6. عمران و آبادانى زمين (سراسر جهان)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
5. تحكيم ارزش هاى معنوى و اخلاقى7. توازن در سطح معيشت جامعه

عمران و آبادانى چه آنكه بدون اضافه به زمين لحاظ شود يعنى «عمارة البلاد» (= آبادانى شهرها يا استان يا كشور) مورد توجه باشد و يا با اضافه به زمين لحاظ شود يعنى «عمارة الأرض» مورد عنايت باشد شكى نيست كه در عين حال كه از اهداف نظام
اقتصادى به حساب مى آيد يكى از اصول راهبردى در نظام اقتصادى براى رسيدن به هدف رشد اقتصادى و اهداف ديگرى چون زدودن فقر و رفاه عمومى و عزّت ملى و استقلال اقتصادى نيز مى باشد.
زيرا با عمران و آباد شدن يك منطقه و اقداماتى از قبيل ايجاد شبكه حمل و نقل و ساختن و عريض نمودن راه ها، فراهم ساختن انرژى و سوخت مناسب براى واحدهاى توليد، سدسازى، فراهم ساختن بازارها، نمايشگاه هاى بين المللى و فضاى مناسب براى دادوستد آسان كالاها و خدمات، از يك طرف زمينه هاى رشد اقتصادى وافزايش درآمد كسبه و تجّار و همه فعالان اقتصادى كه از جمله اهداف نظام اقتصادى است و نيز به تبع آن زمينه افزايش درآمدهاى مالياتى دولت كه آن نيز از اهداف مهم اقتصادى است فراهم مى شود.
و از طرفى ديگر روشن است كه اسلام مى خواهد با توسعه و رشد اقتصادى بستر آبادانى بيشتر زمين يعنى بستر توسعه كشاورزى، صنعت، بازرگانى و هر آنچه تأمين كننده رفاه زندگى (از قبيل آب، برق، محيط زيست) است را فراهم كند تا از طريق دستيابى به اين اهداف به ديگر اهداف مادّى و معنوى نايل آيد. با اين بيان عمران، در عين حال كه از اهداف است از اصول راهبردى نيز مى باشد چنانكه توسعه و رشد اقتصادى نيز در عين حال كه از اهداف است اصلى از اصول راهبردى به حساب مى آيد و شرح آن در فصل سوم خواهد آمد.
از آنچه گذشت وجه اينكه بعضى از انديشمندان اقتصادى مسئله «عمران و آبادانى» را به عنوان يكى از اهداف به حساب آورده اند(1) و بعضى ديگر آن را از اصول راهبردى(2)، روشن مى شود.
به هر حال آيه (هُوَ أَنشَأَكُمْ مِّنَ الاَْرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا)(3) تابلويى است كه به روشنى، آبادانى زمين را به عنوان يكى از اهداف نظام اقتصادى اسلام نشان مى دهد گرچه دليل عقلى نيز به طور آشكار بر آن دلالت دارد زيرا اگر زمين مهد حيات انسانى است و همه اهداف مادّى ومعنوى زندگانى انسان در چنين بسترى تحقق مى يابد طبعاً بايد مقدّمات زيست و حيات در آن فراهم شود و پر واضح است كه چنين چيزى در زمين ويرانه، دست نايافتنى است.
نكته عقلى و عقلايى ديگر دراين رابطه بيان لطيفى است كه در نامه اميرمؤمنان به مالك اشتر به آن اشاره شده است و آن اينكه از منابع و پشتوانه هاى اصلى نظام اقتصادى خراج و ماليات است و چنين منبعى بدون آبادانى زمين بدست نمى آيد، مى فرمايد: «وليكن نظرك في عمارة الأرض أبلغ من نظرك فى استجلاب الخراج لان ذلك لايدرك الا بالعمارة; بايد توجّه تو در عمران و آبادانى زمين بيش از توجّهت در جمع آورى خراج باشد زيرا خراج جز با آبادانى بدست نمى آيد».
حضرت ادامه مى دهد و مى فرمايد: نظام اقتصادى و حكومتى كه در بند عمران و آبادانى نيست و همه همّتش در جمع آورى خراج قرار مى دهد سه نتيجه شوم را بايد انتظار بكشد: نخست ويران شدن اين زمين ها چرا كه عمران و آبادانى جز با حمايت حكومت اسلامى ميسّر نمى شود و در طول تاريخ نيز ديده شده كه در مناطقى كه حكومت ها به آبادانى زمين نمى انديشيدند و در عين حال خراج سنگينى بر اراضى مى بستند، كشاورزان، زمين ها را رها كرده و به نقاط ديگرى نقل مكان مى كردند (ومن طلب الخراج بغير عمارة أخرب البلاد).
ديگر اينكه مردم به هلاكت سوق داده مى شوند (واهلك العباد) زيرا فقر دامان آنها را مى گيرد و يكى از عوامل مهم هلاكت به معناى واقعى آن يا به معناى از دست دادن روحيه ها همان فقر است.
سومين نتيجه شومى كه لازمه نتيجه دوم (يعنى فقر) مى باشد دوام نياوردن حكومت و در نهايت از هم پاشيدن نظام اقتصادى و حكومتى است زيرا فقر عمومى سبب عدم همكارى توده هاى مردم بلكه شورش آنها بر ضدّ حكومت مى شود آن هم حكومتى كه دستش خالى است و درآمدى ندارد (ولم يستقم أمره الا قليلا).
به هر حال از بيان ديگر اميرمؤمنان در نامه مزبور بدست مى آيد كه آنچه در نظام اقتصادى كشور حرف اوّل را مى زند عمران است مى فرمايد: «فان العمران محتمل ما حَمَّلْتَه; عمران، هر آنچه بخواهى استعداد دارد».
نكته اى كه لازم است در اين بخش به آن پرداخت و به آن عنايت ويژه نمود اين است كه آبادانى زمين چگونه حاصل مى شود و به بيان ديگر چه چيزهايى سبب ويرانى زمين مى گردد تا عاملان و فعالان اقتصادى كشور در مقام رفع آن برآيند؟ اين سؤالى است كه باز هم اميرمؤمنان در نامه خودش به مالك اشتر از آن پاسخ مى دهد:
مى فرمايد: ويرانى زمين تنها به علت فقر صاحبان آن حاصل مى شود و فقر آنها تنها به سبب توجّه زمامداران به جمع مال و زراندوزى و بدگمانى به بقاى حكومت شان و كم عبرت گرفتن از سرنوشت زمامداران پيشين خواهد بود (وانّما يُؤتى خراب الأرض من إعْواز أهلها وانّما يَعُوز اهلُها لإشراف أنْفس الولاة على الجمع وسوء ظنّهم بالبقاء وقلّة انتفاعهم بالعبر).
«اشاره به اينكه مسائل اجتماعى و حوادثى كه در كشورها مى گذرد همواره علت و معلول يكديگرند; هنگامى كه زمامداران بر اثر بى كفايتى يا ظلم بر مردم، از آينده خود نااميد شوند و از تجارب پيشينيان در زمينه زمامدارىِ صحيح بهره نگيرند دست پاچه مى شوند و به جمع مال مى پردازند; گاه آن را در نقاط دور و نزديك پنهان مى سازند و گاه به بستگان خود منتقل مى كنند و گاه به كشورهاى خارج اگر محل مورد اطمينانى داشته باشند انتقال مى دهند و همين امر باعث ويرانى زمين ها ومنابع اقتصادى و فقر عمومى مى شود و اركان حكومت را متزلزل مى سازد».(4)
اين نكته نيز شايان توجّه است كه بسيارى از برنامه هاى عمرانى زمان مى طلبد و هرگاه زمامداران اميد به بقاى خود نداشته باشند زير بار چنين برنامه هايى نمى روند و طبعاً برنامه هاى عمرانى تعطيل مى شود و فقر دامان توده هاى مردم را مى گيرد.
آخرين نكته اينكه در كلامى ديگر از اميرمؤمنان، معيار برترى و فضيلت يك حكمران، آبادانى شهرها دانسته شده (فضيلة السلطان عمارة البلاد)(5) و وقتى به آن حضرت گزارش مى دهند كه در قلمرو حكومتى اش بعضى از اهل ذمه شكايتى در ارتباط با آبادانى بعضى از نهرها دارند در نامه اى خطاب به قرظة بن كعب انصارى فرماندار منطقه مى نويسد: «مردانى از اهل ذمه در قلمرو حكومتى ات گزارش داده اند كه نهرى در سرزمين آنان از بين رفته و نابود شده است در حالى كه آنان داراى حقّ آبادانى بر مسلمانان هستند. در اين باره تو و آنان بنگريد و نهر را آباد كرده، سامان دهيد (فانظر انت وهم ثمّ اعمر وأصلح النهر). و در پايان مى نويسد: به جانم سوگند كه آباد كردن آنان براى ما دلپذيرتر است از آنكه بيرون يا تهى دست شوند و يا از وظيفه اى در رابطه با صلاح و مصلحت شهرها كوتاهى كنند (فلعمري لأن يعمروا أحب الينامن ان يخرجوا وأن يعجزوا او يقصروا في واجب من صلاح البلاد).(6)

(1) . ر.ك: مجموعه مقالات زير نظر واعظ زاده خراسانى، ص 51 .
(2) . ر.ك: نظام اقتصادى علوى، احمدعلى يوسفى، ص 462 .
(3) . هود، آيه 61 .
(4) . ر.ك: پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، ج 11، ص 35، نامه 53 .
(5) . غررالحكم، ص 341، ح 7810 .
(6) . تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 203 .
5. تحكيم ارزش هاى معنوى و اخلاقى7. توازن در سطح معيشت جامعه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma