3. حفظ كرامت انسانى و عزت نفسانى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
2. مبناى تسخير4. ترجيح مصالح جامعه بر مصالح شخصى

شكى نيست كه از اصول اخلاقى در اسلام، غناى نفسانى و عزّت و كرامت روحى به نحو شايسته است; انسانى كه به حضرت حق، معرفت شايسته پيدا كند و يقين داشته باشد كه زمام همه امور در دست خدا و وابسته به لطف و رحمت اوست و حول و قوّه و نفع و ضررى جز آنچه از طريق او به انسان مى رسد وجود ندارد و تنها او سبب ساز و سبب سوز است، خويشتن را بى نياز از همه چيز و هر كس، غير از او مى بيند و به غنا و كرامت نفسانى مى رسد كه بالاترين و بهترين بى نيازى است: «خير الغنى غنى النفس».(1)
شعاع اين عزّت و بى نيازى، همه شئون حيات انسان را فرا مى گيرد و مظاهر آن در همه شئون جامعه اسلامى مشاهده مى شود; از جمله زندگى اقتصادى و مسائل مالى است كه به سهم خود از مظاهر مختلفى برخوردار است:
الف. فعّال اقتصادى در چنين جامعه اى خود را به اموال حرام و نامشروع، آلوده نمى كند.
توضيح اينكه انسان مؤمنى كه در عرصه مسائل اقتصادى فعاليت مى كند در كسب مال و توليد ثروت، خود را به راه هاى نامشروع و حرام و شيوه هاى ضد كرامت و حريّت، آلوده نمى سازد; يعنى در حالى كه در مكتب اقتصاددان هاى مادّى دنيا، تحصيل ثروت و توزيع آن هيچ قيد و شرطى ندارد; هرگونه تجارت پردرآمدى مباح شمرده شده، از داير كردن مراكز براى مفاسدى چون قمار و روسپى گرى هيچ منعى وجود ندارد، بلكه براى حمايت از آن قانون وضع مى شود و نيز در حالى كه
ـ چنان كه در فصل «حاكميت اخلاق بر نظام اقتصادى اسلام» در همين كتاب خواهد آمد ـ همچنان تجارت بردگان جنسى به قوت خود باقى است، بلكه ـ بر اساس آمارى كه ارائه خواهد شد ـ هر ساله در حال گسترش است و مسأله مواد مخدر با ممنوعيت ظاهرى آن، در پشت پرده توسط بسيارى از قطب هاى ثروت و با حمايت پنهانى سران بسيارى از دولت ها دامن زده مى شود و تجارت بسيار پرسود انواع سلاح هاى مخرّب و حتى در صورت لزوم، سلاح هاى شيميايى و ميكربى و به طور كلى سلاح هاى كشتار جمعى آشكارا و علنى جريان دارد ـ در چنين وضعيتى ـ مؤمن اقتصادى تمام درآمدها و هزينه هايش در چهارچوب ارزش ها و كرامت انسانى است و تمام آنچه در بالا گفته شد اعم از تأسيس مراكز فساد، تجارت
سوداگران مرگ، تجارت بردگان جنسى، سلاح هاى مخرّب كشتار جمعى و ... در نگاه او ممنوع است و به شدّت از آن پرهيز دارد و به طور كلّى از ورود حرام به حوزه فعاليت هاى جامعه خويش اجتناب مىورزد، زيرا بر اساس آموزه هاى دينى معتقد است خداوند ارزاقش را به نحو حلال ميان بندگانش تقسيم كرده و هيچ كس نمى ميرد مگر اينكه رزق مقدّر و مقسومِ حلالش را به طور كامل دريافت مى كند، گرچه ديرتر به آن برسد.
اين در حالى است كه اگر به حرام آلوده شود و از راه هاى نامشروع، وارد فعاليت هاى اقتصادى گردد حلال خدا از او منقطع مى گردد; يعنى همان حقيقتى كه به سند معتبر از امام باقر(عليه السلام) از رسول خدا در حجة الوداع نقل شده است كه فرمود:
«آگاه باشيد كه روح الامين در جانم اين چنين دميده كه نمى ميرد كسى مگر اينكه روزى اش را به حدّ تمام و كمال دريافت كند، پس پرهيزگارى پيشه كنيد و در طلب دنيا زياده خواه نباشيد و تأخير در رزق سبب نشود كه از طريق گناه آن را به دست آوريد، چرا كه خداوند تبارك و تعالى به گونه حلال، ارزاقش را ميان آفريده هايش تقسيم كرده نه به نحو حرام، پس كسى كه تقواى الهى پيشه كند و صبر نمايد (و به مقدار كافى تلاش كند) خداوند از راه حلال روزى اش را مى دهد و كسى كه پرده درى كند و در طلب روزى تعجيل نمايد و آن را از غير راه حلال طلب نمايد روزى حلالش قطع خواهد شد و روز قيامت محاسبه مى شود».(2)
بديهى است هرگز اين نكته، تلاش و كوشش براى تحصيل روزى حلال و سربلندى جامعه اسلامى را نفى نمى كند، بلكه چارچوب صحيحى را براى آن فعاليت ها ارائه مى دهد.
مرحوم شيخ حرّ عاملى در كتاب وسائل الشيعه بابى را تحت عنوان «استحباب الاجمال فى طلب الرزق و وجوب الاقتصار على الحلال دون الحرام» باز كرده و جز روايت سابق الذكر نُه روايت ديگر نيز (كه تعدادى از آنها سند معتبر دارند) به همين مضمون نقل مى كند و در كتب اهل سنّت نيز همين مضمون، تحت عنوان «الاجمال فى طلب الرزق» در روايات متعددى (13 روايت) از ابن مسعود، حذيفه، جابر و... نقل شده است(3) كه از آن جمله روايات ذيل است:
«أجملوا فى طلب الدنيا فان كلا مُيَسّر لما كتب له منها; در طلب دنيا زياده خواهى نكنيد ـ و دنياپرست نباشيد ـ چرا كه هر كسى راهى را كه برايش مكتوب و مقدّر شده مى تواند به آسانى بپيمايد».(4)
حقيقتى كه با تعبيرات ديگرى از روايات فريقين تأييد مى شود; نظير حديث «من حاول امراً بمعصية كان أبعد لما رجا وأقرب لمجىء ما اتّقى; كسى كه بخواهد از طريق معصيت به مقصودش برسد از خواسته اش دورتر و به آنچه كه از آن پرهيز دارد نزديك تر مى شود»(5) و روايتى كه مى فرمايد: غير از حرام و «حلال مقسوم»، فضل خداوند نيز زياد است از فضل خدا بخواهيد: «... وعندالله سواهما فضل كثير و هو قوله عز و جل: واسألو الله من فضله».(6)
ب. مؤمن اقتصادى افزون بر پرهيز از راه هاى حرام از راه هاى پست و ذلّت آور نيز كسب درآمد نمى كند; همّتش بلند است و كرامت نفسش او را به سمت «معالى الامور» سوق مى دهد، زيرا او در مكتب پيشوايى پرورش يافته كه به كميت اسدىدرس بلند همتى و عزت مى دهد و وقتى كميت خطاب به امام صادق(عليه السلام) در شعرش مى گويد:
أخْلَصَ اللهُ لي هَواي فما أغْرِقُ *** نَزْعاً وَلا تَطِيشُ سَهامي
«خداوند محبتم را براى شما خالص كرده و اين باعث شده كه هيچ گاه در مدح شما تيرم به خطا نمى رود با آنكه مبالغه اى در آن ندارم و كمان شعرم را تا آخر نمى كشم»، امام(عليه السلام) مى فرمايد: «ان الله عزوجل يحبّ معالى الأمور ويكره سفسافها; خداى عزوجل كارهاى عالى (وهمت هاى بلند) را دوست مى دارد و از چيزهاى پست و حقير، كراهت دارد». سپس به او سخنى فرمود كه نتيجه اش اين بود: «مدح و ستايش بلند در جاى خود مبالغه نيست».(7)
مؤمن اقتصادى كرامت و عزت نفسانى اش او را از ذُلّ سؤال باز مى دارد، چون پيرو آن مكتبى است كه تقاضاى كمك از افراد نااهل را منفور مى شمرد: امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) به يكى از يارانش (بزنطى) هنگامى كه تقاضا كرد امام با نوشتن نامه اى براى يكى از حاكمان وقت از وى بخواهد نياز اقتصاديش را برطرف سازد، مى فرمايد: من دريغ دارم كه از مثل چنين كسى تقاضا كنى، اگر نياز دارى بر مال من تكيه كن و هر چه مى خواهى بردار: «أنا أضنّ بك ان تطلب مثل هذا وشبهه ولكن عوّل على مالى».(8)
در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السلام) آمده است: كسى كه براى حفظ آبرو و بى نياز شدن از مردم و توسعه زندگى خانواده و محبت به همسايگان به دنبال كار و روزى برود، روز قيامت در حالى با خداى عزوجل ملاقات مى كند كه چهره اش چون ماه شب بدر مى درخشد: «من طلب الرزق فى الدنيا استعفافاً عن الناس وتوسيعاً على أهله وتعطّفاً على جاره لقى الله عزوجل يوم القيامة ووجهه مثل القمر ليلة البدر».(9)
در منابع اهل سنت نيز از رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: «لايفتح عبد باب مسألة الاّ فتح الله عليه باب فقر; كسى باب سؤال و درخواست از ديگران را نمى گشايد مگر اينكه خداوند باب فقرى را به رويش باز مى كند»(10) نيز در ذيل روايتى به همين
مضمون آمده است: «لأنّ العفّة خير; زيرا عفيف بودن بهتر است»(11) و در ذيل روايت سومى با همين محتوا مى خوانيم: «لأن يأخذ أحدكم أحبله فيأتى الجبل فيحتطب على ظهره فيبيعه فيأكله خير له من ان يسأل الناس معطًى او ممنوعاً; تحقيقاً اگر كسى از شما ريسمان هايش را بردارد و به كوه برود و هيزم جمع آورى كند و آن را بفروشد بهتر از آن است كه از مردم درخواست كند خواه جواب مثبت به او داده شود يا جواب ردّ بشنود».(12)
ج. در جامعه اى كه اقتصاد بر اساس ايمان و كرامت انسانى است افراد آن در مصرف و انفاق نيز كريمانه عمل مى كنند، به گونه اى كه اقشار كم درآمد احساس ذلت و خوارى نمى نمايند،(13) از اين رو در سلوك عملى پيشوايان اسلام مى خوانيم كه حتى در اطعام به مستمندان كارى نمى كردند كه آنان احساس حقارت كنند; مثلا از اضافه غذا به آنان نمى دادند، بلكه از همان ابتدا از بهترين هاى سفره طعام بر مى داشتند و آن را داخل ظرف بزرگى مى گذاشتند و براى آنها مى فرستادند: «كان الامام على بن موسى الرضا(عليه السلام) اذا أكل أتى بصحفة فتوضع بقرب مائدتهفيعمد الى أطيب الطعام مما يؤتى به فيأخذ من كلّ شىء شيئاً فيضع في تلك الصحفة ثمّ يأمر بها للمساكين».(14)
اين مسأله اختصاص به مسلمانان ندارد، بلكه در مورد غير مسلمانانى نيز كه هم زيستى مسالمت آميز با مسلمانان دارند جارى است.
يكى از دوستان امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) به نام زكريا بن آدم از مردى از اهل ذمه سؤال كرد كه به جهت ابتلاى به فقر و فلاكت، مى خواست به ذلت بردگى فرزندش تن بدهد تا هم خودش به نوايى برسد و هم شكم فرزندش سير شود، حضرت فرمود: «لايبتاع حرّ فانه لايصلح لك ولا من اهل الذمّة; انسان آزاده، برده نمى شود، چنين كارى نه شايسته توست و نه از ذمّيان رواست».(15)
نيز اميرمؤمنان على(عليه السلام) به ذلّت تكدّى نصرانى كارگرى كه پس از عمرى كار و تلاش بر اثر نابينايى و پيرى به سؤال از مردم مسلمان روى آورده بود رضا نداده، و فرمان بيمه شدن او را از بيت المال صادره كرد و فرمود: «استعملتموه حتى اذا كبر و عجز منعتموه؟ أنفقوا عليه من بيت المال; از او كار كشيديد; اما وقتى پير و ناتوان شد رهايش ساختيد؟! مخارج او را از بيت المال تأمين كنيد».(16)
د. از روايات متعدّدى استفاده مى شود كه انسان نبايد از آغاز تا پايان عمر خود، كارگر و اجير ديگرى باشد(17); يعنى چه بهتر كه پس از دورانى كارآموزى استقلال پيدا كند و روى پاى خود بايستد. ممكن است بهترين توجيه اين دستور حفظ كرامت انسانى باشد و شايد از اين قبيل باشد آنچه گفته شد.
از روايات استفاده مى شود كه امامان اهل بيت(عليهم السلام) به شدّت متنفّر بودند كه مردم را بنده و برده خود بدانند، چنان كه وقتى ابوالصلت يكى از ياران امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) از آن حضرت درباره شايعه اى مى پرسد كه بر سر زبان ها بود كه امامان اهل بيت(عليهم السلام)مردم را عبيد خودشان مى دانند، حضرت شديداً ناراحت شده، آفريدگار آسمان ها و زمين و خداوند آگاه بر نهان و پيدا را گواه مى گيرد كه چنين سخنى دروغ است و از هيچ يك از پدرانم صادر نشده است سپس به شدت از ظلم هاى گروهى از امت بر آن بزرگواران شكوه مى كند و اين نسبت را يكى از آن مظالم مى شمرد: «اللهم فاطر السموات والأرض عالم الغيب والشهادة أنت شاهد بأنى لم أقل ذلك قطّ ولا سمعت أحداً من آبائى قاله قطّ وأنت العالم بما لنا من المظالم عند هذه الأمّة و إنّ هذه منها».(18)

(1) . بحارالانوار، ج 72، ص 106، ح 5 و اعجاز القرآن باقلانى، ص147.
(2) . وسائل الشيعه، ج 7، ص 45، باب استحباب الاجمال فى طلب الرزق و وجوب الاقتصار على الحلال دون الحرام، ح 1: «ألا إن الروح الأمين نفث في روعي انه لاتموت نفس حتّى تستكمل رزقها فاتّقوا الله و أجملوا فى الطلب ولايحملنّكم استبطاء من الرزق ان تطلبوه بمعصية الله، فان الله تبارك و تعالى قسّم الأرزاق بين خلقه حلالا ولم يقسّمها حراماً فمن اتّقى الله وصبر أتاه الله برزقه من حلاله ومن هتك السّتر وعجّل فأخذه من غير حلّه قصّ به من رزقه الحلال وحوسب عليه يوم القيامة».
(3) . كنزالعمال، ج 4، ص 19-25، احاديث 9288 و 9289 و 9290.
(4) . همان، ص 20، ح 9291 .
(5) . همان، ح 9292. اين بيان در تعبير ديگرى از امام حسين بن على(عليهما السلام) اين چنين آمده است: «من حاول امراً بمعصية الله كان أفوت لما يرجو وأسرع لمجىء ما يحذر». (كافى، ج 2، ص 373).
(6) . وسائل الشيعه، ج 17، ص 46.
(7) . وسائل الشيعه، ج 17، ص 73.
(8) . كافى، ج 2، ص 149، ح 5 .
(9) . همان، ج 5، ص 79، ح 5.
(10) . كنزالعمال، ج 6، ص 506، ح 16746 به همين مضمون است حديث شماره 16744 .
(11) . همان، ح 16744 .
(12) . همان، ح 16747 .
(13) . تحف العقول، ص 330; مسند الإمام الرضا، ج 2، ص 315 .
(14) . كافى، ج 4، ص 52، ح 12.
(15) . تهذيب الاحكام، ج 7، ص 77 و مسند الامام الرضا، ج 2، ص304 .
(16) . وسائل الشيعه، ج 15، ص 67 و الحياة، ج 2، ص 398 .
(17) . ر.ك: وسائل الشيعه، ج 12، باب 66، از ابواب مايكتسب به، ح 1و2.
(18) . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 184، ح 6.
2. مبناى تسخير4. ترجيح مصالح جامعه بر مصالح شخصى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma