مى دانیم زندگى انسان یک زندگى اجتماعى است و بدون شک « اجتماع » مهمترین عامل تحول و پیشرفت و یا عقبگرد و انحطاط انسانهاست .
جامعه شناسان معتقدند که انسان بدون اجتماع همه چیز خود را از دست مى دهد ( علوم و دانشها ، تکامل روحى و عواطف و حتى سخن گفتن و موضوعات دیگرى مانند آن ) .
شاهد گویاى این مطلب ، وضع کودکانى است که به عللى از اجتماع بشرى دور افتاده و در یک محیط غیر انسانى مانند « محیط جنگل » در کنار حیوانات وحشى پرورش یافته اند ; در تاریخ ، امثال این کودکان مکرر دیده شده است ، اینها نه تنها نمى توانسته اند حرف بزنند و مفاهیم عالى زندگى انسانى را درک کنند ، بلکه از عواطف بشرى نیز در آنها اثرى مشاهده نمى شود و درست رفتار و کردارى مانند حیوانات وحشى جنگل داشته اند !
مشاهده وضع بیابانگردان و قبایل خانه بدوش که اجتماع آنها بسیار محدود و کوچک است و تماس آنان با دیگران کمتر صورت مى گیرد ، دلیل خوبى است بر اینکه اگر روزى انسان ، اجتماع را از دست بدهد به چه صورت درخواهد آمد !
این قرائن و قرائن فراوان دیگر گفته جامعه شناسان را که گفته اند : « اجتماع قبل از فرد است » بخوبى تأیید مى کند ، البته فرد به عنوان یک « موجود زنده » ممکن است قبل از اجتماع باشد ، ولى بعنوان یک « انسان » قبل از اجتماع نخواهد بود .
و نیز به همین دلیل هر قدر روابط اجتماعى بشر توسعه پیدا مى کند تمدن او ـ هرچند در جنبه هاى خاصى ـ بصورت پیشرفته ترى درمى آید .
سهولت وسائل ارتباطى در دنیاى کنونى که موجب نزدیکى و تماس هرچه بیشتر افراد شده یکى از علل اصلى بوجود آمدن تمدن فعلى است ، و نیز مقیاسى براى سنجش میزان تمدن در کشورهاى مختلف جهان محسوب مى گردد .