تبیین و توجیه احتمال چهارم

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
قاعده لاضرر
احتمالات چهارگانه معناى حدیث و مفاد آن تبیین و توجیه احتمال سوم


بهترین بیان در توجیه احتمال چهارم در معنى حدیث «لا ضرر»، بیان شیخ الشریعة اصفهانى(قدس سره) است، که عین عبارت ایشان را در این جا نقل مى کنیم:
« در معناى حدیث «لا ضرر» احتمالاتى وجود دارد; یکى از آن احتمالات این است که مراد، نهى از ضرر است. که در این صورت نظیر قول خداوند متعال در آیات: (... فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ...)(1) و (... فَإِنَّ لَکَ فِى الْحَیَاةِ أَنْ تَقُولَ لاَ مِسَاسَ...)(2); و نظیر قول پیامبر(صلى الله علیه وآله) در احادیث زیر مى شود:
«لا جَلَبَ ولا جَنَبَ ولا شِغارَ فى الاسلام»(3) و «لا جَلَبَ و لا جَنَبَ و لا اعتراض» و «لا إخصاء فى الاسلام و لا بنیان کنیسة»(4) و «لا حمى فى الاسلام و لا مناجشه» و «لا حمى فى الاراک(5)» و «لا حمى الا ما حمى الله و رسوله»(6) و «لا سبق الا فى خُفّ أو حافر أو نصل»(7) و «لا صمات یوم إلى اللیل»(8) و «لا صرورة فى الإسلام»(9) و «لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق»(10) و «لا هجر بین المسلمین فوق ثلاثة ایام»(11) و «لا غش بین المسلمین».(12)
این ها نمونه هایى از کتاب خدا و سنت نبوى(صلى الله علیه وآله) بود که ذکر کردیم، و اگر بخواهیم تمام موارد آن در سایر روایات و استعمالات فصحا در شعر و نثر را جمع کنیم، کلام طولانى شده و موجب خستگى مى شود. و همین مقدار براى اثبات شیوع استعمال ترکیب «لا» ـ که براى نفى جنس است ـ در معناى نهى کفایت مى کند. و در ردّ سخن کسانى که براى ابطال احتمال نفى، گفته اند نفى به معنى نهى است; باید گفت هر چند استعمال در این معنا کم نیست; ولى این ترکیب براى این معنا نیست»(13).
در تأیید این سخن در جاى دیگر از رساله اش این گونه آمده است:
«اکنون بعضى از کلمات اهل لغت و زبان شناسان ماهر را نقل مى کنیم تا ببینید که همه آن ها متفق اند بر این که از «لا ضرر»، نهى اراده شده، و شکى در آن نکرده و احتمال خلاف آن را هم نداده اند:
در «النهایة الأثیریة»: لا ضرر، یعنى نباید شخصى به برادرش ضرر وارد کند و در حق او نقصى وارد کند; و «لا ضرار» بر وزن فِعال از ماده «الضرر»، یعنى اگر برادرش به او ضررى وارد کرد، او را با ضرر متقابل مجازات نکند.
در «لسان العرب» که کتاب لغت ارزشمندى است در 20 جلد: «لا ضرر» یعنى شخص نباید به برادرش ضرر بزند، و ضرر ضد نفع است. و «لا ضرار» یعنى هر کدام از آن دو نباید به دیگرى ضرر وارد کند.
در «الدر المنثور»: «لا ضرر» یعنى شخص نباید به برادرش ضرر بزند و در حق او نقصى وارد کند; و «لا ضرار» یعنى ضرر زدن او را، با ضرر زدن مجازات نکند.
در «تاج العروس» و هم چنین «مجمع البحرین» عین همین عبارات فوق آمده است»(14).
انصاف این است که آن چه شیخ جلیل القدر، علاّمه مدقّق، شیخ الشریعة اصفهانى(قدس سره)، در اثبات احتمال چهارم در معناى حدیث «لا ضرر» ذکر کرده اند کافى به نظر نمى رسد; زیرا به نمونه هایى از قرآن و حدیث استناد کرده اند که ناهیه بودن «لا» در آن ها نه تنها معلوم نیست، بلکه با اندکى تأمل ظاهر مى شود که «لا» در تمام آن موارد حتى در آیه (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ) و آیه (لاَ مِسَاسَ) در معناى نفى به کار رفته است.
به این بیان که، معناى (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ)، «لا ترفثوا و لا تفسقوا و لا تجادلوا فى الحج»، نیست. بلکه مفاد آن، نفى وجود اصل این امور در حج است، هر چند لازمه آن،
نهى از آن ها است; ولى بین لازمه معنا، و این که بگوییم «لا» در نهى به کار رفته فرق واضحى است که آثار و ثمرات آن را در آینده بیان خواهیم کرد.
شاهد بر ادعاى ما این است که در عرف عادى نیز آن چه از معناى این ترکیب ها به ذهن متبادر مى شود همان نفى است، و در عرف کسى معناى مطابقى «لاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ» را «لا ترفثوا و لا تفسقوا ولا تجادلوا»، نمى داند. و احتمال دارد که منشأ این شبهه همان باشد که گفتیم نفى در بسیارى از این ترکیب ها کنایه از نهى است; به همین خاطر معناى کنایى را با معناى مطابقى اشتباه گرفته اند.
البته باید توجّه داشت که این تعبیر کنایى، زیبایى خاص خود را دارد و مراد متکلم را به نحو احسن مى رساند. همانند سخن
شخصى که به خادمش بگوید: در خانه من دروغ و خیانت وجود ندارد; با این سخن به بهترین وجه و رساترین سخن، به او مى فهماند که هرگز نباید چنین امورى را مرتکب شود و هر که مرتکب دروغ و خیانت شود از اهل این خانه نیست. و این معنا با رجوع به فهم عرفى از امثال این ترکیب ها در زبان عربى و حتى سایر زبانها، روشن مى شود; و بعد از تأمل در موارد استعمال، شکى باقى نمى ماند که «لا» و معادلهاى آن در زبانهاى دیگر، در همان معناى نفى که معناى اصلى آنست به کار مى رود.(15)
از قوى ترین شواهدى که سخن ما را تأیید مى کند این است که در این موارد مى توان «لا» را حذف کرده و سایر ادوات نفى را بجاى آن گذاشت; مثلا مى توان بجاى «لاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ» گفت: «لیس فى الحج رفث و لا فسوق و لا جدال»; آیا این جا نیز کسى مى گوید که «لیس» در معنى نهى استعمال شده است؟!
علاوه بر این، در بعضى از موارد گذشته اساساً اراده معناى نهى امکان ندارد; مثلاً در عبارت «لا إخصاء فى الإسلام»(16)، آیا کسى مى گوید که معنى آن «لا تخصوا فى الإسلام» است؟ اساساً چنین تعبیرى را کسى به کار مى برد؟ و اسلام مى تواند ظرف براى اخصاء(17) باشد؟!
اما آن چه مرحوم شیخ الشریعه(قدس سره) از اهل لغت نقل کرده، بعید نیست که مراد آن ها نتیجه و مقصود از کاربرد این ترکیب بوده و معناى مطابقى را نگفته اند. همان گونه که ما نیز مشکلى نداریم از
این که بگوییم معناى نهى به عنوان معناى کنایى از این ترکیب استفاده مى شود; ولى سخن در این جا بر سر مفاد کلمه «لا» یعنى معناى مطابقى آن است.
حتى اگر قائل به حجّیت قول لغوى باشیم، این حجّیت در مورد لغات و ترکیب هایى که بدون رجوع به اهل لغت نیز معناى آن ها واضح و روشن است، محل تأمل است.
علاوه بر همه این ها، در مقدمات بحث گفتیم که احتمال این که عبارت «لا ضرر» در ذیل روایت شفعه وارد شده باشد احتمال قوى اى است; و این روایت با نهى هیچ تناسبى ندارد; بلکه ظاهر آن نفى است، زیرا عبارت «لا ضرر» را به صورت کبراى کلیه براى حکمى که در اوّل روایت آورده به کار برده است; و اگر بپذیریم که قید «فى الاسلام» بعد از عبارت «لا ضرر و لا ضرار» نیز وارد شده، اراده معناى نفى واضح تر خواهد بود.


(1). سوره بقره (2)، آیه 197.
(2). سوره طه (20)، آیه 97.
توضیح این که، سامرى به حالتى دچار شد که در میان موجودات، همراه وحوش و درندگان سرگردان بود، احدى با او تماس نداشت و او نیز با احدى تماس نداشت; خداوند او را چنین عقاب کرد و هر زمان با کسى ملاقات مى کرد مى گفت: «لا مساس»; یعنى به من نزدیک نشو و به من دست نزن.
(3). وسایل الشیعه(اسلامیه)،ج14،ص229، ح2، باب 27، از ابواب عقدالنکاح واولیاء العقد.
وسایل الشیعه (بیروت)، ج 20، ص 303، ح 25680 : «... سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله): لاَ جَلَبَ وَلاَ جَنَبَ وَلاَ شِغَارَ فِى الاِْسْلامِ...».
«شغار» نکاح تعویضى است که در آن دو طرف، دختر یا خواهر خود را در عوض دختر یا خواهر دیگرى به ازدواج هم در مى آورند.
«جلب» و «جنب» از اصطلاحات مسابقات اسب دوانى است، که جهت تحقیق در معناى آن مى توانید به «لسان العرب; ج 1، ص: 269)، مراجعه کنید.
(4). این حدیث در مجامع روایى ما به این عبارت یافت نشد; ولى در کتاب مستدرک الوسائل، ج 8، ص 287، ح 9463، باب 29، از ابواب احکام الدواب با این عبارت وجود دارد که: «لیس فى الاسلام اخصاء ولا کنیسة محدثة». یعنى این که، در اسلام اخته کردن و ساخت کنیسه نداریم.
(5). «مناجشه» از نَجْش، به معناى بالا بردن قیمت جنسى است که قصد فروش آن را ندارد به منظور این که آن جنس در بازار گران شود.
و «أراک» درخت معروفى است که از چوب آن مسواک درست مى کنند.
(6). الوافى، ج 18، ص 1006 : «... وقال لا حمى إلا لله ولرسوله». یعنى این که، در اسلام غُرُق کردن چراگاه (و اختصاصى کردن آن) نداریم مگر براى دامهاى بیت المال.
(7). وسایل الشیعه (اسلامیه)، ج 13، ص 349، ح 4، باب 3، از ابواب کتاب السبق و الرمایه.
وسایل الشیعه (بیروت)، ج 19، ص 253، ح 24532 : «... قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) لاَ سَبَقَ إِلاَّ فِى حَافِر أَوْ نَصْل أَوْ خُفّ». یعنى این که، مسابقه تنها در اسب دوانى، تیر اندازى، و شتر سوارى است.
(8). سنن أبى داود، ج 3، ص 115، ح 2873; کنزالعمّال، ج 15، ص 180، ح 40499 و وسایل الشیعه (اسلامیه)، ج 7، ص 390، ح 1، باب 5، از ابواب الصوم المحرم والمکروه.
وسایل الشیعه (بیروت)، ج 10، ص 523، ح 14023 : «... عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِى حَدِیث قَالَ: وَلاَ صَمْتَ یَوْماً إِلَى اللَّیْلِ». یعنى این که، در اسلام روزه سکوت به این که طول روز را تا شب، به نیت روزه سکوت کند، نداریم.
(9). مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 312 و مستدرک حاکم نیشابورى، ج 1، ص 448 و ج2، ص 159.
«صروره» به معنى اصرار بر ترک ازدواج است.
(10). وسایل الشیعه (اسلامیه)، 8، ص 111، ح 7، باب 59، از ابواب وجوب الحج.
وسایل الشیعه (بیروت)، ج 11، ص 157، ح 14517.
(11). وسایل الشیعه (اسلامیه)، ج 8، ص 586، ح 9، باب 144، از ابواب احکام العشره.
وسایل الشیعه (بیروت)، 12، ص 263، ح 16259 : «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله): لاَ یَحِلُّ لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاَث». «هجر» به معنى جدایى و رویگردانى است.
(12). این حدیث در مجامع روایى ما به این عبارت یافت نشد; ولى در وسایل الشیعه (اسلامیه)، ج 12، ص 208، ح 2، باب 86، از ابواب ما یکتسب به.
وسایل الشیعه (بیروت)، ج 17، ص 279، ح 22520. به این عبارت وارد شده: «... أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَیْسَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ غَشَّهُمْ».
(13). قاعدة لا ضرر (شیخ الشریعة)، ص 24.
(14). قاعدة لا ضرر (شیخ الشریعة)، ص 27.
(15). معناى اصلى «لا» زمانى که بر سر اسم مى آید، نفى است.
(16). در اسلام، اخته کردن نداریم.
(17). لسان العرب، ج 14، ص 229 و 230 : «الخُصْى والخِصْى والخُصْیَةُ والخِصْیَة، من أَعضاء التناسل: واحدة الخُصى، والتثنیة خِصْیتانِ )خُصْیتانِ وخُصْیانِ وخِصْیانِ... (. وخَصى الفحلَ خِصاءً، ممدود: سَلَّ خُصْیَیْه، یکون فى الناس والدواب والغنم...».


 
 

احتمالات چهارگانه معناى حدیث و مفاد آن تبیین و توجیه احتمال سوم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma