11. نفى جبر و تفويض

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
10. پذيرش تفاوت ها و نفى اختلافات ظالمانه12. انفاق و توسعه اقتصادى

فعّال اقتصادى بايد بداند كه مجبور عوامل توليد نيست، بلكه سازنده تاريخ است و تا خود به اصلاح معيشت خويش اقدام نكند وضعيت اقتصادى اش اصلاح نمى شود: (إِنَّ اللهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ)(1)، چنان كه مجبور به تبعيت از اميال خود نيز نيست، بلكه با كنترل شهواتش مى تواند بر اساس عقل و عدالت حركت كند.
اما بايد بداند كه در عين حال رزق و معيشت، مقسوم است و اين گونه نيست كه هر چه و هر اندازه بخواهد و اراده كند بتواند به دست آورد و هيچ عامل ديگرى جز اراده و تلاش او در كار نباشد.
دليل بر اين مطلب همان است كه بالعيان مشاهده مى كنيم كه هيچ كس به جميع آنچه آرزو دارد و براى رسيدن به آن تلاش مى كند نمى رسد در حالى كه اگر صددرصد اراده و تلاش و اختيار انسان كارساز بود چه بسا فقيرى يافت نمى شد و تفاوت چشمگيرى در ميان انسان ها به چشم نمى خورد; اين تفاوت ها دليل بر اين است كه رزق، مقسوم است و عامل ديگرى به نام مشيت الهى در آن دخالت دارد; يعنى اراده و تلاش انسان علّت تامه براى رسيدن به رزق مطلوب نيست، بلكه اسباب ديگرى نيز خارج از اختيارات انسان در كار است و تنها در يد قدرت حضرت حق قرار دارد و بر همين اساس است كه در آيه اى كه در مبناى قبل گذشت خداى سبحان تقسيم معيشت را به خودش استناد مى دهد و مى فرمايد: (نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا).
جاه و اعتبار اجتماعى نيز همين گونه; يعنى مقسوم است، زيرا به تعبير مرحوم علامه طباطبايى(رحمه الله)در تفسير الميزان، آنچه باعث جاه و مقام مى شود و در نتيجه استخدام ديگران را در پى دارد صفات ويژه اى است; نظير زيركى و هوشمندى، شجاعت (وريسك پذيرى)، بلندنظرى و همت عالى داشتن، صلابت در تصميم گيرى، فراوانى سرمايه و تبار و عشيره برتر داشتن و شكى نيست كه بخشى از اين صفات از اختيار انسان خارج و اراده الهى در آن دخيل است.
مرحوم علامه طباطبايى(رحمه الله) آنچه در ذيل آيه فوق آمده; يعنى جمله: (وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات) را ناظر به همين درجات اعتبارى و اجتماعى مى داند و مى گويد: جمع بين دو جمله «نحن قسمنا...» و «رفعنا بعضهم فوق بعض...» روشن مى سازد كه هم مقسِّم معيشت (رزق مادّى) خداست و هم مقسّم جاه و مقام اجتماعى.(2)

(1) . رعد، آيه 11.
(2) . الميزان، ج 18، ص 100 ذيل آيه 32 سوره زخرف. به نظر مى رسد كه ذيل آيه: (وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات) تفسير و توضيح صدر آن (نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَّعِيشَتَهُمْ) باشد; يعنى مراد از «درجات» درجات و تفاوت هاى معيشتى و مالى است، چنان كه در مبناى قبل بر همين اساس مشى شد.
10. پذيرش تفاوت ها و نفى اختلافات ظالمانه12. انفاق و توسعه اقتصادى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma