رواياتى همانند روايت «الفقر فخرى» ـ در صورتى كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)
نقل شده باشد(1) ـ مى تواند از همين قسم باشد. آنچه مايه افتخار است، فقر الى الله
است، چرا كه همه عالم نيازمند و خداوند بى نياز است: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ
أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ).(2) شبيه
همان چيزى كه در حديث اميرمؤمنان على(عليه السلام)آمده است: «إلهي كفى بي عزّاً أن
اكون لك عبداً، و كفى بي فخراً ان تكون لي ربّاً».(3)نيازمندى به حضرت حق و بندگى و
عبوديت در برابر او بالاترين افتخار است، كه انسان دست نياز به سوى ديگران دراز
نكند و نيازش را به محضر خداوند عرضه بدارد و هميشه و در همه حال خود را فقير و
نيازمند او بشمارد.
(1) . علت ترديد آن است كه خداوند از جمله منّت هايى كه بر پيامبر ذكر مى كند اين است كه: «تو را يتيم و فقير يافت و بى نيازت نمود» (وَوَجَدَكَ عَائِلا فَأَغْنَى) (ضحى، آيه 8). در برخى از كتب اهل سنّت تصريح شده است كه اين روايت اصل و ريشه اى در جوامع روايى ندارد و برخى آن را از احاديث موضوعه دانسته اند. (ر.ك: تذكرة الموضوعات فتنى، ص 178; تحفة الاحوذى مباركفورى، ج 7، ص17). (2) . فاطر، آيه 15 . (3) . خصال شيخ صدوق، ج 2، ص 420، ح 14 .