در فرهنگ اسلامى، كار و تلاش و فعاليت در زندگى، مورد توجه و تشويق فراوان قرار
گرفته و از هرگونه تن آسايى و به كار نگرفتن نيروها و توانايى هاى طبيعى و علمى،
نكوهش شده است.
ابن عباس مى گويد: هرگاه پيامبر به كسى مى نگريست كه قواى بدنى او سالم بود، مى
پرسيد: آيا او شغل و حرفه اى دارد؟ اگر جواب، منفى بود، مى فرمود: «سقط من عيني; از
نظرم افتاد».(1)
امام كاظم(عليه السلام) فرمود: «انّ الله لَيُبغض العبدَ الفارغَ; خداوند بنده
بيكار را دشمن مى دارد».(2)
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «إنّى لاَبْغضُ الرّجل أن يكون كَسْلاناً عن أمر
دُنياه، و من كَسِل عن أمر دُنياه فهو عن أمر آخرته أكسلُ; من دشمن مى دارم آن كس
را كه در ارتباط با امر دنيا (و تلاش براى سامان دهى امور زندگى) تنبل و وارفته
باشد; هر كس كه درباره امور دنيايش تنبل و سست باشد، در ارتباط با امر آخرتش سست تر
است».(3)
اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: «مَنْ وجد ماءً وَتراباً ثم افتقر فابْعَدَهُ
اللّه; كسى كه آب و خاك در اختيار دارد و (بر اثر كوتاهى در بهره بردارى صحيح از
آنها) در فقر و تنگدستى زندگى مى كند، از رحمت خدا دور باد!».(4)
نتيجه آنكه زاهد مسلمان با آگاهى از اين هشدارها و نفرت اسلام از بيكارى، نمى تواند
به بهانه زهد در دنيا، دست به كار و تلاش نزند.
(1) . ر.ك: بحارالانوار، ج 100، ص 9، ح 38. (2) . وسائل الشيعه، ج 12، ص 37، ح 4 . (3) . كافى، ج 5، ص 85، ح 4 . (4) . بحارالانوار، ج 100، ص 65، ح 10 .