در تواریخ اسلام صحنه هاى جالبى از جاذبه و تأثیر خارق العاده این آیات در دلها دیده مى شود که در نوع خود بى سابقه است، داستان ولید بن مغیره یکى از داستانهاى معروف تاریخ اسلام است:
ولید بن مغیره مخزومى که مرد ثروتمندى بود، و در میان اعراب به حسن تدبیر و فکر صائب شهرت داشت، و براى حل مشکلات اجتماعى و منازعاتى که در میان طوائف عرب واقع مى شد از فکر و تدبیر او استمداد میکردند، و به همین جهت او را «ریحانه قریش» (گل سر سبد آنها) مى نامیدند، روزى به تقاضاى جمعى از مشرکان نزد پیامبر آمد تا از نزدیک وضع او را بررسى و آیات قرآن را ارزیابى کند.
بنا به خواهش او، پیغمبر قسمتى از آیات سوره «حم سجده» را تلاوت کرد، این آیات چنان تأثیر و هیجانى در او ایجاد کرد که بى اختیار از جا حرکت نمود و به محفلى که از طرف طایفه او (بنى مخزوم) تشکیل شده بود درآمد و گفت:
«به خدا سوگند از محمد (ص) سخنى شنیدم که نه شباهت به گفتار انسانها دارد و نه پریان! تا آنجا که گفت: و ان له لحلاوة، و ان علیه لطلاوة و ان اعلاه لمثمر، و ان اسفله لمغدق، و انه یعلو و لا یعلى علیه!
«گفتار او شیرینى خاصى و زیبائى مخصوصى دارد، بالاى آن (همچون شاخه هاى درختان برومند) پرثمر و پائین آن (مانند ریشه هاى درختان کهن) پر مایه است. گفتارى است که بر هر چیز پیروز مى شود و چیزى بر آن پیروز نخواهد شد»...
زمزمه در میان قریش افتاد و گفتند: از قرائن برمى آید که «ولید» دلباخته گفتار «محمد» (ص) شده، و اگر چنین باشد همه قریش تحت تأثیر او قرار خواهند گرفت، و به محمد (ص) تمایل پیدا مى کنند. ابوجهل گفت:
من چاره او را میکنم، به منزل ولید آمد و با قیافه اى اندوهبار کنار او نشست:
ولید ـ چرا اینچنین غمگینى؟!
ابو جهل ـ چرا غمگین نباشم، با این سن و شخصیت که دارى، قریش بر تو عیب مى گیرند و میگویند تو با سخنان پر مایه خود گفتار محمد (ص) را زینت داده اى!
ولید برخاست و به اتفاق ابوجهل به مجلس قریش درآمد، رو بسوى جمعیت کرد و گفت: آیا تصور میکنند محمد (ص) دیوانه است؟!... هرگز آثار جنون در او دیده اید؟... حضّار گفتند: نه.
تصور میکنید دروغگو است؟ آیا تاکنون به راستگوئى و امانت مشهور نبوده و در میان شما به عنوان «صادق امین» معروف نبوده است؟
بزرگان قریش گفتند: پس چه باید به او نسبت بدهیم؟!
ولید فکرى کرد و گفت: بگوئید «ساحر» است، زیرا با این سخنان خود میان پدر و فرزند و خویشاوندان جدائى مى افکند، عدّه اى به او ایمان مى آورند و در راه ایمان به او از همه چیز مى گذرند «آرى او ساحر است و گفتارش سحر!...»(1)