متن و ترجمه بخش چهارم (پایانی) خطبه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
خطبه حضرت زهرا(علیها السلام)
متن و ترجمه بخش سوم خطبه

فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ!

چه دور است این کارها از شما!

وَکَیْفَ بِکُمْ؟ وَاَنّى تُؤْفَکُونَ، وَکِتابُ اللهِ

راستى چه مى کنید؟ و به کجا مى روید؟ با این که کتاب خدا ـ قرآن ـ

بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ اُمُورُهُ زاهِرَةٌ[105] ]ظاهِرَةٌ[،

 در میان شماست، همه چیزش پر نور،

وَاَعْلامُهُ باهِرَةٌ[106]، وَزَواجِرُهُ لائِحَةٌ،

نشانه هایش درخشنده، نواهى اش آشکار،

وَاَوامِرُهُ واضِحَةٌ، قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ

اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر

ظُهُورِکُمْ، اَرَغْبَةً عَنهُ تُرِیدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ

 افکنده اید! آیا از آن روى برتافته اید؟ یا به غیر آن

تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلا. (وَمَنْ

حکم مى کنید؟ آه که ستمکاران جانشین بدى را براى قرآن برگزیدند. و هر کس

یَبْتَغِ[107] غَیْرَالاِْسْلاَمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ

 آیینى غیر از اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد

فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ)[108]; ثُمَّ لَمْ

و در آخرت از زیانکاران است. آرى، شما

تَلْبَثُوا[109] اِلاّ رَیْثَ ]اِلى رَیْثَ[ اَنْ تَسْکُنَ

ناقه خلافت را در اختیار گرفتید، حتى

نَفْرَتُها، وَیَسْلَسَ[110] قِیادُها[111]، ثُمَّ

این اندازه صبر نکردید که رام

اَخَذْتُمْ تُورُونَ[112] وَقْدَتَها[113] وَتُهَیِّجُونَ

 گردد، و تسلیمتان شود، ناگهان

جَمْرَتَها[114]، وَتَسْتَجِیبُونَ لِهِتافِ

آتش فتنه ها را برافروختید، و شعله هاى آن را به هیجان

الشَّیْطانِ الْغَوِیِّ وَاِطْفاءِ اَنْوارِ الدِّینِ

درآوردید و نداى شیطان اغواگر را اجابت نمودید، و به خاموش ساختن انوار تابان آیین

الْجَلِیِّ وَاِخْمادِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ.

حق و از میان بردن سنّت هاى پیامبر پاک الهى پرداختید. به بهانه

تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاء، وَتَمْشُونَ

گرفتن کف ـ از روى شیر ـ آن را به کلى تا ته مخفیانه نوشیدید. ـ ظاهراً سنگ دیگران را به سینه مى زدید

لاَِهْلِهِ وَوُلْدِهِ فِى الْخَمَرِ وَالضَّرّاءِ،

اما باطناً در تقویت کار خود بودید. ـ براى منزوى ساختن خاندان و فرزندان او به کمین نشستید،

وَنَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلى مِثْلِ حَزِّ[115]

ما نیز چاره اى جز شکیبایى ندیدیم، همچون کسى که خنجر

الْمُدى[116]، وَوَخْزِ[117] السِّنانِ فِی الْحَشا.

بر گلوى او و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد!

وَاَنْتُمْ اَلاْنَ تَزْعَمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا؟

عجب این که شما چنین مى پندارید که خداوند ارثى براى ما قرار نداده ـ و ما از پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارث

اَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ؟ (وَمَنْ أَحْسَنُ

نمى بریم! ـ . آیا از حکم جاهلیّت پیروى مى کنید؟ چه کسى حکمش

مِنَ اللهِ حُکْماً لِقَوْم یُوقِنُونَ).[118] اَفَلا

از خدا بهتر است براى آنها که اهل یقینند؟ آیا شما

تَعْلَمُونَ؟ بَلى تَجَلّى لَکُمْ کَالشَّمْسِ

این مسائل را نمى دانید؟ آرى مى دانید، و همچون آفتاب براى شما روشن

الضّاحِیَةِ اَنِّی ابْنَتُهُ اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ

است که من دختر اویم. شما اى مسلمانان!

اَاُغْلَبُ عَلى اِرْثِیه؟ یَابْن اَبِی قُحافَةَ! اَفِی

 آیا باید ارث من به زور گرفته شود; اى فرزند ابى قحافه! به من پاسخ ده! آیا

کِتابِ اللهِ اَنْ تَرِثَ اَباکَ وَلا اَرِثَ اَبِی؟

 در قرآن است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارثى نبرم؟

لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً.[119] اَفَعَلى عَمْد

 چه سخن ناروایى! آیا عمداً

تَرَکْتُمْ کِتابَ اللهِ وَنَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ

کتاب خدا را ترک گفتید و پشتِ سر افکندید؟

اِذْ یَقُولُ: (وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ).[120] وَقالَ

در حالى که مى فرماید: «و سلیمان وارث داود شد». و در

فیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا اِذْ

داستان یحیى بن زکریا مى گوید: «(خداوندا!)

قالَ: (فَهَبْ لِى مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِى

تو از نزد خود جانشینى به من ببخش که وارث من

وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ).[121] وَقالَ: (وَأُوْلُوا

و دودمان یعقوب باشد». و نیز مى فرماید: «و خویشاوندان

الاَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْض فِى کِتَابِ

نسبت به یکدیگر در احکامى که خدا مقرّر داشته (از دیگران) سزاوارترند».

اللهِ).[122] وَقالَ: (یُوصِیکُمُ اللهُ فِى أَوْلاَدِکُمْ

و نیز مى گوید: «خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى کند

لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنثَیَیْنِ).[123] وَقالَ: (إِنْ

که سهم (میراث) پسر به اندازه سهم دو دختر باشد». و نیز فرموده: «(اگر

تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالاَْقْرَبِینَ

کسى مالى از خود بگذارد براى پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته وصیت

بِالْمَعْرُوفِ حَقّاًعَلَى الْمُتَّقِینَ).[124] وَزَعَمْتُمْ

کند، این حقى است بر پرهیزکاران». شما چنین پنداشتید که

اَنْ لا حَظْوَةَ[125] لِی وَلا اَرِثُ مِنْ اَبِی؟

من هیچ بهره و ارثى از پدرم ندارم؟

وَلا رَحِمَ بَیْنَنا؟ اَفَخَصَّکُمُ اللهُ بِآیَة اَخْرَجَ

و هیچ نسبت و خویشاوندى در میان ما نیست؟! آیا خداوند آیه اى مخصوص شما نازل کرده است

مِنْها اَبِی؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ

 که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گویید: پیروان دو مذهب

لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَلَسْتُ اَنَا وَاَبِی مِنْ اَهْلِ

از یکدیگر ارث نمى برند، و من با پدرم

مِلَّة واحِدَة اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ

 یک مذهب نداریم؟ یا این که شما به عام و خاص

الْقُرآنِ وَعُمُومِهِ مِنْ اَبِی وَابْنِ عَمِّی؟

 قرآن از پدرم و پسر عمویم آگاهترید؟

فَدُونَکَها[126] مَخْطُومَةً[127] مَرْحُولَةً[128]،

 حال که چنین است پس بگیر آن ـ ارث مرا ـ که همچون مرکب آماده و مهار شده آماده بهره بردارى است و بر آن سوار شو،

تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ،

 ولى بدان در قیامت تو را دیدار مى کند و بازخواست مى نماییم، و در آن روز چه جالب است که داور خداست،

وَالزَّعِیمُ مُحَمَّد (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ)،

و مدّعىِ تو محمّد(صلى الله علیه وآله)،

وَالْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَعِنْدَ السّاعَةِ یَخْسَرُ

و موعدِ داورى، رستاخیز، و در آن روز باطلان زیان

الْمُبْطِلُونَ وَلا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدَمُونَ،

خواهند دید، اما پشیمانى به حال شما سودى نخواهد داشت!

(وَلِّکُلِّ نَبَإ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ)[129]

(مَنْ بدانید: «هر چیزى ـ که خداوند به شما داده سرانجام ـ قرارگاهى دارد ـ و در موعد خود انجام مى گیرد ـ و بزودى خواهید دانست»

یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ

«چه کسى عذاب خوار کننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد»

مُّقِیمٌ)[130]; ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها[131] نَحْوَ !

 سپس بانوى اسلام گروه انصار را مخاطب ساخته

الاَْنصارِ فَقالَتْ: یا مَعْشَرَ الْفِتْیَةِ و

با آهنگى رسا و محکم و کوبنده ادامه سخن داد و چنین فرمود: اى جوانمردان!

(النَّقِیبَةِ[132]) وَاَعْضادَ[133] الْمِلَّةِ

و اى بازوان توانمند ملت

وَحَضَنَةَ[134] الاِْسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمِیزَةُ[135]

و یاران اسلام! این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوى شما

فِی حَقّی وَالسِّنَةُ عَنْ ظُلامَتِی؟ اَما کانَ

چیست؟ این چه تغافلى است که در برابر ستمى که بر من وارد شده نشان مى دهید؟! آیا

رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) اَبِی یَقُولُ : «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ رسول خدا(صلى الله علیه وآله)

پدرم نمى فرمود: «احترام هر کس را در مورد فرزندان او باید

فِی وُلْدِهِ»؟ سَرْعانَ[136] ما اَحْدَثْتُمْ

نگاه داشت؟» چه زود اوضاع را دگرگون ساختید،

وَعَجلانَ ذا اِهالَة[137]، وَلَکُمْ طاقَةٌ بِما

و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید، با این که توانایى بر

اُحاوِلُ وَقُوَّةٌ عَلى ما اَطْلُبُ وَاُزاوِلُ.

 احقاق حق من دارید، و نیروى کافى بر آنچه مى گویم در اختیار شماست.

اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ(صلى الله علیه وآله)فَخَطْبٌ[138]

آیا مى گوئید: محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت ـ و همه چیز تمام شد، و خاندان او باید فراموش شوند؟ ـ .

جَلِیلٌ اسْتَوْسَعَ[139] وَهْنُهُ[140]، وَاسْتَنْهَرَ

مرگ او مصیبت و ضربه دردناکى بر جهان اسلام بود که شکافش هر روز آشکارتر، و گسستگى آن

فَتْقُهُ[141]، وَانْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَاُظْلِمَتِ الاَرْضُ

دامنه دارتر، و وسعتش فزونتر مى گردد، زمین از غیبت او

لِغَیْبَتِهِ، وَکُسِفَتِ النُّجُومُ لِمُصِیبَتِهِ،

 تاریک، و ستارگان براى مصیبتش بى فروغ،

وَاَکْدَتِ الاْمالُ[142]، وَخَشَعَتِ الْجِبالُ،

و امیدها به یأس مبدل گشت، کوه ها متزلزل گردید

وَاُضِیعَ الْحَرِیمُ، وَاُزِیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ

و احترام افراد پایمال شد و با مرگ او حرمتى باقى

مَماتِهِ. فَتِلْکَ وَاللهِ النَّازِلَةُ الْکُبْرى،

نماند! به خدا سوگند این حادثه اى است عظیم،

وَالْمُصِیبَةُ الْعُظْمى، لامِثْلُها نازِلَةٌ، وَلا

 و مصیبتى است بزرگ، و ضایعه اى است جبران ناپذیر. ولى فراموش نکنید

بائِقَةٌ[143] عاجِلَةٌ، اَعْلَنَ بِها کِتابُ اللهِ جَلَّ

 اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)رفت قرآن مجید قبلا از آن خبر داده بود، همان قرآنى که

ثَناؤُهُ فِی اَفْنِیَتِکُمْ وَفِی مُمْساکُمْ

پیوسته در خانه هاى شماست، و صبح و شام

وَمُصْبَحِکُمْ،هُتافاً[144]وَصُراخاً[145]،وَتِلاوَةً

با صداى بلند و فریاد ـ و یا ـ آهسته

وَاَلْحاناً، وَلَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِیاءِ اللهِ وَرُسُلِهِ

و با الحان مختلف در گوش ما خوانده مى شود، پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیت

حُکْمٌ فَصْلُ، وَقَضاءٌ حَتْمٌ. (وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ

روبه رو شده بودند چرا که مرگ فرمان تخلف ناپذیر الهى است. آرى قرآن صریحاً گفته بود: «محمّد(صلى الله علیه وآله) فقط

رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَّاتَ

فرستاده خداست، و پیش از او فرستادگان دیگرى نیز بودند، آیا اگر او بمیرد

أَوْقُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْوَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى

 و یا کشته شود شما به عقب بر مى گردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟)

عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِى اللهُ

و هر کس به عقب بازگردد هرگز به خداوند ضررى نمى زند و خداوند بزودى

الشَّاکِرِینَ).[146]اِیْهاً[147]بَنِی قَیْلَةَ!اَاُهْضَمُ[148]

شاکران (و استقامت کنندگان) را پاداش خواهد داد». عجبا! اى فرزندان «قیله»[149]!آیا

تُراثَ اَبِیهَ وَاَنْتُمْ بمرْأىً مِنِّی وَمَسْمَع

ارث من باید پایمال گردد و شما آشکارا مى بینید و مى شنوید،

وَمُنْتَدىً[150] وَمَجْمَع؟ تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ

 و در جلسات و مجمع شما این معنا گفته مى شود

وَتَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ

و اخبارش به خوبى به شما مى رسد و باز هم خاموش نشسته اید؟ با این که داراى

وَالْعُدَّةِ وَالاَْداةِ وَالْقُوَّةِ، وَعِنْدَکُمُ السِّلاحُ

نفرات کافى و تجهیزات و نیروى وسیع و سلاح

وَالْجُنَّةُ، تُوافِیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجِیبُونَ،

و سپر هستید، دعوت مرا مى شنوید و لبیک نمى گویید؟

وَتَأْتِیَکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغِیثُونَ (تُعینُونَ)،

و فریاد من در میان شما طنین افکن است و به فریاد نمى رسید؟

وَاَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ[151]، مَعْرُوفُونَ

با این که شما در شجاعت زبانزد مى باشید

بِالْخَیْرِ وَالصَّلاحِ، وَالنُّخْبَةُ الَّتِی انْتُخِبَتْ و

در خیر و صلاح معروفید، و شما برگزیدگان اقوام

وَالْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتِیَرَتْ. قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ،

و قبائل هستید. با مشرکان عرب پیکار کردید و رنج ها و محنت ها را

وَتَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَالتَّعَبَ، وَناطَحْتُمُ الاُْمَمَ

تحمل نمودید، شاخ هاى گردنکشان را درهم شکستید، و با جنگجویان بزرگ دست و پنجه نرم کردید،

وَکافَحْتُمُ الْبُهَمَ[152]، لا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ،

 و شما بودید که پیوسته با ما حرکت مى کردید، و در خط ما قرار داشتید،

نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتّى اِذا دارَتْ بِنا

دستورات ما را گردن مى نهادید و سر بر فرمان ما داشتید، تا آسیاى اسلام بر محور وجود خاندان ما

رَحَى الاِْسْلامِ، وَدرَّ[153] حَلْبُ[154] الاَْیّامِ،

به گردش درآمد، و شیر در پستان مادر روزگار فزونى گرفت،

وَخَضَعَتْ نَعْرَةُ[155] الشِّرْکِ، وَسَکَنَتْ

نعره هاى شرک در گلوها خفه شد و شعله هاى

فَوْرَةُ[156] الاِْفْکِ، وَخَمَدَتْ[157] نِیرانُ

دروغ فرو نشست، آتش کفر خاموش

الْکُفْرِ، وَهَدَأَتْ[158] دَعْوَةُ الْهَرْجِ[159]،

گشت، و دعوت به پراکندگى متوقف شد

وَاسْتَوْثَقَ[160] (اِسْتَوسَقَ) نِظام الدِّینِ،

و نظام دین محکم گشت.

فَاَنّى حِرْتُمْ بَعْدَ الْبَیانِ؟ وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ

پس چرا بعد از آن همه بیانات قرآن وپیامبر(صلى الله علیه وآله) امروز حیران مانده اید؟ چرا حقایق را بعد از

الاِْعْلانِ؟ وَنَکَصْتُمْ بَعْدَ الاِْقْدامِ؟

آشکار شدن مکتوم مى دارید و پیمان هاى خود را شکسته اید،

وَاَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الاِْیمانِ؟(أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً

و بعد از ایمان راه شرک پیش گرفته اید؟ «آیا با گروهى که پیمان هاى خود را شکستند

نَّکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ

و تصمیم به اخراج پیامبر(صلى الله علیه وآله)گرفته اند پیکار نمى کنید؟ در حالى که آنها

بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّة أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَنْ

نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند، آیا از آنها مى ترسید؟ با این که خداوند سزاوارتر است که

تَخْشَوْهُ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ).[161] اَلا قَدْ اَرى

از او بترسید، اگر مؤمن هستید». آگاه باشید من چنین مى بینم

اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَى الْخَفْضِ[162]، وَاَبْعَدْتُمْ

 که شما رو به راحتى گذارده اید، و عافیت طلب شده اید، کسى را که

مَنْ هُوَ اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَالْقَبْضِ، قَدْ

از همه براى زعامت و اداره امور مسلمین شایسته تر بود دور ساختید،

خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ[163]، وَنَجَوتُمْ مِنَ الضِّیقِ

و به تن پرورى و آسایش در گوشه خلوت تن دادید، و از فشار و تنگناى مسئولیت ها به

بِالسِّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ[164] ما وَعَیْتُمْ، وَدَسَعْتُمُ

وسعت بى تفاوتى روى آوردید. آرى آنچه را از ایمان و آگاهى در درون داشتید بیرون افکندید،

الَّذِى تَسَوَّغْتُمْ[165]. فَـ (إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ

و آب گوارایى را که نوشیده بودید به سختى از گلو برآوردید! اما فراموش نکنید خداوند مى فرماید: «اگر شما

وَمَنْ فِى الاَْرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللهَ لَغَنِىٌّ

و همه مردم روى زمین کافر شوید (به خدا زیانى نمى رسد، چرا که) خداوند بى نیاز

حَمِیدٌ).[166] اَلا وَقَدْ قُلْتُ عَلى مَعْرِفَة مِنِّی

وشایسته ستایش است». بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم، گفتم، با این که بخوبى مى دانم

بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خامَرَتْکُمْ وَالْغَدْرَةِ الَّتِی

ترک یارى حق با گوشت و پوست شما آمیخته، و عهدشکنى

اسْتَشْعَرَتْهاقُلُوبُکُمْ،وَلکِنَّها فَیْضَةُ النَّفْسِ،

قلب شما را فرا گرفته است ولى چون قلبم از اندوه پر بود ـ و احساس مسئولیت شدیدى

وَنَفْثَةُ[167] الْغَیْضِ (الْغَیْظِ)، وَخَوْرُ[168]

مى کردم ـ کمى از غم هاى درونى ام بیرون ریخت، و اندوهى

الْقَناةِ[169]، وَبَثَّةُ[170] الصَّدْرِ، وَتقَدْمِةُ

که در سینه ام موج مى زد خارج شد، تا با شما اتمام حجت کنم و عذرى براى

الْحُجَّةِ. فَدُونَکُمُوهافَاحْتَقِبُوها[171]دَبْرَةَ[172]

احدى باقى نماند. اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آنِ شما، محکم

الظَّهْرِ نَقِیبَةَ (نقبة)[173] الْخُفِّ، باقِیَةَ

بچسبید ولى بدانید این مرکبى نیست که راه خود را بر آن ادامه دهید: پشتش زخم، و کف پایش

الْعارِ[174]، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ اللهِ وَشَنَارِ[175]

شکسته است! داغ ننگ بر آن خورده، و غضب خداوند علامت آن است، و رسوایى ابدى

الاَْبَدِ، مَوْصُولَةً بِنارِ اللهِ الْمُوقَدَةِ الَّتِی

همراه آن، و سرانجام به آتش برافروخته خشم الهى که از دل ها سر بر مى کشد

تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَةَ. فَبِعَیْنِ اللهِ ما تَفْعَلُونَ.

خواهد پیوست! فراموش نکنید آنچه را انجام مى دهید در برابر خداست.

(وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَب

«آنها که ستم کردند بزودى مى دانند که بازگشتشان به

یَنقَلِبُونَ).[176] وَاَنا ابْنَةُ نَذِیر لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ

کجاست!» و من دختر پیامبرى هستم که شما را در برابر عذاب شدید

عَذاب شَدِید، فَاعْمَلُوا (إِنَّا عَامِلُونَ *

انذار کرد، «آنچه از دست شما بر مى آید انجام دهید، ما هم انجام مى دهیم;

وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ)[177].

و انتظار بکشید، ما هم منتظریم!».

واژه نامه:

[105] . از «زهر» درخشان، فروزان.
[106] . نور چهره و غالب.
[107] . طلب کند.
[108] . آل عمران، آیه 85 .
[109] . درنگ نکردید، از «لبث» درنگ نمودن.
[110] . آسان شود.
[111] . ریسمانى که با آن حیوانى را بکشند.
[112] . آتش جنگ را روشن کردید.
[113] . بر وزن «تمرة» شعله.
[114] . قطعه شعلهور شده از آتش.
[115] . بریدن.
[116] . جمع «مدیه» کارد تیز.
[117] . با تیر و نیزه زدن اما نه به قدرى که بشکافد.
[118] . مائده، آیه 50 .
[119] . تهمت بزرگ و عجیب.
[120] . نمل، آیه 16 .
[121] . مریم، آیه 5 و 6.
[122] . انفال، آیه 75 .
[123] . نساء، آیه 11 .
[124] . بقره، آیه 180 .
[125] . محبوبیت و منزلت.
[126] . اسم فعل به معناى امر، بگیر مرکب و شتر خلافت را.
[127] . مهار شد.
[128] . افسارزده و جل شده (آماده).
[129] . انعام، آیه 67 .
[130] . هود، آیه 39 .
[131] . چشم یا نگاه.
[132] . از «نقب» شاهد قوم که گفته او مورد قبول طایفه خود باشد. چهره هاى با نفوذ و شناخته شده.
[133] . جمع عضد، نصرت و بازو.
[134] . جمع «حاضن» حافظ و نگه دارنده.
[135] . سستى در عمل و نادانى در عقل.
[136] . اسم فعل به معناى «سرع» و «عجل» یعنى چه با سرعت و با شتاب.
[137] . پى و مانند آن است که ذوب شود.
[138] . امر عظیم.
[139] . از «وسعت»، گشاد شد.
[140] . لباسى که پوسیده و پاره شده باشد.
[141] . شکاف.
[142] . خیرش تمام و منقطع شده.
[143] . شر و بلا.
[144] . آواز بلند.
[145] . صداى بلند.
[146] . آل عمران، آیه 144 .
[147] . اسم فعل به معنى امر، به کسى که ادامه گفتار و یا عملى را از کسى دیگر بخواهد «ایه» گفته مى شود.
[148] . از «هضم» شکستن، ظلم کردن، بازداشتن، نقص.
[149] . «قیله» زن با شخصیت و شرافتمندى بود که نسب قبائل انصار به او منتهى مى گردد.
[150] . مجلس و محل مشورت.
[151] . بدون زره وسپر به استقبال دشمن رفتن.
[152] . جمع «بهمة» مجهولى که شناخته نشود، قهرمان.
[153] . جریان و کثرت.
[154] . شیر دوشیده شده.
[155] . در اینجا خضوع گردنکشان.
[156] . هیجان.
[157] . شعله هاى آتش فرونشست.
[158] . آرامش پیدا کرد.
[159] . فتنه.
[160] . نظم یافت.
[161] . توبه، آیه 13 .
[162] . آسایش زندگى.
[163] . راحت و آرامش.
[164] . «مَجّ» ریختن.
[165] . از «ساغ الشراب» به سهولت و آسانى نوشیدید.
[166] . ابراهیم، آیه 8 .
[167] . نفثه المصدور: آه کشیدن از درد سینه.
[168] . ضعف و سستى.
[169] . نیزه.
[170] . نشر و اظهار، غمى که انسان توانایى کتمان آن را ندارد و اظهار مى کند.
[171] . از «حقب» ریسمانى که با آن رحل را به شکم شتر مى بندند و آماده سوار شدن مى شود.
[172] . زخمى که در پشت شتر و یا هر مرکبى باشد.
[173] . نازک شدن پشت پاى شتر.
[174] . عیبى که در معرض زوال نباشد.
[175] . عیب و عار.
[176] . شعراء، آیه 227 .
[177] . هود، آیه 121 و 122 .
null
متن و ترجمه بخش سوم خطبه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma