ب. توكّل

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
الف. قضا و قدر (جبر و اختيار): ج. عزلت:

 يكى ديگر از مفاهيم اسلامى كه گاه از سوى افرادى تحريف مى شود، مفهوم توكل است.
برداشت منفى از توكل آن است كه انسان همان طورى كه گاهى خودش كارهاى مربوط به خود را انجام نمى دهد، بلكه براى آنها وكيل مى گيرد و آن وكيل به جاى موكل و بر اساس مصالح او، وارد عمل مى شود. به همين گونه نيز كارها را به خدا واگذار كند تا او برايش انجام دهد و چون خدا «نعم الوكيل»(1)و بر همه كارها قادر است بهتر است انسان خيال خود را راحت كرده و به خداوند وكالت تام الاختيار بدهد و خود استراحت كند و از تلاش و كوشش باز ايستد.(2)
اين برداشت از توكل به يقين خطرناك است و موجب شيوع فقر در ميان مردم مى شود، زيرا با وجود چنين منطقى، نشاط و تحرك در آنان مى ميرد، استعدادها شكوفايى خود را از دست مى دهند، دنيا تنبل خانه اى مى شود كه همگان چشم به بالا دوخته، دهان ها را گشوده اند تا از آنجا لقمه اى براى آنان برسد!
واضح است چنين برداشتى از توكل صحيح نيست و با روح اسلام، بلكه با عقل سليم مخالف است. اسلام به طور گسترده به كار و تلاش امر كرده و كار را در رديف جهاد فى سبيل الله قرار داده است و مى فرمايد: «الكادّ على عياله كالمجاهد فى سبيل الله».(3) عقل و شرع دفاع از عِرض و جان و مال و دين را واجب كرده اند. قرآن در مقام جهاد مى فرمايد: (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة وَمِنْ رِّبَاطِ الْخَيْلِ)(4) آنچه در توان داريد براى جهاد و دفاع آماده كنيد.
در روايت معروفى كه درباره ملاقات گروهى از صوفيه با امام صادق(عليه السلام) آمده، حضرت در ضمن گفتار خود، حديثى را از نبى مكرم اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «چند گروهند كه دعايشان مستجاب نمى شود: ... مردى كه در خانه بنشيند و براى امرار معاش خارج نشود و دست به دعا بلند كرده بگويد: خدايا به من روزى عنايت كن! خداوند به او خطاب مى كند: بنده من آيا راه براى كسب روزى بر تو نگشودم؟ آيا جوارح و اعضاى بدن سالم براى حركت در زمين به تو ندادم؟ من راه عذر را بر تو بستم تا سر بار خويشاوندانت نباشى».(5)
با توجه به مطالب فوق روشن مى شود كه چنين برداشتى از توكل ناصحيح است و با فرهنگ اسلام سازگار نيست. اين برداشت غلط، گويا در زمان رسول الله(صلى الله عليه وآله) در ميان ناآگاهان نيز وجود داشته است. باديه نشينى در مسجد مدينه خدمت پيامبر رسيد در حالى كه شتر خود را بيرون مسجد رها كرده بود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به او فرمود: «أعقلتَ ناقتك؟ آيا شترت را عقال كرده اى؟» عرض كرد: «نه، به خدا توكل كرده ام» و حفظ آن را به خدا واگذاشته ام. حضرت در جواب فرمود: «إعقلها و توكّل على الله; شتر را ببند و در عين حال بر خدا توكل كن».(6)
مفهوم صحيح توكل در فرهنگ اسلام اين است كه انسان تا آنجا كه در توان دارد، كوشش و محكم كارى كند و آنجا كه از توان او بيرون است بر خداوند و لطف او تكيه كند و هرگز يأس و نوميدى به خود راه ندهد.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از جبرئيل معناى توكل بر خدا را سؤال كرد، جبرئيل پاسخ داد: «العلم بأنّ المخلوق لايضرّ و لا ينفع، و لا يُعطى و لا يمنع، و استعمال اليأس من الخلق، فاذا كان العبد كذلك لم يعمل لأحد سوى الله، و لم يَرجُ و لم يَخَف سوى الله، و لم يَطْمع في أحد سوى الله، فهذا هو التوكّل; بداند ضرر و نفع و عطا و منع به دست مردم نيست و به آنچه در دست مردم است، دل نبندد. وقتى بنده اى چنين شد، هرگز براى كسى جز خدا كار نمى كند و جز به خدا اميد ندارد و جز از او نمى ترسد و به كسى جز خدا طمعى ندارد. پس اين است معناى توكل».(7)
در روايت ديگرى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه پس از نزول آيه (وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)(8) جمعى از صحابه درِ خانه هاى خود را بستند و به عبادت روى آوردند و تلاش را رها كردند. پيامبر اكرم از ماجرا مطلع شد، به سراغ آنها فرستاد و پرسيد: چرا چنين كرديد؟ گفتند: چون روزى ما را خدا متكفّل شده، ما به عبادت روى آورديم (و كار و تلاش را رها كرديم). رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «انّه من فعل ذلك لم يُستَجَبْ له، عليكم بالطّلب; هر كس چنين كند، دعايش به اجابت نمى رسد (و روزى وى تأمين نمى شود) بر شما باد به كار و تلاش».(9)

(1) . آل عمران، آيه 173 .
(2) . ر.ك: مبسوط سرخسى، ج 30، ص 247 (در اين كتاب سخنان و استدلال برخى را بر اين نوع برداشت از توكل، نقل كرده و پاسخ مى دهد).
(3) . كافى، ج 5، ص 88، ح 1. شبيه اين مضمون در كنز العمال (ج 4، ص 5، ح 9203 و ص 6، ح 9205) آمده است.
(4) . انفال، آيه 60 .
(5) . كافى، ج 5، ص 67 .
(6) . ارشاد القلوب، ج 1، ص 121; ر.ك: مبسوط سرخسى، ج 30، ص 249 .
(7) . بحارالانوار، ج 74، ص 20، ح 4 .
(8) . طلاق، آيه 2و3.
(9) . كافى، ج 5، ص 84، ح 5 .
الف. قضا و قدر (جبر و اختيار): ج. عزلت:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma