ب. احتكار و ايجاد بازار سياه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
الف. غشّ و تقلّب در معاملاتج. تلقّى ركبان

احتكار در اصل از ريشه «حُكر» به معناى ذخيره سازى و نگه داشتن و انباشتن(1) و در اصطلاح فقها به معناى «خريدارى اجناس به هنگام گرانى و نياز مردم; و نگهدارى و انبار كردن آن براى افزايش قيمت است».(2)
در اسلام از احتكار نهى شده و در مواردى كه به نيازهاى ضرورى مردم مرتبط باشد، تحريم گرديده است.(3)
در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «الجالب مرزوق، والمحتكر ملعون; وارد كننده كالا (و رساننده آن به دست مردم) روزى داده شده (از طرف خدا) و محتكر دور از رحمت الهى است».(4)
على(عليه السلام) فرمود: «الإحتكار شيمة الفجّار; احتكار خصلت فاجران است».(5) در اين زمينه روايات فراوان ديگرى در منابع حديث آمده است.
گاه مى شود كه فروشندگان يك متاع آن را احتكار نمى كنند; ولى با تبانى يكديگر قيمت آن را
بيش از حدّ معمول بالا مى برند و متعهّد مى شوند كه هيچ كس كمتر از فلان مبلغ نفروشد. اين كار معمولا در جايى صورت مى گيرد كه تقاضا براى جنسى بسيار زياد باشد. اين هم يكى از اَشكال ايجاد بازار سياه و در دنياى امروز مخصوصاً در كشورهاى صنعتى بسيار رايج است، اين كار نيز در اسلام ممنوع شمرده شده است.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه روزى آن حضرت غلامش را كه «مصادف» نام داشت، خواست و به او هزار دينار داد و گفت: با اين پول متاعى تهيه كن و براى تجارت به مصر ببر. او نيز اجناسى را خريدارى كرد و همراه جمعى از تجّار به مصر رفت; هنگامى كه به نزديك مصر رسيدند، قافله اى از مصر خارج مى شد; از آنها درباره ارزش آن متاع در بازار مصر پرسيدند، آن متاع از نيازمندى هاى عامه مردم بود و آنان در پاسخ گفتند: در مصر يافت نمى شود (و مردم سخت به آن نيازمندند). اينان با هم عهد بستند و هم قسم شدند كه متاع خود را به دو برابر قيمت بفروشند. سرانجام آنها با سود خوبى به مدينه برگشتند. وقتى كه «مصادف» به محضر امام صادق(عليه السلام) رسيد دو كيسه كه هر كدام حاوى هزار دينار بود، جلوى آن حضرت گذاشت و عرض كرد: اين هزار دينار اصل مال و آن يك نيز سود تجارت است!
امام صادق(عليه السلام) فرمود: اين سود زيادى است مگر چه كرديد؟ مصادف ماجرا را براى امام(عليه السلام) نقل كرد.
امام(عليه السلام) با ناراحتى و شگفتى فرمود: «سبحان الله تحلفون على قوم مسلمين أن لا تبيعوهم إلاّ ربح الدينار ديناراً; سبحان الله! شما بر ضرر مردم مسلمان چنين سوگند خورديد كه متاع خود را جز به سود دو برابر به آنها نفروشيد».
آن گاه فرمود: «اين (هزار دينار) اصل مالم هست كه آن را بر مى دارم و نيازى به آن سود (هزار دينار ديگر) ندارم». سپس افزود: «يا مصادف مجادلة السّيوف أهون من طلب الحلال; اى مصادف پيكار با شمشير از به دست آوردن مال حلال آسان تر است».(6)
اين دستور زنده اخلاقى را با آنچه در دنياى امروز مى گذرد كه گاه نه به دو برابر، بلكه متاعى را با ايجاد بازار سياه به چندين برابر مى فروشند مقايسه كنيد و تفاوت اين دو مكتب را دريابيد.
در دستورات اسلامى براى محتكران، كيفر نيز در نظر گرفته شد. اميرمؤمنان على(عليه السلام) در عهد نامه مالك اشتر فرمود: «فمن قارف حُكْرَة بعد نهيك إيّاه فنكِّل به، و عاقبه في غير إسراف; هرگاه كسى پس از نهى تو دست به احتكار زد، او را مجازات كن; ولى در مجازات از زياده روى بپرهيز».(7)
بخشى از مجازات محتكر، تخليه انبار او و در معرض فروش قرار دادن اموال است. على(عليه السلام) به يكى از كارگزارانش درباره محتكر نوشت: «... ثمّ عاقبه بإظهار ما احْتكر; سپس او را با آشكار كردن (و در معرض قرار دادن) اموال احتكار شده، مجازات كن».(8)
در روايت ديگر كه آن حضرت از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند آمده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از كنار جمعى از محتكران مى گذشت (از احتكار آنها با خبر شد); دستور داد اموال آنها را به بازار بياورند و در معرض ديد مردم قرار بدهند تا نيازمندان به قيمت عادلانه خريدارى كنند.(9)
در اينكه احتكار شامل چه مواردى مى شود و شرايط، قيود و حدود آن چيست و حرمت احتكار مربوط به چه قسمى از آن است و همچنين نحوه برخورد با محتكران، و به طور كلّى احكام احتكار، در كتاب هاى فقهى فقهاى اهل بيت(عليهم السلام)و اهل سنّت مشروحاً سخن گفته شده است.(10)

(1) . لسان العرب، واژه «حكر».
(2) . المجموع نووى، ج 13، ص 44 .
(3) . براى آگاهى از محدوده آن ر.ك: جواهرالكلام، ج 22، ص 477; المجموع نووى، ج 13، ص 44 .
(4) . كافى، ج 5، ص 165، ح 6; سنن دارمى، ج 2، ص 245 .
(5) . غررالحكم، ص 361، ح 8203 .
(6) . كافى، ج 5، ص 161، ح 1.
(7) . نهج البلاغه، نامه 53 .
(8) . مستدرك الوسائل، ج 13، ص 277، ح 1.
(9) . إنّ رسول الله مرّ بالمحتكرين، فأمر بحُكرتهم أن تخرج إلى بطون الأسواق و حيث تنظر الأبصار إليها. (وسائل الشيعه، ج 12، ص 317، ح 1)
(10) . ر.ك: جواهرالكلام، ج 22، ص 470 به بعد; المجموع نووى، ج13، ص 44.
الف. غشّ و تقلّب در معاملاتج. تلقّى ركبان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma