با ملاحظه روایات این باب، معلوم مى شود که حدیث «لا ضرر و لا ضرار» در جریان قضیه سمرة بن جندب وارد شده است; از طرفى ظاهر بسیارى از روایات این بود که این حدیث به طور مستقل هم وارد شده; ولى انصاف این است که این ظهور، ظهورى ابتدایى بوده که با تأمل بیشتر زایل مى شود; زیرا در مورد این روایت، احتمال تقطیع در حدیث، جداً قوى است; و ما هنگام نقل اخبار به بعضى از مواردى که تقطیع در آن معلوم بود، اشاره کردیم. این احتمال، به علاوه عدم اعتبار سندى روایاتى که عبارت «لا ضرر و لا ضرار» را به طور مستقل نقل کرده بود، باعث مى شود که ما نتوانیم به آن به عنوان حدیثى مستقل اعتماد کنیم.
در مورد حدیث شفعه، و حدیث منع زیادى آب، که از عقبة ابن خالد، روایت شده بود، اختلاف وجود دارد، به این بیان که ظاهر این دو حدیث مى رساند که عبارت «لا ضرر و لا ضرار» در ادامه حکم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد شفعه، و منع زیادى آب، وارد شده، ولى بعضى از محققین(1) در این ظهور تشکیک کرده و اصرار دارند بر این که عبارت مزبور در ادامه آن جریان نیست، و از باب جمع بین دو حدیث است که راوى به مناسبت آن را در ذیل حکم پیامبر(صلى الله علیه وآله)در مورد شفعه و منع زیادى آب، آورده است. و تلاش زیادى
کرده اند که قراینى براى اثبات قول خود جمع آورى کنند; و در پى ایشان محقّق نایینى(قدس سره)(2) همین راه را ادامه داده و قراین دیگرى بر آن افزوده است.
ثمره این نزاع، در تحقیق مفاد حدیث خود را نشان مى دهد که آیا مفاد حدیث، نفى احکام ضررى است و در نتیجه حاکم بر عمومات ادلّه احکام مى باشد؟، یا نهى از ضرر زدن مردم به یکدیگر است؟; اگر ثابت شود که عبارت «لا ضرر و لا ضرار» در ادامه دو حدیث شفعه، و منع زیادى آب، وجود دارد، به مثابه علت تشریع حکم مى شود، و در این صورت مناسبتى با نهى ندارد، بلکه دلالت بر نفى مى کند.