موقعيت دنيا و آخرت در آيات و روايات اسلامى:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
گفتار سوم:نكوهش شديد فقر در فرهنگ اسلامىآيا فقر افتخار است؟

درباره دنيا و توجّه به آن و اعراض از آن نيز مانند مسئله فقر، آيات و روايات مختلفى وارد شده است. نخست دو گروه از آنها كه تعارض ابتدايى ميانشان به نظر مى رسد، مطرح مى گردد.
گروه اول: آيات و رواياتى كه از دنيا مذمت كرده و آن را سراى مصيبت و عذاب، بيهوده و بازيچه دانسته و زندگى آن را فانى و زوال پذير معرفى كرده، پرداختن به آن را موجب غفلت و اعراض از هدفى بالاتر (آخرت) قلمداد نموده است. اگر كسى تنها به اين دسته از آيات و روايات نگاه كند، مشربى صوفيانه پيدا مى كند و تصويرى همانند مرتاضان هند و رهبانان نصرانى در ذهنش نقش مى بندد.
به نمونه هايى از اين آيات و روايات توجه كنيد:
1. (وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِى الاْخِرَةِ مِنْ نَّصِيب).(1)
2. (تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللهُ يُرِيدُ الاْخِرَةَ).(2) فانى و ناپايدار بودن دنيا از كلمه «عَرَض» استفاده مى شود، زيرا در لغت به آنچه ثبات ندارد، معنا شده است.(3)
3. (وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ).(4)
4. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «الدنيا حرام على أهل الآخرة».(5)
5. اميرمؤمنان در نهج البلاغه مى فرمايد: «الدّنيا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ».(6)
همچنين در روايات، دنيا و آخرت به دو كفه ترازو تشبيه شده اند كه هر كدام سنگينى كند، ديگرى سبك مى شود و بالا مى آيد.(7) نيز آمده است كه همراه با طلب دنيا، زيان به آخرت و همراه با طلب آخرت، نقصان دنياى انسان قرار دارد.(8)
6. على(عليه السلام) مى فرمايد: «مثل الدّنيا مثل الحيّه، ليّنٌ مسُّها، قاتلٌ سمُّها».(9)
از مجموع اين آيات و روايات تأكيد در زيانبار بودن زندگى دنيا، فريبنده بودن مظاهر آن و دور شدن از سعادت جاويدان بر اثر نزديكى به آن استفاده مى شود.
گروه دوم: در نقطه مقابل، گروهى ديگر از آيات و روايات وجود دارد كه تعبير «خير»، «فضل» و «اجر» را درباره دنيا و مال دنيا كرده و به دست آوردن آن را مورد تشويق و ترغيب قرار داده آن را محبوب پروردگار و رحمت و حسنه مى داند و اموال دنيا را مايه قوام مردم و فقر و نادارى را مذموم شناخته است. به موارد زير توجه كنيد:
1. قوم موسى در مقام نصيحت و خيرخواهى به قارون گفتند: (وَلاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا).(10)
2. درباره فعاليت هاى پس از نماز جمعه مى خوانيم: (فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِى الاَْرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ).(11)
3. در آيات متعدّدى از مال، تعبير به «خير» شده است; مانند آيات 110، 180، 272 و 273 سوره بقره; مثلا در آيه 180 آمده است: (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ) و نيز در آيات ديگرى از دنيا و اموال دنيا، به ثواب(12)، حسنه(13)و رحمت(14) تعبير شده است.
4. (وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِيَاماً).(15)
در اين آيه اموال دنيا وسيله برپايى زندگى معرفى شده، و از دادن آن به دست سفيهان نهى شده است.
در برخى از روايات، دنيا به «مسجد احبّاء الله» و «مصلّى ملائكة الله» توصيف شده(16) و از آن به «مطيّة المؤمن; مركب راهوار مؤمن» ياد شده است.(17)
آيات و روايات در هر دو گروه بيش از آن است كه ذكر شد. مهم آن است كه نظر واقعى اسلام در اين زمينه روشن شود. البته چنان كه اشاره شد، گروهى بدون بررسى همه موارد، يك جانبه قضاوت كرده و ديدگاه هايى افراطى يا تفريطى را به اسلام نسبت داده اند. افرادى نيز از صدراسلام متمايل به رهبانيت و زهد منفى شده بودند كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در زمان خود قاطعانه در مقابل آنان ايستاد و فرمود: «لارهبانيّة فى الاسلام».(18) اين افكار در زمان هاى بعد نيز ادامه داشت. مناظرات امام صادق(عليه السلام) با فرقه هاى صوفيه و زاهدنما مشهور و معروف است.(19)
آيين اسلام در مقايسه با افراط و تفريط مسيحيت و يهوديت نسبت به دنيا و آخرت حالت متعادلى را توصيه مى كند; يعنى رهبانيتى را كه به مسيحيت نسبت داده مى شود، مورد نكوهش قرار داده و توجه هميشگى به دنيا را كه به يهود نسبت داده مى شود نيز مردود مى شمرد.
از نظر اسلام مذموم، دنيا و استفاده از نعمت ها و حتى علاقه به آن نيست، زيرا تمايلات فطرى و غريزى كه خداوند در نهاد انسان به وديعت نهاده، نمى تواند زائد و بى مصرف باشد. در تعليمات دينى و اسلامى توجه به دنيا و تأمين زندگى مادّى آن تأييد شده و اصولا هدف از آفرينش انسان بدون بهره گيرى از مواهب دنيا امكان پذير نيست.
آنچه نكوهيده است دنيا را مقصد و مقصود نهايى قرار دادن و دلخوش كردن به آن و در يك كلمه «دلبسته و اسير دنيا» بودن است. آن گونه كه در قرآن آمده است: (اِنَّ الَّذينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا).(20)
زندگى دنيا را وسيله و پل ارتباطى ساختن عيب نيست، بلكه آن را هدف دانستن عيب است، چنان كه از كلمه «واطمأنّوا بها» در آيه سابق و همچنين از آيات ديگر استفاده مى شود. قرآن مى فرمايد: (فَأَعْرِضْ عَنْ مَّنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِّنَ الْعِلْمِ).(21)
در فرهنگ اسلامى فروختن ايمان و آخرت به دنيا مذموم: (بقره، آيه 86; آل عمران، آيات 77 و 187; مائده، آيه 44; توبه، آيه 9) و خريدن آخرت به دنيا ممدوح است: (توبه، آيه 111; صف، آيه 10 و 11). در نهج البلاغه با آن كه روايات نكوهش دنيا زياد است، ستايش دنيا و تشويق به استفاده صحيح از آن هم كم نيست.(22)
از مجموع تعليمات اسلامى مى توان به يك نظر متعادل رسيد; اين نظريه متعادل رابطه وثيق و عميق دنيا و آخرت را تشريح مى كند. قرائن فراوانى در دو دسته آيات و روايات گذشته، نيز اين نظريه را بيان مى كند. در روايات اسلامى دنيا و استفاده صحيح از نعمت هاى آن، به عنوان «نعم العون على طلب الاخرة» شمرده شده است.(23)
در حديثى ديگر رابطه دنيا و آخرت به گونه اى زيبا و جذاب بيان شده، به نحوى كه گويا انسان هميشه بايد بين خوف و رجا باشد; يعنى در كارهاى مربوط به دنيا نبايد به تصور مرگ و فنا، فعاليت هاى خويش را ترك كند و گذرا بودن دنيا را بهانه تنبلى خويش قرار دهد.
تفسير صحيح حديث معروف: «اعمل لدنياك كأنّك تعيش أبداً و اعمل لآخرتك كأنّك تموت غداً»(24)همين است.
در اين زمينه آيات و روايات فراوانى وجود دارد كه طرح همه آنها به درازا مى كشد. جالب است كه در خود آيات و روايات گروه اول كه در مقام مذمت دنيا هستند قرائنى وجود دارد كه تارك دنيا شدن و يكسره از آن دل كندن نه كارى عاقلانه و نه شرع پسند است، زيرا نتيجه آن بر هم خوردن نظم اجتماعى و جلوگيرى از پيشرفت و عزت مسلمانان است.
شاعر خوش قريحه اى نيز اين معنا را با مثال جالبى در شعر خود آورده است، وى مى گويد: ما كشتى هستيم و دنيا دريا، آب دريا اگر زير كشتى باشد مايه حركت و پيشرفت آن است و اگر داخل كشتى بريزد مايه هلاكت آن است.(25)
انسان و دنيا نيز همين گونه است، لذا آنچه مهم است به دست دادن تفسيرى صحيح از نحوه ارتباط ميان انسان و دنيا بر اساس آيات و روايات است. در متون اسلامى از اصل دنيا مذمّت نشده، بلكه از غرور دنيا(26)، عَرَض دنيا(27) و چشم دوختن به آن: (وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ)(28) و آن را
هدف و مقصد دانستن و اسير دنيا شدن، مذمت شده است.

(1) . شورى، آيه 20 .
(2) . انفال، آيه 67 .
(3) . ر.ك: شرح و تفسير لغات قرآن بر اساس تفسير نمونه، ج 3، ص150 .
(4) . انعام، آيه 32 .
(5) . كنز العمال، ج 3، ص 184، ح 6071 .
(6) . نهج البلاغه، قصار 415 .
(7) . بحارالانوار، ج 70، ص 92، ح 6.
(8) . همان، ص 61، ح 30 .
(9) . نهج البلاغه، نامه 68 .
(10) . قصص، آيه 77 .
(11) . جمعه، آيه 10 .
(12) . آل عمران، آيه 148 .
(13) . بقره، آيه 201 .
(14) . شورى، آيه 48 .
(15) . نساء، آيه 5 .
(16) . نهج البلاغه، قصار 131 .
(17) . كشف الخفاء عجلونى، ج 2، ص 356، ح 3029 .
(18) . مستدرك الوسائل، ج 14، ص 155، ح 16356; مصنف ابن ابى شيبه، ج 3، ص 270 .
(19) . ر.ك: كافى، ج 5، ص 65 - 70 .
(20) . يونس، آيه 7 .
(21) . نجم، آيات 29و30 .
(22) . ر.ك: نهج البلاغه، قصار 131 .
(23) . وسائل الشيعه، ج 12، ص 17، ابواب مقدمات التجارة، باب 6، ح5. شبيه اين معنا در كنز العمال، ج 3، ص 239، ح 6341 نيز آمده است.
(24) . مستدرك الوسائل، ج 1، ص 146، ح 220 .
(25) . مولوى مى گويد:
آب در كشتى هلاك كشتى است
آب اندر زير كشتى پشتى است.
(26) . آل عمران، آيه 185 ; اعراف، آيه 51 ; انعام، آيه 70 و 130 و... .
(27) . نساء، آيه 94 ; اعراف، آيه 169 ; انفال، آيه 67 و... .
(28) . حجر، آيه 88 .
گفتار سوم:نكوهش شديد فقر در فرهنگ اسلامىآيا فقر افتخار است؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma