5. تحكيم ارزش هاى معنوى و اخلاقى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
4. حاكميت سياسى و فرهنگى6. عمران و آبادانى زمين (سراسر جهان)

گرچه بخشى از ارزش هاى اخلاقى از «مبانى اقتصاد اسلامى» است و در فصل سابق (فصل مبانى اقتصادى اسلام) تحت عنوان «حفظ كرامت انسانى و عزّت نفسانى» نكات قابل توجّهى در اين رابطه بيان گرديد ولى ترديدى وجود ندارد كه از اهداف آن نيز مى باشد يعنى اسلام و حكومت اسلامى مى خواهد با برپايى نظام اقتصادى از جمله از چيزهايى را كه در جامعه حاكم كند معنويت و اخلاق بوده باشد.
قرآن كريم هم به دورى از قذارت و خباثت ظاهرى و باطنى مأكولات امر و روى عناوينى چون «طيّبات» و «حلالا طيّباً» تكيه مى كند و هم در كنار آن شكر و سپاس را طالب است (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا للهِِ إِنْ كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ)(1) و يا در عرض آن از پيروى از شيطان (يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِى الاَْرْضِ حَلاَلا طَيِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)(2) و از فساد در زمين (كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِى الاَْرْضِ مُفْسِدِينَ)(3)نهى مى كند و يا به تقواى الهى امر مى فرمايد (وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللهُ حَلاَلا طَيِّباً وَاتَّقُوا اللهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ)(4) و در جايى ديگر در كنار امر به بهره مندى از نعمت هاى الهى، به پرداخت حقوق مالى امر و از اسراف نهى مى كند (... كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ)(5) و يا «اكل از طيّبات» را در كنار انجام «عمل صالح» طلب مى كند و خطاب به همه انبياء مى فرمايد: (يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنْ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ).(6)
قرآن كريم وقتى مى خواهد نظام اقتصادى بالنده و رشد يافته قوم سبأ را به تصوير بكشد اوّلا با جهت دهى به نگاه هايى كه پيشرفت هاى اقتصادى را تنها به عنوان يك پيشرفت مادى مى نگرند از «مسكن» و محل سكونت آنان به عنوان آيتى بزرگ از آيات الهى ياد مى كند زيرا آنها با فنّ سدسازى، آب و سيلابى كه مايه خرابى است را وسيله آبادانى و شكوفايى اقتصادى قرار دادند (لَقَدْ كَانَ لِسَبَإ فِى مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ)(7) ثانياً ارزش معنوى «شكر» را به همراه بهرهورى مادّى از آنان طلب مى كند (كُلُوا مِنْ رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ)(8). ثالثاً از شهر يا آبادى آنان به «بلده طيّبه» اى كه از طريق شكرگزارى و حاكميت ارزش هاى دينى و اخلاقى آباد شده و مى تواند مغفرت پروردگار را به همراه داشته باشد تعبير مى فرمايد: (بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ)(9) و رابعاً از پيامدهاى ناگوار كفران ها و عقوبت حاصل از بى اعتنايى به طبقه محروم كه سرانجام دامنگير همان قوم سبأ شد ياد مى كند و مى فرمايد: آنها چون از ياد خدا غافل شدند و با فراموش كردن مسائل اخلاقى و ارزش هاى معنوى، مست نعمت گشتند و اغنياى آنها بر تهيدستان فخر فروختند شلاق مجازات الهى بر پيكر آنها نواخته شد (فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ)(10) به گونه اى كه باغات وسيع و پرنعمت و درختان خرّم و سرسبز آنها به باغاتى بى ارزش با ميوه هاى تلخ و درختان بى مصرف «شوره گز» و اندكى از درخت «سدر» يعنى به مشتى درخت بيابانى وحشى و بسيار كم ارزش مبدّل گشت (وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُل خَمْط وَأَثْل وَشَىْء مِّنْ سِدْر قَلِيل * ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِى إِلاَّ الْكَفُورَ).(11)
از آنچه گذشت به روشنى استفاده مى شود كه قرآن كريم اصرار دارد كه نظام اقتصادى در جامعه دينى و الهى، بايد در خدمت رشد و تعالى معنوى انسان قرار گيرد و دولت اسلامى نبايد در رسيدن به اهداف اقتصادى چون زدودن فقر و ايجاد رفاه و عدالت، ارزش هاى اخلاقى را ناديده بگيرد بلكه بايد تحكيم ارزش ها را در رأس اهداف اقتصادى اش قرار دهد. خصوصاً وقتى مى بينيم كه قرآن كريم صريحاً اعلام مى دارد كه يكى از اهداف در واجبات مالى نظير زكات، طهارت و تزكيه روحى است (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا)(12) و بر همين اساس فتواى همه فقهاى اسلامى، قصد تقرّب الى الله در پرداخت واجبات مالى اسلام شرط و افعالى چون خمس و زكات و صدقات، عبادت به حساب مى آيد.
اهميت اين نكته زمانى بيشتر روشن مى شود كه اولا ملاحظه شود از اهداف كلان نظام اقتصادى رسيدن به خودكفايى در مسائل مالى خصوصاً در بعضى از اقلام ضرورى زندگى مثل مسكن و موادّ
غذايى است و ثانياً به اين مطلب تفطّن يابيم كه به جهت تأثير متقابل جسم و روح، آموزه هاى دينى براى «دنيا» و يكى از مصاديق بارز آن «مال» به نحو عام و براى مواد غذايى به نحو خاص، در تحكيم ارزشهاى معنوى نقش فوق العاده اى را رقم زده است به عنوان نمونه در روايات ما مشاهده مى شود كه:
الف. بهترين كمك براى آخرت و ارزش هاى معنوى، دنيا (ى حلال و معقول) است (نعم العون، الدنيا على الآخرة).(13)
ب. امام صادق(عليه السلام) رزق واسع و حلال و طيّب را براى رسيدن به آخرت و ارزش هاى دينى طلب مى كند و عرضه مى دارد: «اللهم انى اسألك من فضلك الواسع الفاضل المفضّل رزقاً واسعاً حلالا طيباً بلاغاً للآخرة والدنيا هنيئاً مريئاً».(14)
ج. رسول مكرم اسلام گندم و «نان» را ـ كه از عناصر اصلى و كليدى اقتصاد بسيارى از جوامع است ـ امرى مبارك (ان الخبز مبارك ارسل الله عزوجل له السماء مدراراً وله أنبت المرعى)(15) و وسيله بجا آوردن نماز و روزه (فلولا الخبز ما صلّينا ولاصمنا)(16)وبجا آوردن حجّ بيت الله الحرام (وبه ـ الخبز ـ حججتم بيت ربّكم)(17) واداى ساير فرايض (فلولا الخبز... ولا ادّينا فرائض ربّنا عزوجل)(18) معرفى فرموده اند و امام صادق(عليه السلام)رأس معاش و حيات مادّى انسان را نان و آب مى داند (ان رأس معاش الانسان وحياته الخبز والماء).(19)
رسول مكرم در روايت ديگرى به اكرام و بزرگداشت نان امر مى كند و مى فرمايد: خداى متعال بركاتى از آسمان را براى نان نازل كرد و بركات زمين را خارج فرمود و از كرامت هاى نان اين است كه بريده نشود و لگدمال نگردد (اكرموا الخبز وعظّموه، فانّ الله تبارك وتعالى انزل له بركات من السماء وأخرج بركات الارض; من كرامته ان لايُقطع ولا يوطأ)(20) و امام صادق(عليه السلام) در تعليل اكرام نان مى فرمايد: خداوند كرامت را براى نان نازل كرده است (اكرموا الخبز فان الله انزل له كرامة).(21)
د. امام صادق(عليه السلام) از رسول گرامى نقل مى كند كه آن حضرت بين بدخلقى كه از مسائل روحى و اخلاقى است و نخوردن گوشت به مقدار لازم، پيوند مى زند و مى فرمايد: «عليكم باللحم فان اللحم يُنمي اللحم ومن مضى به اربعون صباحاً لم يأكل اللحمَ ساء خلقه ومن ساء خُلقه فأطْعموه اللحّم;(22)
وبالاخره امام صادق(عليه السلام) از رسول مكرّم نقل مى كند كه فرمود: اگر كسى چهل روز بر او بگذرد ولى امكان خوردن گوشت برايش فراهم نشد قرض كند و آن را تناول نمايد (من أتى عليه أربعون يوماً ولم يأكل اللحم فليقترض على الله وليأكله).(23)
هـ . امام باقر(عليه السلام) از رسول گرامى در ارتباط با اهميت شير نقل مى كند كه آن حضرت با آنكه پس از هر طعام و شرابى عرضه مى داشت: «اللهم بارك لنا فيه وأبدِلنا به خيراً منه» ولى پس از نوشيدن شير به جاى درخواست تبديل به بهتر، زياد شدن را طلب مى كرد و مى گفت: «اللهم بارك لنا فيه وزدنا منه»(24)و اين دليل بر آن است كه هيچ چيزى جاى شير را پر نمى كند.
و. در روايتى از امام صادق(عليه السلام) از اميرمؤمنان، قوّت و نيروى جسمانى بدن را مبتنى بر خوردن شير و گوشت مى داند و مى فرمايد: «اذا ضعف المسلم فليأكل اللحم واللبن فان الله عزوجلّ جعل القوّة فيهما».(25)
ز. در روايتى آمده است كه هيچ ميوه عام و عمومى اى نبود مگر اينكه امام صادق(عليه السلام) سعى مى كرد كه آن را براى خانواده اش فراهم كند (لاتكون فاكهة عامّة الاّ أطعم عيالَه منها).(26)
ح. در روايات متعددى روى سبزيجات و حبوبات و خصوصاً روى عسل و سركه و زيتون تأكيد شده است(27) و بلكه در روايتى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم: «لاينبغي ان يُفْقِرَ (الرجل) بَيْته من ثلاثة اشياء دهن الرأس والخَلّ والزيت».(28)
ط. وبالأخره با توجه به تأثير متقابل جسم و روح و با توجه به آنچه اسحاق بن عمّار ذيل آيه (خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّة)(29) و پس از اين سؤال كه مقصود در اين آيه، آيا «قوّة فى الابدان» است يا «قوّة فى القلوب؟» از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «فيهما جميعاً» يعنى خداى سبحان در اين آيه هم به تأمين نيازهاى جسمانى امر مى كند و هم به تأمين نيازهاى قلبى و روحى، با توجّه به همه اينها روشن مى شود كه بر جامعه اسلامى و حاكمان دينى است كه براى تحصيل روحى سالم و تحكيم ارزش هاى اخلاقى و روحانى، در تحقّق اقتصادى سالم و شكوفا بكوشند والتفات داشته باشند كه تكيه بر روى موادّ غذايى خاص در روايات مزبور در حقيقت، اشاره به مجموعه امورى است كه زندگى مادى انسان وابسته به آن است و لازم است از طريق ايجاد اقتصادى سالم به آن نايل آمد.
از نكته تأثير متقابل جسم و روح كه بگذريم نكته قابل توجه ديگر اين است رسيدن به ارزش هاى معنوى روحى آرام و فراغت بال را طلب مى كند و روشن است كه رسيدن فرد و جامعه به حدّ كفاف و لااقل به حدّ اقل لازم براى زندگى، تأثير بسزايى در تحقق اين آرامش دارد در روايتى از امام رضا(عليه السلام)مى خوانيم: «ان الانسان اذا ادّخر طعام سنة خفّ ظهره واستراح وكان ابوجعفر(عليه السلام)وابوعبدالله(عليه السلام)لايشتريان عُقدة حتى يُحْرزاطعام سنتهما; انسان وقتى قوت سالانه اش را ذخيره مى كند سبكبار مى شود و آرامش مى يابد و امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) زمينى را براى زراعت نمى خريدند (و درهم و دينارشان را
در اين راه هزينه نمى فرمودند) مگر پس از آنكه قوت سالانه خويش را تحصيل مى كردند (البته اين مربوط به زمان هايى بود كه مقيّد بودند به دلايل خاص اجتماعى آذوقه سالانه خود را ذخيره كنند)».(30)
علاوه بر دو نكته فوق، ضرورت حفظ شؤون فرد فرد جامعه و نقش مؤثر آن در تحصيل عزّت و كرامت نفسانى و انسانى نيز بر كسى پوشيده نيست.
در روايتى از رسول گرامى مى خوانيم كه تمام آنچه را انسان براى حفظ جان خودش و خانواده اش و حفاظت از آبرويش هزينه مى كند يك ارزش دينى است و صدقه محسوب مى شود (كلّ معروف صدقة وكلّ ما انفق المرء من نفقة على نفسه وعياله واهله كتب له بها صدقة وما وقى به الرجل عرضه كتب له صدقة).(31)
بلكه در روايت اميرمؤمنان بهترين عمل، نگهدارى عرض و آبرو به توسّط مال به حساب آمده (افضل الفعال صيانة العرض بالمال)(32) و در حديث على بن موسى الرضا(عليه السلام) بهترين مال آن است كه آبروى انسان با آن حفظ شود (افضل المال ما وُقى به العرض).(33)
بر همين اساس بر حكومت دينى است كه با هزينه كردن از بيت المال، اقدامات لازم و مؤثر در اين ارتباط را بنمايد و زيربال همه كسانى را كه از سطح معمول و عمومى جامعه عقب افتاده اند بگيرد و آبرو و شخصيت شان را حفظ كند.
ابوبصير مى گويد از امام صادق(عليه السلام) در ارتباط با تنگ نظرى بعضى از اصحاب در پرداخت زكات سؤال كردم(34) در جواب فرمودند: «خداوند در اموال اغنيا و فقرا نظرى افكند و به اندازه كفاف فقرا در اموال اغنيا قرار داد كه اگر كفايت نمى كرد بر آن مى افزود» سپس با اشاره به كسى كه زكات در اموالش بود فرمود: «آرى بر همين اساس بايد به مقدارى به فقير بدهد كه بتواند با آن بخورد و بياشامد و بپوشد و ازدواج كند و صدقه بدهد و حج بجا آورد» (إن الله تبارك وتعالى نظر في أموال الأغنياء ثم نظر في الفقراء فجعل في أموال الأغنياء مايكتفون به ولو لم يكفهم لزادهم بل يعطيه ما يأكل ويشرب ويكسى ويتزوّج ويتصدّق ويحجّ).(35)
انصاف آن است كه بگوييم چنين شريعتى با اين كرامت و سعه صدر است كه مى تواند شريعت خالده باشد و ادعاى همه زمانى و همگانى بودن را بنمايد.

(1) . بقره، آيه 172 .
(2) . بقره، آيه 168 .
(3) . بقره، آيه 60 .
(4) . مائده، آيه 88 .
(5) . انعام، آيه 141 .
(6) . مؤمنون، آيه 51 .
(7) . سبأ، آيه 15 .
(8) . سبأ، آيه 15 .
(9) . سبأ، آيه 15.
(10) . سبأ، آيه 16 .
(11) . سبأ، آيه 16 و 17.
(12) . توبه، آيه 103 .
(13) . كافى، ج 5، ص 73، ح 15 از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) .
(14) . مستدرك الوسائل، ج 13، ص 40 .
(15) . كافى، ج 6، ص 303، ح 6.
(16) . همان، ج 5، ص 73، ح 13 .
(17) . همان، ج 6، ص 303، ح 6 .
(18) . همان.
(19) . بحارالانوار، ج 3، ص 87 .
(20) . همان، ج 63، ص 271 .
(21) . همان، ج 75، ص 206 .
(22) . وسائل الشيعه، ج 17، ص 26، ح 6.
(23) . همان، ح 3.
(24) . وافى، ج 3، ص 49 .
(25) . خصال، ج 2، ص 617 و وسائل الشيعه، ج 17، ص 17، ح 43.
(26) . كافى، ج 5، ص 512، ح 5.
(27) . ر.ك: تحف العقول، ص 249 و وسائل الشيعه، ج 17، ص 17، ح 43 و كافى، ج 5، ص 512، ح 5.
(28) . كافى، ج 5، ص 512، ح 5 .
(29) . بقره، آيه 63 .
(30) . وافى، ج 3، ص 17 .
(31) . مستدرك الوسائل، ج 15، ص 268 .
(32) . كافى، ج4، ص 49، ح 14 .
(33) . بحارالانوار، ج 75، ص 7 .
(34) . «قلت لأبى عبدالله(عليه السلام): انّ شيخاً من اصحابنا يقال له عمر، سأل عيسى بن أعين ـ وهو محتاج ـ فقال له عيسى: اما ان عندي من الزكاة ولكن لا أعطيك منها فقال له: ولم؟ قال: لأنّى رأيتك اشتريت لحماً وتمراً فقال: انّما ربحتُ درهماً فاشتريت بدانقين لحماً وبدانقين تمراً ورجعتُ بدانقين لحاجة. قال (ابوبصير): فوضع ابوعبدالله(عليه السلام) يده على جبهته ساعة ثم رفع رأسه ثم قال: ان الله تبارك وتعالى نظر...».
(35) . كافى، ج 3، ص 556، ح 2 .
4. حاكميت سياسى و فرهنگى6. عمران و آبادانى زمين (سراسر جهان)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma