ثُمَّ قالَتْ : اَیُّهَا النّاسُ!
سپس فرمود: اى مردم!
اعْلَمُوا اَنِّی فاطِمَةُ، وَاَبِی مُحَمَّدٌ(صلى الله علیه وآله)اَقُولُ
بدانید من فاطمه ام! و پدرم محمّد است که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد. آنچه مى گویم
عَوْداً وَبَدْءاً وَلا اَقُولُ ما اَقُولْ غَلَطاً، وَلا
آغاز و انجامش یکى است ـ و هرگز ضد و نقیض در آن راه ندارد ـ و آنچه را مى گویم غلط
اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً.[39] (لَقَدْ جَاءَکُمْ
نمى گویم، و در اعمالم راه خطا نمى پویم. به یقین
رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ[40]
رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است
حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ).[41]
و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
فَاِنْ تَعْزُوهُ[42] وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبِی دُونَ
هر گاه نسبت او را بجویید مى بینید او پدر من بوده است، نه پدر
نِساءِکُمْ، وَاَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجالِکُمْ،
زنان شما! و برادر پسر عموى من بوده است، نه برادر مردان شما!
وَلَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ اِلَیْهِ(صلى الله علیه وآله). فَبَلَّغَ بِالرِّسالَةِ
و چه پر افتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد! آرى او آمد و رسالت خویش را به
صادِعاً[43] بِالنَّذارَةِ، مائِلا عَنْ مَدْرَجَةِ[44]
خوبى انجام داد، و مردم را به روشنى انذار کرد، از طریقه مشرکان
الْمُشْرِکِینَ ضارِباً ثَبَجَهُمْ[45]، آخِذاً
روى بر تافت، و بر گردنهایشان کوبید، و گلویشان را فشرد ـ تا از شرک دست بردارند و در راه توحید
بِاَکْظامِهِمْ[46]، داعِیاً اِلى سَبِیلِ رَبِّهِ
گام بگذارند ـ او همواره با دلیل و برهان
بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَکْسِرُ
و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت مى کرد. بت ها را
الاَْصْنامَ وَیَنْکُتُ[47] الْهامَ، حَتّى انْهَزَمَ[48]
درهم مى شکست، و مغزهاى متکبّران را مى کوبید، تا جمع آنها متلاشى
الْجَمْعُ وَوَلَّوُا الدُّبُرَ[49]، حَتّى تَفَرَّى اللَّیْلُ
شد، و تاریکى ها برطرف گشت،
عَنْ صُبْحِهِ[50]، وَاَسْفَرَ[51] الْحَقُّ عَنْ
صبح فرا رسید، و حق آشکار
مَحْضِهِ، وَنَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَخَرِسَتْ
شد، نماینده دین به سخن درآمد، و زمزمه هاى
شَقاشِقُ[52] الشَّیاطِینِ، وَطاحَ[53] وَشِیظُ[54]
شیاطین خاموش گشت. افسر نفاق بر زمین
النِّفاقِ، وَانْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَالشِّقاقِ
فرو افتاد، گره هاى کفر و اختلاف گشوده شد،
وَفُهْتُمْ[55] بِکَلِمَةِ الاِْخْلاصِ فِی نَفَر[56] مِنَ
و شما زبان به کلمه اخلاص (لا اله الا الله) گشودید، در حالى که گروهى اندک و تهیدست
الْبَیْضِ[57] الْخِماصِ[58]. وَکُنْتُمْ عَلى شَفا
بیش نبودید! آرى شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش
حُفْرَة مِنَ النّارِ، مُذْقَةَ[59] الشّارِبِ،
دوزخ قرار داشتید، و از کمىِ نفرات همچون جرعه اى براى شخص تشنه،
وَنُهْزَةَ[60] الطّامِعِ، وَقَبْسَةَ[61] الْعَجْلانِ،
و یا لقمه اى براى گرسنه، و یا شعله آتشى براى کسى که شتابان به دنبال آتش مى رود، بودید،
وَمَوْطِىءَ[62] الاَْقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرَقَ[63]،
و زیر دست و پاها له مى شدید! در آن ایّام آب نوشیدنى شما متعفن و گندیده بود،
وَتَقْتاتُونَ[64] الْوَرَقَ، اَذِلَّةً خاسِئِینَ،
و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید،
تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ مِنْ
و پیوسته از این مى ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند
حَوْلِکُمْ. فَاَنْقَذَکُمُ[65] اللهُ تَبارَکَ وَتَعالى
و ببلعند! اما خداوند تبارک و تعالى شما را
بِمُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) بَعْدَ اللَّتَیا وَالَّتِی، بَعْدَ اَنْ
به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد بعد از آن همه ذلّت و خوارى و ناتوانى
مُنِیَ[66] بِبُهَمِ الرِّجالِ وَذُؤْبانِ الْعَرَبِ[67]
نجات بخشید، او با شجاعان درگیر شد، و با گرگ هاى عرب
وَمَرَدَةِ[68] اَهْلِ الْکِتابِ، کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً
و سرکشان یهود و نصارى پنجه در افکند، ولى هر زمان آتش جنگ را
لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللهُ، اَوْ نَجَمَ[69] قَرْنٌ[70]
برافروختند خدا آن را خاموش کرد. و هر گاه شاخ شیطان نمایان
لِلشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ[71] فاغِرَةٌ مِنَ
مى گشت و فتنه هاى مشرکان دهان
الْمُشْرِکِینَ قَذَفَ[72] اَخاهُ فِی لَهَواتِها، فَلا
مى گشود، پدرم برادرش على(علیه السلام) را در کام آنها مى افکند، و آنها را بوسیله او سرکوب مى نمود،
یَنْکَفِأُ[73] حَتّى یَطَأَ[74] صِماخَها
و او هرگز از این مأموریت هاى خطرناک باز نمى گشت مگر زمانى که سرهاى دشمنان را
بِاَخْمَصِهِ[75]، وَیُخْمِدَ[76] لَهَبَها[77] بِسَیْفِه
پایمال مى کرد و آتش جنگ را با شمشیرش خاموش مى نمود
مَکْدوداً[78] فِی ذاتِ اللهِ، مُجْتَهِداً فِی اَمْرِ
او (على(علیه السلام)) در راه خشنودى خدا متحمّل رنج و سختى گردید و در راه انجام دستورات الهى
اللهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ، سَیِّداً فِی اَوْلِیاءِ
تلاش مى نمود و به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نزدیک و سیّد و سالار اولیاى
اللهِ، مُشَمِّراً[79] ناصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً[80]
خدا بود. او همیشه آماده (فعالیت) و خیرخواه مردم بود و با جدیت و زحمت تلاش مى نمود
وَاَنْتُمْ فِی رَفاهِیَّة مِنَ الْعَیْشِ، وادِعُونَ[81]
و این در حالى بود که شما در رفاه و خوشگذرانى، آسایش،
فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ[82] بِنَا
نعمت و امنیت بسر مى بردید و انتظار مى کشیدید که براى ما (اهل بیت(علیهم السلام)) حوادث ناگوار
الدَّوائِرَ[83]، وَتَتَوَکَّفُونَ[84] الاَْخْبارَ
پیش آید و توقّع شنیدن اخبار (بد درباره ما) داشتید
وَتَنْکُصُونَ[85] عِنْدَ النِّزالِ[86]، وَتَفِرُّونَ عِنْدَ
و هنگام جنگ عقب نشینى مى کردید و از نبرد فرار
الْقِتالِ; فَلَمَّا اخْتارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ ]صَلَّى اللهُ
مى کردید! اما هنگامى که خداوند سراى پیامبران را براى
عَلَیْهِ وَآلِهِ[ دارَ اَنْبِیائِهِ وَمَأْوى اَصْفِیائِهِ،
پیامبرش برگزید، و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت،
ظَهَرَتْ فیکُمْ حَسِیکَةُ[87] النِّفاقِ،
ناگهان کینه هاى درونى و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت،
وَسَمَلَ[88] جِلْبابُ[89] الدِّینِ، وَنَطَقَ
و پرده دین کنار رفت، گمراهان
کاظِمُ[90] الْغاوِینَ[91]، وَنَبَغَ[92] خامِلُ[93]
به صدا درآمدند، و گمنامان فراموش شده سربلند
الاَْقَلِّینَ، وَهَدَرَ فَنِیقُ[94] الْمُبْطِلینَ،
کردند، نعره هاى باطل برخاست
فَخَطَر[95] فِی عَرَصاتِکُمْ[96]، وَاَطْلَعَ
و در صحنه اجتماع شما به حرکت درآمدند. شیطان
الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ[97] هاتِفاً بِکُمْ،
سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را به سوى خود دعوت نمود،
فَاَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَلِلْغِرَّةِ[98] فِیهِ
و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت
مُلاحِظِینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ
و منتظر فریبش! سپس شما را دعوت به قیام کرد و سبکبار براى
خِفافاً، وَاَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً،
حرکت یافت! شعله هاى خشم و انتقام را در دل هاى شما برافروخت و آثار غضب در شما نمایان
فَوَسَمْتُمْ[99] غَیْرَ اِبِلِکُمْ، وَاَوْرَدْتُمْ غَیْرَ
گشت. و همین امر سبب شد بر غیر شتر خود علامت نهید، و سرانجام به غصب
شِرْبِکُمْ، هذا وَالْعَهْدُ قَرِیبٌ، وَالْکَلْمُ[100]
حکومت پرداختید ـ . در حالى که هنوز چیزى از رحلت پیامبر نگذشته بود، زخم هاى مصیبت ما
رَحِیبٌ[101]، وَالْجُرْحُ[102] لَمّا یَنْدَمِلْ[103]،
وسیع و جراحات قلبى ما التیام نیافته،
وَالرَّسُولُ لَمّا یُقْبَرْ. اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ
و هنوز پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاک سپرده نشده بود. بهانه شما این بود که «مى ترسیم فتنه اى برپا شود!»،
الْفِتْنَةِ (أَلاَ فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ
و چه فتنه اى از این بالاتر که در آن افتادید؟ و همانا دوزخ
لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ)[104]
به کافران احاطه دارد.
واژه نامه: