ممکن است ذکر «لا ضرار» بعد از «لا ضرر» از باب استشهاد به قضایاى مشهوره باشد. براى روشن شدن مطلب به این دو مثال توجّه کنید:
مثال اوّل; حدیث رفع، در روایت بزنطى، و صفوان، از ابى الحسن امام رضا(علیه السلام)(1)، در مورد شخصى وارد شده که او را بر انجام قسم اکراه کرده بودند، و او در مورد طلاق، و عتق، و صدقه ما یملک، قسم یاد کرده بود. امام(علیه السلام) در پاسخ، تمام فقرات سه گانه حدیث رفع را ذکر مى کند، در حالى که مورد سوال، تنها رفع اکراه بوده است; و وقتى مى خواهند به قضیه معروفى استشهاد کنند، این کار معمول ومتعارف است که کل آن قضیه را ذکر مى کنند. پس در حدیث رفع، امام براى استشهاد به یک سوم حدیث، تمام حدیث را نقل فرموده اند.
مثال دوم; گاهى که از حکم نائم سؤال مى شود، در جواب، حدیث «رفع قلم»(2) را بیان مى کنند، در حالى که مورد استشهاد تنها بخشى از این حدیث است.
در مورد بحث ما نیز عیناً به همین صورت است; ذکر «لا ضرار» در کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دنبال «لا ضرر» از باب استشهاد به قضیه معروف «لا ضرر و لا ضرار» است; و هیچ اشکالى ندارد اگر مورد استشهاد تنها بخشى از این حکم باشد. پس عدم انطباق «لا ضرار» با مورد شفعه، و منع زیادى آب، مشکلى ایجاد نمى کند. علاوه بر این که عدم انطباق و منافات داشتن «لا ضرار» با مورد حدیث نیز امر روشنى نیست، که إن شاء الله در بحث از معناى «ضرر» و «ضرار» به آن خواهیم پرداخت.