نهج البلاغه بخش دوم فرمان 14
3. بحارالانوار جلد ششم باب عدد اولادالنبى (ص) 

 

 

5 ـ دعوت او چه اثرى در محیط گذاشت7 ـ ایمان آورندگان به او چه کسانى بودند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma