10. پذيرش تفاوت ها و نفى اختلافات ظالمانه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
9. قداست مال11. نفى جبر و تفويض
 فعّال اقتصادى در عين حال كه نهايت سعى و تلاش خويش را در توليد به كار مى بندد نبايد توقّع داشته باشد كه از همه فعّالان و تلاشگران پيشى بگيرد و يا دست كم مساوى آنان شود. او بايد اصل تفاوت و اختلاف درجات در مسائل مادى را بپذيرد و از حرص زدن ها و حسادت ها فاصله بگيرد، زيرا استعدادها و توانمندى ها به يقين متفاوت است. قرآن كريم صريحاً مى فرمايد: «(نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيّاً); ماييم كه توشه زندگى آنان را در زندگانى اين دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم و (در اين تقسيم) بعضى را بر بعضى برترى داده ايم تا به خدمت متقابل با يكديگر درآيند».(1)
از آيه استفاده مى شود كه تفاوت ها و اختلافات سطوح زندگى انسان ها دليل بر تفاوت در مقامات معنوى نيست، بلكه از آنجا كه زندگى انسان دسته جمعى است و اداره آن بدون خدمات متقابل ممكن نيست خداوند به انسان ها استعدادها و قابليت هاى مختلفى داده تا بر اساس آن، اختلاف در مقامات و سطوح اجتماعى پديد آيد و در نتيجه اصل تعاون و بهره گيرى از يكديگر تحقّق يابد.
بر اين پايه، فعّال اقتصادى بايد توجّه داشته باشد كه نه نسبت به كسانى كه از جهت مادى از درجات بالاتر برخوردارند حسادت بورزد و نه نسبت به افراد پايين تر به استكبار و تبختر روى آورد و برترى مادى خويش را معيار برترى ارزش انسانى خود بپندارد، بلكه بداند كه تمام اين ثروت ها و مقامات مادى اوّلا در برابر رحمت و قرب الهى ارزشى ندارد و ثانياً وسيله اى براى امتحان و ابتلا به حساب مى آيد.
بر همين اساس است كه در ذيل آيه مى خوانيم: (وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ)(2) و در آيه ديگرى آمده است: «(وَهُوَ الَّذِى جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الاَْرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات لِّيَبْلُوَكُمْ فِى مَا آتَاكُمْ); اوست كه شما را جانشينان (خويش يا گذشتگان) در زمين قرار داد و برخى را بر برخى با درجات و پايه هايى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده، بيازمايد».(3)
از آنچه گذشت روشن شد كه لازمه به استخدام درآوردن و تسخيرى كه در آيه به عنوان «سخرياً» از آن ياد شده، قبول نظام طبقاتى و بهره كشى ظالمانه نيست، زيرا مقصود از آن صرفاً در اختيار يكديگر گذاشتن خدمات و از استعدادها و قابليت هاى يكديگر استفاده كردن و تعاون در امر زندگى است; يعنى استخدامى متقابل و خدمتى طرفينى نظير استخدام متقابلى است كه در دستگاه تنفس و گردش خون و تغذيه و ساير دستگاه هاى بدن است و يا نظير سلسله مراتبى است كه در يك لشكر يا سازمان ادارى و يك كشور وجود دارد.
نيز دليل بر وجود بى عدالتى در دستگاه آفرينش نيست، چرا كه «افراد يك جامعه همانند پارچه يا ظروفى كه از يك كارخانه بيرون مى آيد نيستند تا يك شكل و يكنواخت و با استعدادهاى مساوى و همانند باشند و درنتيجه به جامعه اى مرده، بى روح و خالى از تحرك و تكاپو تبديل شوند، بلكه همانند اندام يك گياه اند كه با همه اختلافى كه ميان ريشه هاى محكم و خشن و ساقه هاى ظريف تر و شاخه هاى لطيف تر و همه تفاوتى كه ميان برگ ها و شكوفه ها و گلبرگ هاى آن وجود دارد دست به دست هم داده و يك بوته گل زيبا را مجسّم مى سازند با آنكه سلول هاى هر يك به تفاوت مأموريت هايشان كاملا مختلف و استعدادهايشان به تناسب وظائفشان متفاوت است».(4)
(1) . زخرف، آيه 32 .
(2) . زخرف، آيه 32 .
(3) . انعام، آيه 165 .
(4) . ر.ك: تفسير نمونه، ذيل آيه 165 سوره انعام.
9. قداست مال11. نفى جبر و تفويض
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma