فعّال اقتصادى بايد بداند كه مجبور عوامل توليد نيست، بلكه سازنده تاريخ است و تا
خود به اصلاح معيشت خويش اقدام نكند وضعيت اقتصادى اش اصلاح نمى شود: (إِنَّ اللهَ
لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ)(1)، چنان كه
مجبور به تبعيت از اميال خود نيز نيست، بلكه با كنترل شهواتش مى تواند بر اساس عقل
و عدالت حركت كند.
اما بايد بداند كه در عين حال رزق و معيشت، مقسوم است و اين گونه نيست كه هر چه و
هر اندازه بخواهد و اراده كند بتواند به دست آورد و هيچ عامل ديگرى جز اراده و تلاش
او در كار نباشد.
دليل بر اين مطلب همان است كه بالعيان مشاهده مى كنيم كه هيچ كس به جميع آنچه آرزو
دارد و براى رسيدن به آن تلاش مى كند نمى رسد در حالى كه اگر صددرصد اراده و تلاش و
اختيار انسان كارساز بود چه بسا فقيرى يافت نمى شد و تفاوت چشمگيرى در ميان انسان
ها به چشم نمى خورد; اين تفاوت ها دليل بر اين است كه رزق، مقسوم است و عامل ديگرى
به نام مشيت الهى در آن دخالت دارد; يعنى اراده و تلاش انسان علّت تامه براى رسيدن
به رزق مطلوب نيست، بلكه اسباب ديگرى نيز خارج از اختيارات انسان در كار است و تنها
در يد قدرت حضرت حق قرار دارد و بر همين اساس است كه در آيه اى كه در مبناى قبل
گذشت خداى سبحان تقسيم معيشت را به خودش استناد مى دهد و مى فرمايد: (نَحْنُ
قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا).
جاه و اعتبار اجتماعى نيز همين گونه; يعنى مقسوم است، زيرا به تعبير مرحوم علامه
طباطبايى(رحمه الله)در تفسير الميزان، آنچه باعث جاه و مقام مى شود و در نتيجه
استخدام ديگران را در پى دارد صفات ويژه اى است; نظير زيركى و هوشمندى، شجاعت
(وريسك پذيرى)، بلندنظرى و همت عالى داشتن، صلابت در تصميم گيرى، فراوانى سرمايه و
تبار و عشيره برتر داشتن و شكى نيست كه بخشى از اين صفات از اختيار انسان خارج و
اراده الهى در آن دخيل است.
مرحوم علامه طباطبايى(رحمه الله) آنچه در ذيل آيه فوق آمده; يعنى جمله:
(وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات) را ناظر به همين درجات اعتبارى و
اجتماعى مى داند و مى گويد: جمع بين دو جمله «نحن قسمنا...» و «رفعنا بعضهم فوق
بعض...» روشن مى سازد كه هم مقسِّم معيشت (رزق مادّى) خداست و هم مقسّم جاه و مقام
اجتماعى.(2)
(1) . رعد، آيه 11. (2) . الميزان، ج 18، ص 100 ذيل آيه 32 سوره زخرف. به نظر مى رسد كه ذيل آيه: (وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات) تفسير و توضيح صدر آن (نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَّعِيشَتَهُمْ) باشد; يعنى مراد از «درجات» درجات و تفاوت هاى معيشتى و مالى است، چنان كه در مبناى قبل بر همين اساس مشى شد.